برکات وجودی و ادب پیامبر در منزل حلیمه

وقتی حلیمه سعدیه، پیامبر (ص) را در آغوش گرفت، آن حضرت به سینه راست حلیمه رغبت نشان داد، اما سال ها بود که از سینه راست حلیمه، شیری نیامده بود و حلیمه 12 فرزند را از سینه چپش شیر داده بود. به برکت وجود آن حضرت همینکه ایشان به سینه راست حلیمه رغبت نشان داد و دهان به پستان گرفت شیر در سینه حلیمه جاری شد و آن حضرت هر مقدار که میل داشت شیر نوشید. برادر رضاعی پیامبر نیز از سینه مادرش حلیمه، آنقدر شیر نوشید که سیراب شد و هر دو خوابیدند، در حالیکه تا آن موقع آن کودک از شدت گرسنگی خواب درستی نداشت و با گریه هایش خاطر دیگران را نیز می آزرد.
در تاریخ از قول حلیمه آمده است: «در همان هنگام یعنی وقتی کودکان شیر خورده و خوابیدند همسرم به سوی ماده شتری که به همراه داشتیم و یک قطره شیر هم در پستانش نبود رفت و دید پستانهای او مملو از شیر شده، از شیر آن ماده شتر نوشید، من هم همراه او نوشیدم تا اینکه سیر و سیراب شدیم و آن شب را به خیر و خوشی به روز رساندیم.
وقتی روز شد سوار بر الاغ خود شدم و دیدم بسیار راهوار شده و سریع حرکت می کند. این امر موجب تعجب همسفران من شده و از من پرسیدند: آیا این همان الاغ فرتوتی است که با آن آمدی؟ و وضع چنین بود تا آنکه به دیار خود رسیدیم». از دیگر نعمات و عنایات الهی که متوجه حلیمه و خانواده او شد این بود که وقتی به منزل خود رسیدند گوسفندان حلیمه صبح ها به چرا رفته و غروب با شکم های سیر و سینه های پر از شیر باز می گشتند در حالیکه گوسفندان همسایه گانش گرسنه و بدون شیر بودند. این عنایات همینطور ادامه داشت تا جایی که خیمه حلیمه محل برآوره شدن آمال قبیله اش گردید. هر چند وقت یکبار بیمار یا ناقه مجروح یا.... را آورده و دور خیمه پیامبر (ص) طواف داده و حاجت روا شده بازمی گشتند. در تمام مدتی که پیامبر (ص) در خیمه حلیمه بود، نوری از قبه خیمه به آسمان می تابید، نوری که صحرانشینان در شب آن را می دیدند. البته برکات وجودی آن حضرت تنها به حلیمه و اطرافیان او محدود نمی شد بلکه از هر کجا که می گذشت و در هر کجا که پا می نهاد مایه ی وفور نعمت و نزول خیرات بود. روزی حلیمه در حالیکه پیامبر را در آغوش گرفته بود از کنار نخلی خشک که سالیان سال بار نداده بود عبور کرد، به محض عبور آن دو، نخل، سرسبز و بارور شد و از سنگینی بارش شاخه هایش خم گشت!

ادب و اخلاق آن حضرت:
ادب و اخلاق آن حضرت در کودکی، به گونه ای بود که اطرافیان را به تعجب و شگفتی وا می داشت. از جمله آدابی که ایشان همواره حتی در دوره شیرخواره گی آن را رعایت می کرد آن بود که قبل از خوردن غذا بسم الله و بعد از اتمام آن الحمدالله می گفت.
حلیمه از شنیدن این صداهای مرموز تعجب می کرد و به گوش خود می شنید که کودک شیرخواره سخن می گوید! هیچ گاه دیده نشد که پیامبر مانند کودکان دیگر در لباس خود حدث کند. هیچ گاه عورتش را آشکار نکرد. در روز بیش از یک مرتبه نیاز به قضای حاجت پیدا نمی کرد. از او دروغ و آداب زشت جاهلیت دیده نشد. در بازی بچه ها شرکت نمی کرد. هیچ غذایی شروع نمی کرد مگر اینکه قبلش می فرمود: بسم الله الاحد و هر گاه از طعام فارغ می شد می فرمود: الحمدالله کثیرا. از حرامها و شبهات کلا بازداشته می شد و این از نشانه های پیامبر خاتم (ص) بود. از او بوی بد استشمام نشد و حلیمه می گوید هرگز چیزی از فضولات از او دفع نمی شد مگر اینکه بوی مشک و کافور می داد.
نکته: ممکن است برخی از افراد کوته نظر بعضی از این اخبار را بعید شمرده یا نیازی به ذکر اخبار این چنینی ندانند. آنان که این اخبار را مردود می دانند. اگر به اخبار موثقی که پیرامون اختصاصات نبی (ص)، رسیده رجوع کنند سخن ما را تایید کرده و دست از خصومت بر می دارند. به عنوان مثال از جمله اختصاصات پیامبر این است که ایشان سایه نداشته اند دیگر اینکه وقتی به ایشان وحی نازل می شد، گاهی بود که ایشان سوار بر شتر بودند، آنقدر سنگینی بار وحی زیاد بود که شتر به زمین می نشست و یا اینکه در زمین تا قسمتی از بدنش فرو می رفت! می بینید که توجیه این اخبار بسیار سخت است و اگر بتوان اینها را توجیه کرد قطعا توجیه آنچه ما آورده ایم نیز ممکن خواهد بود.
اما گروه دیگر که می گویند نیازی به گفتن این اخبار نیست، ایشان نیز از نظر ما اشتباه می کنند، چرا که اولا بخشی از تاریخ به خاطر همین مسامحه کاری ها از بین رفته و خطر نابود شدن بخش دیگری از تاریخ نیز بخاطر همین گونه عملکردها وجود دارد. از این گذشته با توجه به اینکه مطالب این چنینی در ابتدای امر خارق العاده و عجیب به نظر می رسند محل تفکر و تحقیق واقع می شوند و از همین منظر می توان به حقایقی دست یافت. من جمله اینکه با توجه به این همه غرائب و عجایب که در دوران طفولیت آن حضرت از ایشان دیده شده معلوم می شود که خبر ظهور پیامبر خاتم (ص) کم و بیش در میان اعراب پیچیده بوده و این شدت قساوت و لج بازی مشرکین را می رساند که حتی پس از دعوت عمومی ایشان به اسلام نگرویدند با آن معجزات و غرایب بسیاری را از آن حضرت دیده بودند.
به هر حال اینها اخباری است که به دست ما رسیده و دلیل محکمی در رد آنها نداریم پس حداقل اجازه داریم که آنها را نقل کنیم شاید که مورد استفاده قرار گیرد.


منابع :

  1. نجاح الطائی- السیره النبویه

  2. ابن هشام- سیره‌ ابن هشام

  3. میثاق امیر فجر- رستاخیر جانها

https://tahoor.com/fa/Article/PrintView/116022