به نظر سهروردی یکی از ضروریات عقلی، نبوت است. انسان به حسب طبع مدنی است و برای بقا خود نیازمند مشارکت با دیگران است. مشارکت در معاملات و قصاص و ازدواج صورت می گیرد. این امور نیازمند شرع و قانون و به تعبیر دیگر سنت و عدل است. عقل انسانها متعارض یکدیگر بوده و مطیع کس که مدعی کمال رای است، نمی شود. لذا وجود شارع و عدل گستری که دارای نفس متعالی و آگاه از حقایق و موید از عالم نور و جبروت باشد و مردم را به حق و صراط مستقیم هدایت کند، ضروری است. او می گوید نبی یا ولی از جنس دیگر انسانها بوده و به طور مستمر و مستقیم، سنت و عدل را می گستراند و ظلم را محو می کند. نیاز انسان به چنین شخصی بیش از نیاز او به بعضی از اجزاء بدن خود اوست. زیرا بودن چنین شخصی در عالم که مصالح عام را میان انسانها بگستراند، اولویت بیشتری نسبت به برخی از اجزاء برای بدن دارد و عنایت ازلی کامل تر از آن است که چنین مصلحت بزرگی را فروگذارد.
ضرورت اجتماعی و عبادی مقام نبوت
به نظر سهروردی هدف نبی، قانون گذاری مصالح نظام عالی و یادآوری معاد است زیرا مردم غافل از آخرت هستند و در امور دنیا رعایت انصاف نمی کنند. شارع، راهی را معین می کند و انسان با سلوک در آن طریق، نیل به خداوند را آموخته و معاد را به یاد می آورد. نبی باید عالم باشد و با شرافت نفس خود، قادر به انجام اعمالی است که مردم از انجام آن عاجزند و از این رو در برابر وی خاضع می شوند. در غیر این صورت سخن او را نپذیرفته و با او معارضه می کنند. این اعمال بر صدق سخن نبی و این که فرستاده ای بر حق است دلالت می کند. نبی مردم را به مصالح وقت و به معرفت و تشویق و به عبادت حق ترغیب می کند، همچنین به پیراستگی نفس دستور داده و از زشتی نهی می کند. نبی عادت ها را برای انسانها تعلیم و یادآوری و تکرار می کند. نبی برای انجام وظایف خود باید از امکانات خاصی برخوردار باشد.
منبع تعالیم نبی
سهروردی با ذکر نمونه هایی از آیات شریفه قرآن ثابت می کند که تعلیم نبی از عالم قدس یا همان عقل فعال است که نبی را یاری می کند. خداوند او را به قدرت غیرمتناهی خود مدد می رساند. که در زبان شرع آن را روح القدس نامند و نسبت آن با عقول ما مانند نسبت آفتاب با دیده های ماست. برای نمونه آیات شریفه «علمه شدید القوی؛ آن را [فرشته] شديدالقوى به او فرا آموخت» (نجم/ 5) و یا «نزل به الروح الامین* علی قلبک؛ روح الامين آن را نازل كرد* بر دلت» (شعراء/ 193-194) و «قل نزله رئح القدس من ربک بالحق؛ بگو آن را روح القدس از طرف پروردگارت به حق فرود آورده» (نحل/ 102) و یا آیه کریمه: «و انک لتلقی القرآن من لدن حکیم علیم؛ و حقا تو قرآن را از سوى حكيمى دانا دريافت میدارى» (نمل/ 6) که طبق نص صریح قرآن نبی، متصل به روح القدس شده و از او اخذ علم کرده و نیز از وی قوه ای نورانی و خاصیت تاثیر، کسب می کند.
نبی دارای شرایطی است از جمله: از عالم اعلی به ادای رسالت و اصلاح نوع، مامور باشد. علما از طریق روح القدس و بدون تعلیم از بشر کسب کند. ماده عالم طبیعت در حوادثی مثل زلزله و ماه و خورشید گرفتگی و امور دیگر از نبی اطاعت کنند و از غیب و از حوادث گذشته و آینده آگاهی دهد. از این شرایط، فقط شرط نخستین مخصوص انبیاء است. بقیه شروط در اولیاء و اهل تجرید نز قابل حصول است.
به نظر سهروردی، اطلاع انبیاء و اولیاء از غیب مبتنی بر شرایطی است. به نظر او هرگاه از اشتغال حواس ظاهری انسان و تخیل وی کاسته شود، از غیب آگاه می شود. نور مجرد مدبر یعنی نفس، حجم و جرم ندارد و میان آنها و نفوس مدبر فلکی، غیر از اشتغالهای برزخی و تعلقات بدنی، حجابی نیست. پس انسان هر گاه از حواس ظاهری خلاصی می یابد و حس باطن او ضعیف شود، نفس رهایی یافته و به سوی انوار سپهبد صعود می کند و از نقوش برزخ های علوی کاینات آگاه می شود. زیرا تمام حوادث گذشته و آینده به سبب حرکات فلکی حاصل می شود. بنابراین انوار مدبر فلکی از جزئیات کاینات جهان و لوازم و آثار حرکات آنها آگاه هستند.
نفوس انبیاء و اولیاء تابع اشتغالات مادی نیست. آنها به نفوس فلکی متصل بوده و آگاه از غیب هستند و نیز می توانند حقایق را در بیداری ببینند. برخی انسانها نیز می توانند با ریاضت به نفوس فلکی متصل شده و از غیب آگاه شوند. نفس قوی آنچه را دیگران در خواب می بینند، در بیداری مشاهده می کند و اگر نفس به آن قوت نرسیده باشد تنها در خواب می بیند. اگر اثر نقوشی که در الواح عالی مشاهده کرده اند همان گونه در قوه ذاکره نفس باقی بماند، نیازی به تاویل و تعبیر آنها نیست و اگر اثر مزبور باقی نماند و قوه متخیله آن را به چیزهای مشابه، متضاد و یا از جهتی مناسب با آن انتقال دهد نیازمند تفسیر و استنباط است و زیرا باید معلوم شود که متخیله از چه چیزهایی به آن صور منتقل شده است. سهروردی درباره کاهنان می گوید: نفس کاهنان و پیشگویان، جزئیات را قبول کرده اما آنان نمی توانند از عالم نفس فراتر روند و معقولات کلی را از عالم عقل بپذیرند. زیرا نفس ضعیف آنها چنین استعدادی ندارد اما نفوس انبیا قوی است و دارای شرف و خیر و حکمت است. هیچ یک از این خواص در نفوس کاهنان نیست و نفس آنها هرگز به کمال نمی رسد و در آخرت، نیکبخت نیست. حتی علم به غیب ایشان نیز سبب نقصانست نه کمال.
اقسام اطلاع از مغبیات
آنچه انبیاء و اولیاء و غیر آنها، مانند پیشگویان از امور غیبی دریافت می کنند، هفت قسم است:
1. گاه معانی بر آنها در سطور مکتوب وارد می شود.
2. گاه آن واردات به صورت شنیدن صوتی است که برخی لذیذ و برخی ترسناک است.
3. گاه صورت امور واقع را مشاهده می کنند.
4. گاه صور زیبای انسانی را می بینند که با نهایت زیبایی آنها را مورد خطاب قرار داده و بر ایشان از غیب سخن می گویند.
5. گاه صوری می بینند که در غایت لطافت و زیبایی آنها را مانند اشکال مصنوعی مخاطب قرار می دهند.
6. گاه بدل آنها رازهای نهان و حقایق جهان خطور می کند.
7. گاه آنها را مانند مثل معلق شهود می کنند.
برای کاملان در حکمت عملی و علمی که سهروردی آنها را «اخوان تجرید» نامیده، مقام خاصی است به حسب آن می توانند مثل قایم را به هر صورت که می خواهند ایجاد کنند و این همان مقام کلمه «کن» در قرآن است هر کس این مقام را مشاهده کرد به جهانی دیگر که در آن مثل معلق و فرشتگان مدبر وجود دارد، یقین می کند و هرچه صعود ایشان تمام تر باشد، مشاهده این صور برای آنها روشن تر و خوشایند تر خواهد بود و به همین ترتیب سیر می کنند تا به طبقه ای برسند که شریف ترین طبقات بوده و از آن هم بالاتر روند تا به بالاترین طبقات نور رسند و به نوالانوار پیوسته و در آنجا مقام و انس گیرند.
معجزه، نام مجموعه اعمالی است که از پیامبران و برخی اولیاء سر می زند و دیگران از انجام آنها عاجزند، مانند احداث زلزله و ماه یا خورشیدگرفتگی، شفای بیماران. به نظر سهروردی علت وقوع معجزه اینست که بدن، مطیع نفس و نیز ماده عالم، مطیع مفارقات می شود. بنابراین وقتی نفش به نور حق و ملاء اعلی که اکسیر علم و قدرت است روشن می شود، ماده عالم مسخر او می شود. همچنین از روشنی نفس وی، سخن او را می شنوند و دعای -و هرچه باشد- اجابت می شود. در این صورت، عالم عناصر متاثر از نیایش های او می شود. مثلا اگر بخواهد انسانهایی هلاک شوند، مقدمات و نتایج آن فراهم می شود. نیز نفس او در حیوانات و نباتات و جمادات تاثیر کرده و افعالی به وجود می آید به گونه ای که دیگران از ایجاد آن عاجزند. البته فرشتگان واسطه این امورند و پدید آمدن این امور در نهایت به خواست خداوند و فیض او صورت می گیرد.