تعذیب بشری نوعی انتقام است که به وسیله ی تخلف های شخص نافرمان از او به عمل می آید تا نقصی که متوجه عذاب کننده شده برطرف شود، لیکن نافرمانی ها و تخلف های آدمی مایه ی نقصی برای دستگاه ربوبی نیست تا خداوند به وسیله ی عذاب از او انتقام بگیرد، بلکه اساس آفرینش بر مبنای رحمت است، نه عذاب و انتقام، چه رسد به عذاب جاودان.
پاسخ: آنچه از این نقد استنباط می شود، محذور بودن دو چیز است: یکی اصل تعذیب و دیگری دوام آن. جواب محذور اول قبلا بازگو شد؛ چنان که پاسخ محذور دوم نیز در مطاوی بحث های گذشته ارائه شد، لیکن به طور اجمال می توان گفت اصل تعذیب و نیز دوام و جاودانه بودن آن مستند و وابسته است به صورت شقاوتی که شخص بزهکار تحصیل کرده، و خود را عمدا به شکلی درآورد که حقیقت انسان بر او صادق نیست. پس نمی توان عذاب جاودان را مستقیما به خدا نسبت داد، چه رسد به این که او در مقام اصل انتقام یا دوام آن باشد. جنبه پر خطر قضیه این است که عذاب را نهایتى نیست و همواره و جاوید خواهد بود: «ثم قیل للذین ظلموا ذوقوا عذاب الخلد؛ سپس در روز رستاخیز به کسانى که ستم کردند، گفته مى شود بچشید عذاب ابدى را.» (یونس/ 52) «هل تجزون إلا بما کنتم تکسبون؛ آیا جز به آنچه انجام دادید کیفر داده مى شوید؟» (یونس/ 52) این در واقع اعمال خود شما است که دامانتان را گرفته است، همانهاست که در برابرتان مجسم شده و شما را براى همیشه آزار مى دهد. این معنا به ذهن نزدیکتر است که آیه شریفه متصل باشد به آیه «لکل أمة أجل؛ هر امتى را زمانى [محدود] است.» (یونس/ 49) که در این صورت آیه اول حتمى بودن وقوع عذاب بر مشرکین و نابود کردن آنان را بیان مى کند، و آیه دوم این نکته را مى رساند که بعد از وقوع عذاب به آنان گفته مى شود: حال بچشید عذاب جاودانه را که همان عذاب آخرت است، و شما در این روز کیفر نمى شوید مگر به عمل خودتان، همان اعمالى که مى کردید و همان گناهانى که مرتکب مى شدید و این است سزاى شما. و این خطاب (ذوقوا؛ بچشید) خطاب زبانى نیست، بلکه خطاب تکوینى است، مى خواهد بفرماید: هر عملى عکس العمل و اثرى دارد و ممکن نیست که عذاب کفر و گناه به کافر و گنهکار نرسد.
عذابى که آخر ندارد و تمام شدنى نیست براى رد کسانى که منکر خلود در عذاب هستند از حکماء و عرفاء و شیخیه. یکى از اساتید حکمت را دیدیم تمسک می کرد به خبرى که دارد گشنیز علف ته جهنم است که اشاره به رحمت است و به آیه شریفه ی «خالدین فیها ما دامت السماوات و الأرض؛ تا آسمانها و زمين برجاست در آن ماندگار خواهند بود.» (هود/ 109) و این آیه را مخصص آیات مطلقه می گرفت و در کلمات شیخ احمد است که عذاب را از ماده عذب به معنى گوارا گرفته و می گوید اهل جهنم پس از مدتى طبیعت آتشى پیدا مى کنند و لذت مى برند و اگر از جهنم آنها را بیرون کنند بر آنها اذیت است با اینکه این مزخرفات خلاف نصوص قرآن و ضرورت دین است.
آری یگانه سبب استحقاق خلود در عذاب همانا عقیده کفر و عناد با ساحت کبریائى است که کسب نموده اید صورت و سیرت آن حسرت و یأس از رحمت و شعله آتشین است که در قیامت ظهور نموده است و هرگز بیگانه به غیر آنچه در روان خود ذخیره و کسب نموده و بدان صورت تیره در آمده عقوبت نخواهد شد، زیرا فصل حقیقى هر فردى از بشر صورت اعتقادى و ملکات اکتسابى و افعال اختیارى او است که از سایر افراد امتیاز ذاتى مى یابد.
عالم قیامت عالم اسباب نیست که به وسایل خارجى احتیاجات انسان برآورده شود و بر حسب آیه کسى با وسیله خارجى و اجنبى از خود متنعم و یا معذب نخواهد بود زیرا عالم قیامت محصول عوالم است و هر چه امکان ظرفیت دارد به ظهور و فعلیت می رسد از جمله اهل ایمان و تقوى داراى اراده مطلقه اند بر حسب آیه ی «لهم ما یشاؤن فیها و لدینا مزید؛ در آنجا هرچه بخواهند براى آنان فراهم است، و نزد ما [نعمت هاى] بیشترى است.» (ق/ 35) هر چه را اراده نموده و بخواهند ایجاد مى شود و اراده آنان ظهورى از اراده قاهره کبریائى است و بالاترین مقام بشریت ارتقاء به این مقام است که از طریق اکتساب و سعى ملحق به پیامبران و رسولان خواهند بود به همین قیاس عناد بیگانگان با ساحت کبریائى سبب محرومیت ذاتى آنان از رحمت مى شود عجز و خوارى و فقدان آنها به صورت عذاب جسمانى و حسرت روانى ظهور مى نماید اهل ایمان ساکنان قرب رحمت با کمال صفاء با یکدیگر انس دارند و خواسته آنان هرگز با یکدیگر تعارض و یا تباین نخواهد داشت، زیرا ظهورى از اراده پروردگار و در محور آن دور می زند.
به همین قیاس بر حسب آیه ی «إن ذلک لحق تخاصم أهل النار؛ این گفتگو و مجادله اهل آتش حتمى و واقع شدنى است.» (ص/ 64) سخت ترین حالات بشر در این جهان حالت غضب و ستیز و زد و خورد با دشمن است در قیامت این رذیله به صورت فعلیت و رشد و دوام ظهور مى نماید پیوسته با یکدیگر در زد و خورد و مخاصمه خواهند بود.
حق تعالی کیفر تبهکار را به او می دهد: «و من جاء بالسیئة فکبت وجوههم فی النار هل تجزون إلا ما کنتم تعملون؛ و هر کس [عمل] بدى آورد [با] صورت هایشان در آتش دوزخ واژگون شوند. [گفته مى شود] آیا جز آنچه مى کردید سزا داده مى شوید؟» (نمل/ 90) جزا عین عمل است و هر کس کشته خود را درو می کند. حسینى در پاورقى در مثنوى می گوید:
گرچه دیوار افکند سایه دراز *** باز گردد سوى او آن سایه باز
این جهان کوهست و فعل ما صدا *** سوى ما آید صداها را ندا
جمله ی "إلا ما کنتم تعملون" در مقام تعلیل است یعنى این عذاب همان اعمالى است که با آنها مجازات مى شوید بر شما ظلمى نشده است، «إن الله لا یظلم مثقال ذرة؛ یقینا خدا هم وزن ذره اى [به احدى] ستم نمى کند.» (نساء/ 40) «إن الله لا یظلم الناس شیئا؛ خدا به هيچ وجه به مردم ستم نمى كند ليكن مردم خود بر خويشتن ستم مى كنند.» (یونس/ 44) «فالیوم لا تظلم نفس شیئا و لا تجزون إلا ما کنتم تعملون؛ امروز بر هیچ کس هیچ ستمى نمى رود و جز در برابر آنچه مى کردید پاداش نمى بینید.» (یس/ 54) «و لا یظلم ربک أحدا؛ و خداوند به هیچکس ظلم نمی کند.» (کهف/ 49) به همین قیاس ارتکاب گناهان اعراض از وظیفه عبودیت و سیر و سلوک در قطب بعد و مخالفت و غضب پروردگار خواهد بود و سیرت آن تیرگى و ظلمت روح و ظهور غضب و آتش حسرت است که اعماق انسانى را فرا خواهد گرفت.
تذکر: تعذیب طاغیان متمرد در دنیا با خسف یا صاعقه، یا ریختن در دریا و مانند آن از سنخ انتقام تشفی گونه نیست، بلکه از صنف کیفر تکوینی متن عمل طغیان یاغی هاست.
در آیه از دیگر خداوند صحنه قیامت را به طرز بسیار گویایى ترسیم مى کند، مى گوید: «و ترى کل أمة جاثیة؛ در آن روز هر امتى را مى بینى که بر سر زانو نشسته است.» (جاثیه/ 28) از بعضى تعبیرات که در کلمات مفسران بزرگ آمده است چنین استفاده مى شود که در گذشته ارباب دعوا در محضر قضات به این صورت مى نشستند، تا از دیگران مشخص شوند، در قیامت نیز همه در آن دادگاه بزرگ بر سر زانو مى نشینند تا محاکمه آنها صورت پذیرد. و نیز ممکن است این تعبیر نشانه آمادگى آنها براى پذیرش هر فرمان و حکم باشد، چرا که افرادى که به حالت آماده باش نشسته اند بر سر زانو مى نشینند. و یا اینکه اشاره به ضعف و ناتوانى و هراس و وحشتى است که آنها را فرا مى گیرد (جمع همه این معانى در مفهوم آیه نیز ممکن است). "جاثیه" معانى دیگرى نیز دارد از جمله "جمعیت انبوه و متراکم" یا "گروه گروه" و مى تواند اشاره به تراکم انسانها در دادگاه عدل الهى، و یا نشستن هر امت و گروه به صورت جداگانه باشد، ولى معنى اول مشهورتر و مناسبتر است.
سپس دومین صحنه از صحنه هاى قیامت را به این صورت بیان مى کند که:«کل أمة تدعى إلى کتابها الیوم تجزون ما کنتم تعملون؛ هر امتى به سوى کتابش خوانده مى شود و به آنها مى گویند: امروز جزاى آنچه را انجام مى دادید به شما مى دهند.» (جاثیه/ 28) این کتاب همان نامه اعمالى است که تمام نیکیها و بدیها، زشتیها و زیبائیهاى گفتار و کردار انسانها در آن ثبت است، و به گفته قرآن: «لا یغادر صغیرة و لا کبیرة إلا أحصاها؛ هیچ کار کوچک و بزرگى نیست، مگر اینکه آن را ثبت کرده و بر شمرده است.» (کهف/ 49) تعبیر "کل أمة تدعى إلى کتابها" نشان مى دهد که علاوه بر نامه اعمالى که براى هر انسانى جداگانه موجود است هر امتى نیز نامه اعمالى متعلق به جمع و گروه خود دارد، این معنى با توجه به اینکه انسان داراى دو نوع اعمال است "اعمال فردى" و "اعمال جمعى و گروهى" مطلب عجیبى به نظر نمى رسد، و وجود دو گونه نامه اعمال از این نظر کاملا طبیعى است. تعبیر "تدعى" نشان مى دهد که از آنها دعوت مى شود که بیانیه و نامه اعمال خود را بخوانند، این شبیه همان مطلبى است که در آیه 14 سوره اسراء آمده است: «اقرأ کتابک کفى بنفسک الیوم علیک حسیبا؛ نامه اعمالت را بخوان، کافى است که خود حسابگر خویش باشى.»