اصطلاح آیین مقدس برگرفته از اصطلاح لاتین sacramentum به معنای «چیز مقدس و متبرک» است و برای اشاره به مجموعه ای از مراسم کلیسایی یا اعمال کشیشی بکار می رود که تصور می شود دارای خاصیت روحانی ویژه ای چون توان انتقال فیض خداست. دانز اسکوتس در تعریف آیین مقدس می گوید: «نشانه ای جسمانی که خداوند آن را پدید آورده و دلالت تام و تمام بر فیض خدا یا عمل مشفقانه او داشته باشد.» سایر تعاریف با اختصاری بیشتر، تا حد زیادی بر همین معنا دلالت می کند. اما جان کلام آن است که آیین های مقدس نشانه هایی مشهود از فیضی نامشهودند که تا حدی به مثابه «مجراهای» فیض عمل می کنند. در دوره قرون وسطی، الهیات آیین های مقدس (به ویژه در آثار پیتر لومبارد) تقویت شد و آیین های هفت گانه: غسل تعمید، عشای ربانی، توبه، تأیید، ازدواج، انتصاب و آخرین تدهین به رسمیت شناخته شد و برای توجیه و تبیین اهمیت آن، الهیات پیچیده ای بسط و گسترش یافت.
انتقاد اصلاحگران به نظام آیین های مقدس در کلیسای قرون وسطی
در اوایل دهه 1520 به طور قطع، نظام آیین های مقدس در کلیسای قرون وسطی، آماج انتقادهای چشمگیر گروه های اصلاحگر قرار گرفت. اصلاحگران حملات پیاپی خود را به برداشت های کلیسای قرون وسطی از تعداد، ماهیت و کارکرد آیین های مقدس تشدید کردند و شمار آیین های مقدس را از هفت مورد به دو مورد (غسل تعمید و عشای ربانی) کاهش دادند. حال این سؤال مطرح است که چرا اصلاحگران خود را تا بدان پایه درگیر الهیات آیین های مقدس کردند؟ از نظر بسیاری، موضوع یاد شده موضوعی بسیار ابهام آمیز و نامربوط بود؛ اما دقت و تأمل در اوضاع و احوالی که اصلاحگران در آن قرار داشتند به ما در درک علت اهمیت این مسئله برای آنها کمک می کند.
دو عامل می تواند تبیین کننده اهمیت این حوزه الهیات برای اصلاحگران باشد:
نخست آن که اصلاحگران بر این تصور بودند که الهیات آیین های مقدس، نشانه و سمبل همه بدی های الهیات قرون وسطی است. به نظر می رسید که این الهیات، عصاره زشتی ها و پلیدی های حکمت مدرسی است. بسیاری از نویسندگان نخستین مسیحی (احتمالا به استثنای آگوستین) تا سپیده دم قرون وسطی، الهیات آیین های مقدس را تقریبا بی اهمیت می دانستند. تحولات مربوط به الهیات پیچیده آیین های مقدس را به علل بسیاری می توان یکی از مهمترین دستاوردهای نویسندگان حکمت مدرسی دانست. در این زمان، بخش مهمی از برنامه های نهضت اصلاح دینی بدان می پرداخت که روایت های اولیه (و ساده تر) الهیات مسیحی را از مطالبی که در قرون وسطی بدان اضافه شده بود، پاک سازی کند. موضوع حذف تحریفات مدرسی در مورد بشارت انجیلی، در برنامه کلی اصلاحات، هدفی آشکار و به شهادت زمان بسیار حساس بود. از دیدگاه اصلاحگران، الهیات دقیق مدرسی در مورد آیین های مقدس، مصداقی روشن از شجره ای الهیاتی بود که سخت نیازمند حذف شاخ و برگ های اضافی بود. به همین علت اصلاحگران نیز تیغ های خود را تیز کردند.
دوم آن که آیین های مقدس، نماد چهره ای از کلیسا به شمار می رفت که برای همگان مشهود بود و از این رو، اصلاح آیین های مقدس به معنای تحقق تغییراتی آشکار در زندگی کلیسا و جامعه بود. اکثر مردم عادی، مراسم کلیسا در روز یکشنبه را عامل اصلی تماس با کلیسا و هم چنین جهانی فراخ تر می دانستند و به همین علت منبر یکی از مهمترین جایگاه های عمومی در دوره قرون وسطی بود و از این رو، هم اصلاحگران و هم شوراهای شهرها بسیار می کوشیدند که خطابه هایی را که در این مکان ایراد می شد، مهار کنند.
مهمترین آیین دینی کلیسا در قرون وسطی، آیین عشای ربانی بود. این آیین با گفتن مجموعه ای از کلمات به زبان لاتین انجام می گرفت که معروف به آیین دعا و نیایش بود. اصلاحگران به دو دلیل با این آیین خاص مخالفت می کردند. اول آنکه، آیین عشای ربانی به زبان لاتین برگزار می شد که بسیاری از مردم عادی از آن چیزی نمی فهمیدند. در واقع، بسیاری از اوقات گفته می شد که حتی بعضی از کشیشان هم معنای این کلمات را نمی دانند، تا جایی که اومانیست های اواخر دوره رنسانس (که کاملا به زبان لاتین مسلط بودند) گاه از این شکوه داشتند که کشیشان از فرق گذاری میان صیغه های مختلف در حالت مفعولی و حالت مفعول عنهی عاجزند. اما دلیل دوم مخالفت اصلاح گران، که از دلیل اول مهم تر و حساس تر است، آن بود که مراسم عشای ربانی با پاره ای از مفروضات و تصورات توأم بودکه اصلاح گران آن را درخور پذیرش نمی دانستند. آنها مخالف نظریه تبدل جوهری بودند که معنایش این بود که نان و شراب در عشای ربانی و پس از متبرک شدن، هر چند شکل ظاهری و بیرونی خود را حفظ می کند، در حقیقت به جسم و خون عیسی مسیح تبدیل می شود. هم چنین اصلاحگران از این معنا ناخشنود بودند که کشیشانی که مراسم عشای ربانی را به جای می آورند، کار شایسته خاصی انجام می دهند.
بدین ترتیب، اصلاح آیین دعا و نیایش به معنای کمک به تغییر نگرش مردم به بشارت بود. از این رو، یکی از مؤثرترین شیوه های معرفی آرمان نهضت اصلاح دینی این بود که آیین عشای ربانی به زبان های محلی بازنویسی شده (به گونه ای که همگان معنی و مفهوم آن را دریابند)، هر جا که ضروری بود آن را تغییر دهند تا این که اندیشه هایی را که اصلاحگران ناپذیرفتنی می دانستند، ریشه کن شود. بدین ترتیب، مردم عادی با حضور در مراسم روز یکشنبه و با استفاده از دو منبع می توانستند با اندیشه های نهضت اصلاح دینی آشنا شوند. این دو منبع یکی موعظه و دیگری آیین دعا و نیایش بود. بی تردید، تغییر و اصلاح اندیشه های موجود در آیین دعا و نیایش به معنای تغییر الهیات آیین های مقدس بود و این به درستی همان چیزی است که در دهه نخست نهضت اصلاح دینی، شاهد پیدایش آن هستیم.
در همین جا، شاهد موضوعی دیگر هستیم که بنا به تصدیق همگان، مهمترین نقطه افتراق اصلاحگران اقتدارگرا از یکدیگر است. لوتر و تسوینگلی، رهبران دو شاخه نهضت اصلاح گرایی اقتدارگرا، خود را به طور کلی ناتوان از آن می دیدند که دیدگاه های مشترکی درباره آیین های مقدس برگزینند. عوامل مختلفی در پدید آمدن چنین اختلاف نظری تأثیر داشت؛ برای مثال، اختلافات مربوط به شیوه تفسیر کتاب مقدس و نیز اوضاع و احوال اجتماعی و متفاوت اصلاح گرایی دینی در ویتنبرگ و زوریخ از جمله آن است.
آیین های مقدس و وعده های فیض
یکی از موضوعات اساسی در تاکید نهضت اصلاح دینی بر اهمییت آیین های مقدس در نوعی از معنویت انجیلی، موضوع همدلی و مساعدت خداوند با ناتوانی بشر است. این اندیشه به طور ویژه به کالون (که معمولا او را مهمترین شارح آن می دانند) نسبت داده می شود. کالون بر این نکته چنین استدلال می کند: «هر گوینده زبردستی از محدودیت های مخاطبان خود آگاه است و با آنها همدلی می کند و شیوه سخن گفتن خود را به همین ترتیب تنظیم می کند و زبان خود را به گونه ای اصلاح می کند که با نیازها و محدودیت های شنوندگان متناسب بوده، به هنگام ضرورت، از کلمات و اندیشه های دشوار و دیریاب پرهیز می کند و مناسب ترین شیوه سخن گفتن با آنان را به کار می برد.»
گستره اصل «همدلی و مساعدت» همچنین شامل استفاده از تمثیلات و کمک های محسوس می شود. برای بسیاری از مردم، دستیابی و فهم اندیشه ها و مفاهیم کار دشواری است و از این رو، بسیاری از سخنوران مسئولیت شناس در سخنرانی های عمومی خود از داستان ها و تمثیلات استفاده می کنند تا مطالب مورد نظر خود را به مخاطبان انتقال دهند. کالون معتقد بود که در مورد خداوند نیز موضوع همین گونه است. او خود را با محدودیت های ما وفق داده است. خداوند خود را به جایگاه ما تنزل می دهد و از مفاهیم و شیوه های سخن گفتن بهره می جوید تا بتواند خود را در شعاع وسیع تری برای افراد مکشوف سازد. همه افراد بر اساس توانایی های تربیتی خود می توانند به خداوند معرفت یابند و در این باره هیچ کس استثنا نشده است. این که خداوند می تواند از شیوه های دون پایه مکشوف نمودن خود استفاده کند، به معنای وجود ضعف یا کوتاهی از جانب او نیست. ضرورت اتخاذ شیوه های ساده، نشان ضعف ماست؛ ضعفی که خداوند آن را پذیرفته و مورد توجه قرار می دهد. خداوند می تواند از حجم وسیعی از منابع (کلمات، مفاهیم، تمثیلات، الگوها، نشانه ها و نمادها) در آفرینش و تقویت ایمان استفاده کند. در این مجموعه منابع، ضروری است که آیین های مقدس عنصر مهمی پنداشته شوند.
از دیدگاه نسل نخست اصلاحگران، آیین های مقدس، پاسخ خداوند به ضعف بشر است. خداوند از مشکل ما در دریافت و واکنش به وعده های خود آگاه بود و بدین علت، «کلام» خود را با نشانه های مشهود و دریافتنی محبت کریمانه خود تکمیل کرد. با در نظر گرفتن محدودیت های ما، آن نشانه ها در مورد ما نوعی لطفند. آیین های مقدس سمبل وعده های خداوند است که در قالب کلمات روزانه به ما رسیده است. فیلیپ ملانشتون در اثر خود به نام نکاتی درباره آیین عشای ربانی (1521) بر این نکته تأکید کرد که آیین های مقدس در اصل، لطف الهی در مورد ناتوانی بشر است. ملانشتون در بخشی از پیشنهادهای شصت و پنجگانه خویش آنچه را که رویکردی اطمینان آور و پاسخگو در مورد آیین های مقدس در زندگی مسیحی می دانست، عرضه کرد. «نشانه ها شیوه هایی هستند که به واسطه آن ممکن است هم به یاد آورده شویم و هم از کلمه ایمان مطمئن گردیم.»
چنین نیست که هر نشانه ای یکی از آیین های مقدس باشد. آیین مقدس نشانه ای نهادینه شده و معتبر از فیض است که اعتبار آن به زیربنایی محکم و انجیلی بستگی دارد. آنها نشانه های انتخاب خود ما نیستند، بلکه برای ما انتخاب شده اند. به عقیده ملانشتون، آدمیان در جهانی آرمانی، خود را مهیا می سازند تا تنها بر اساس «کلام» خداوند بر او تکیه کنند. با این حال، یکی از ضعف های بشر هبوط یافته این است که نیازمند نشانه هاست. (ملانشتون در تبیین این نکته، به داستان جدعون توصل می جوید.)
از دیدگاه ملانشتون، آیین های مقدس همان نشانه ها هستند. «آنچه را که عده ای آیین های مقدس می نامند، ما ان را نشانه ها (و اگر شما می پسندید) نشانه های آیینهای مقدس می نامیم.» این نشانه های آیین های مقدس، اعتماد ما به خداوند را فزونی می بخشد. «خداوند برای آن که این بی اعتمادی به قلب بشری را تخفیف دهد واز شدت آن بکاهد، نشانه هایی را به کلام افزود.» بدین ترتیب، آیین های مقدس نشانه های فیض خداوند است. این نشانه ها بدان منظور به وعده های فیض اضافه شده است که ایمان بشر هبوط یافته را تقویت کند و خاطر او را آسوده سازد. آراء مدرسی درباره آیین های مقدس، بر توانایی آیین های مقدس در انتقال فیض تأکید داشت و این در حالی بود که اصلاحگران بر توانایی آنها در تأیید و انتقال وعده های خداوند اصرار می ورزیدند.
لوتر در پی تعریف آیین های مقدس به «وعده هایی که نشانه هایی توأم با آن است» یا «نشانه هایی که خداوند آنها را نهادینه کرده و وعده های مغفرت گناهان»، مشابه همین نکته را ابراز داشت. جالب این جاست که لوتر برای تأکید بر ویژگی آرام بخشی عشای ربانی از اصطلاح پیمان استفاده کرده است. نان و شراب ما را از اطمینان آوری وعده خداوند درباره مغفرت مطمئن می سازد و امر را برای ما آسان تر می کند که آن مغفرت را قبول کنیم و پیوسته آن را بپذیریم و با قوت به آن تمسک کنیم. «او برای آن که از این وعده مسیح مطمئن شویم و حقیقتا و بدون هیچ تردید بر او تکیه کنیم، گرانبهاترین و ارزنده ترین مهر و انگشتر خود (یعنی بدن و خون واقعی خود) را در پوشش نان و شراب به ما اعطا کرده است. اینها بسیار شبیه همان چیزی است که او آن را برای ما تحصیل کرد؛ یعنی موهبت و وعده گنج گران بها و ارزنده او، برای آن که فیض موعود را دریافت کرده و بپذیریم. او برای این کار از زندگی خود نیز صرف نظر کرد.»
بدین ترتیب، نان و شراب در عشای ربانی از یک سو، به طور همزمان حقیقت و ارزش فیض خدا را به ما می نمایاند و از سوی دیگر پاسخ ما را به این فیض در قالب ایمان. بدین سان، وعده های الهی هم حقیقیند و هم ارزشمند. مرگ مسیح، هم نشانه قابل اعتماد بودن و هم بهای بی اندازه فیض خداست. لوتر این مطلب را با استفاده از اندیشه «وصیت نامه» به معنای «آخرین تصمیم وصیت نامه» بسط و گسترش داد. این امر به طور کامل در رساله در اسارت بابلی کلیسای مسیحی (1520) مطرح شده است. وصیت نامه عهد بستن کسی است که در آستانه مرگ است و در آن، میراث و وارثان معین شده اند.
از این رو وصیت نامه، نخست نشان مرگ وصیت کننده است و دوم وعده ارث بری و تعیین میراث بران.... این امور را به وضوح در کلمات مسیح مشاهده می کنیم. مسیح با این جملات: «این است بدن من که عرضه شده» و «این است خون من که ریخته شده»، بر مرگ خود شهادت می دهد و با گفتن «برای آمرزش گناهان» میراث را نام برد و تعیین کرد و با گفتن «برای شما و برای بسیاری» وارثان خود را مشخص کرد، یعنی برای کسانی که وعده وصیت کننده را پذیرفته و باور کرده اند. لوتر در این جا بر این تصور است که وصیت نامه دربردارنده وعده هایی است که تحقق آنها، تنها پس از مرگ شخص وعده دهنده است. از این رو، در آیین دعا و نیایش یا عشای ربانی یا شراکت، این سه امر مهم وجود دارد:
1. تأیید وعده های فیض و مغفرت.
2. مشخص کردن کسانی که این وعده ها در مورد آنان عملی می شود.
3. اعلام مرگ کسی که چنین وعده هایی داده است.
از این رو، آیین عشای ربانی به نحوی شگفت انگیز اعلام می کند که وعده های مغفرت هم اکنون تحقق یافته است. این آیین، «وعده خداوند به ما در مغفرت گناهان است که مرگ فرزند خدا آن را تأیید کرده است.» با اعلام مرگ مسیح، جامعه مؤمنان بر این مطلب صحه می گذارند که وعده های فوق العاده مغفرت و حیات جاودانه برای کسانی که ایمان آورده اند پدیدآمدنی است؛ همان گونه که لوتر این نکته را چنین بیان کرده است: «از این رو شما شاهدید که آنچه را عشای ربانی (Mass) می نامیم، عبارت از همان وعده مغفرت است که خداوند آن را به ما نوید داده است؛ همان وعده ای که مرگ پسر خدا آن را تأیید کرده است. زیرا تنها تفاوت میان وعده و وصیت نامه آن است که وصیت نامه مستلزم مرگ کسی است که آن را پدید می آورد... با این فرض، خدا وصیت می کند. از این رو، لازم بود که او بمیرد، اما ممکن نیست خداوند بمیرد، مگر آن که به بشر تبدیل شود. از این رو، تجسد و مرگ مسیح، هر دو به درستی در ضمن این واژه واحد "وصیت نامه" قرار دارد.»
کارکرد اصلی آیین های مقدس آن است که به مؤمنان اطمینان بخشد که آنها حقیقتا اعضای بدن مسیح و وارثان ملکوت خداوندند. این نکته را لوتر با مقداری تفصیل در رساله ای در سال 1519 مطرح کرد و بر اطمینان روانشناختی که آیین های مقدس برای مؤمنان فراهم می سازد، اصرار ورزید. از این رو، دریافت آیین نان و شراب چیزی جز دریافت نشانه ای اطمینان بخش از این صمیمیت و یگانگی با مسیح و همه قدیسان نیست. این امر شبیه آن است که به مردمان مملکت، نشانه یا سند یا هر علامت دیگری داده شود که مطمئن شوند که به واقع عضوی از آن جامعه خاص هستند... از این رو، در همین آیین مقدس به شخص، نشانه ای اطمینان بخش از سوی خداوند داده می شود؛ نشانه ای گواه بر این که او با مسیح و قدیسان متحد و در همه چیز با آنها مشترک خواهد شد و رنج و زندگی مسیح از آن او می گردد.
شاید بتوان گفت که تسوینگلی بیش از لوتر، بر آیین های مقدس به مثابه نشانه های تعلق به جامعه مسیحی تأکید می ورزید. با این حال، این موضوع یکی از عناصر اساسی تفکر لوتر است. در این جا، این پرسش باقی می ماند که چگونه اشیای عادی و معمولی مانند آب، نان یا شراب به چنین اهمیتی در زندگی مسیحی دست یافته اند؟ بدون شک، این نشان لغزشی توجیه ناپذیر در نوعی دین طبیعت یا مادی گرایی گمراه کننده است. به یقین، جان کلام در مسیحیت رویگردان ساختن ما از اشیای مادی و رهنمون ساختن به حقیقت عظیم تر خداوندی است. چرا باید به اشیای مادی توجه کنیم، در حالی که به کلام خداوند دسترسی داریم؟ لوتر این سؤال مهم را این گونه بررسی کرده است:
«در آیین های مقدس، ما چیز شگفت انگیزی مشاهده نمی کنیم. آنچه هست عبارت است از همان آب، نان و شراب معمولی و نیز کلمات واعظ. چیزی فراتر وجود ندارد. ما باید بیاموزیم که شکوه و عظمتی که در ورای این اشیای ناچیز نهفته است کشف کنیم. در مورد تجسد مسیح، نکته نهفته به طور دقیق همین است. در این جا ما شاهد بشری ضعیف، ناتوان و فناپذیر هستیم، اما او چیزی جز شکوه و عظمت خود خداوند نیست. به درستی، به همین صورت است که خدا خود با ما سخن می گوید و ارتباط او با ما به وسیله همین اشیای عادی و ناچیز است.»