پیشینه و مراحل الهیات آزادی بخش در مسیحیت

پیشینه الهیات آزادی بخش
مبدأ اولین انعکاسات در حوزه الهیات که سبب ظهور الهیات آزادی بخش شد را می توان در متن گفتگوی بین کلیسا و بحران های اجتماعی و نیز بین ایمان کلیسایی و رؤیاهایش برای دگرگونی و آزاد سازی انسانها دید. دومین مورد این بود که شورای واتیکان با اختیارات و اعمال قدرت گسترده اش فضایی را بوجود آورد که فقط الهیاتی خاص و معین، به رسمیت شناخته می شد.این مسائل روی هم رفته به متألهان آمریکای لاتین شهامت داد تا به نحو عمیقی راجع به مسائل مربوط به کشیشان که کشورشان را تحت تاثیر قرار می داد، فکر کنند. این روند در آمریکای لاتین در آثار متفکران کاتولیک و پروتستان و نیز گروههایی که خواهان ارتباط جامعه و کلیسا هستند جایگاه چشمگیری دارد. نشست های مکرر بین متألهان کاتولیک و پروتستان سبب ایجاد انعکاسات شدیدی بین قدرت و ایمان، انجیل و عدالت اجتماعی و مانند آن شد. در برزیل بین سالهای 1959 تا 1964 یک سری متون پایه توسط کاتولیک های چپ ارائه شد که تصور مسیحیت از تاریخ و عکس العمل انسانها در طول تاریخ را برحسب دیدگاه الهیات رهایی بخش توضیح می دهد. این متون همچنین بر روی آندسته از مشغله های ذهنی که مورد حمایت مطالعات اجتماعی و علوم لیبرال بود، تاکید کرده و آن ها را توسط اصول جهانی مسیحیت توضیح دادند. گوستاوگوتی یرز در نشست متألهان آمریکایی لاتین که در پتروپویس در سال 1964 برگزار شد، الهیات را به عنوان انعکاسی انتقادی در عرصه عمل معرفی کرد. این نحله فکری در نشست هایی که در هاوانا، بوجوتا و کرناواسا در جولای 1965 برگزار شد بیشتر گسترش یافت. نشست دیگری که آثار مقدماتی الهیات آزادی بخش را مورد تشویق قرار داد کنفرانس مدلین درسال 1968 بود. این نشست ها به صورت آزمایشگاه هایی برای الهیات عمل می کردند که به بررسی مسائل مورد توجه کشیشان و کنش های کلیسای متعهد می پرداختند. گوستاوگوتی یرز درمونتریال و در سال 1967 مقاله ای ارائه داد که راجع به قدرت جهان سوم و مناقشات آن بود و سبب گسترده شدن خط مشی کشیشان آزادی بخش بر براساس تفکرات این نحله شد. اولین کنگره کاتولیکان راجع به الهیات آزادی بخش در بوگوتا و در مارچ 1970 و جولای 1971 برگزار شد. در دسامبر 1971 گوستاوگوتی یرز اثر سازنده خود به نام «الهیات آزادی بخش» را منتشر ساخت. در می سال 1971 هوگو اسمارم مجموعه مقالاتی تحت عنوان «مظلومیت  آزادی، مناقشه مسیحیت» جمع آوری کرد و لئونارود بوف در مونتوویدئو یک سری مقالاتی تحت عنوان Jesus Cristoliberata منتشر ساخت.

مراحل الهیات آزادی بخش
پیشرفت های حاصله در تفکر الهیات آزادی بخش در چهار مرحله تدوین شده است:

مرحله مقدماتی
بنیان های الهیات آزادی بخش توسط کسانی پی ریزی شد که خط مشی اصلی این جریان را طرح ریزی کرده اند. و حتی قبل از نوشته های مهم گوستاوگوتی یرز، آثار برجسته ای توسط جوآن لوئیز منشتر شده بود که عبارتند از: درباره الهیات اجتماعی (1970)، الهیات آزادی بخش (1975) و نیز کتابی از هوگواسمارم به نام «الهیات در متن آزادی» انتشار یافت. افراد دیگری که در این جا باید نام برده شوند، عبارتند از وی بیشاب، ادوارد پیرونیو، سگاندرو گالیلیا و ریموند گارامود. در این دوره هم چنین فعالیت های وسیعی با شکل تعلیم و تربیت وجود داشت. در میان پروتستان ها، قبل از امیلیو کاسترو و جولیو سانتا آنتا، اثر برجسته ای توسط رابم آل وز درسال 1969 انتشار یافت که «مذهب؛ افیون مردم یا ابزاری برای آزادی ؟ نام داشت. افرادی چون هکتور بورات، متال فر، و لوئیز آلبرت نیز آثار برجسته ای راجع به ارتباط الهیات و علوم اجتماعی ارائه دادند.

مرحله ساختاری
در مرحله اول، الهیات آزادی بخش به عنوان یک نوع الهیات بنیادین توصیف شد یعنی به عنوان یک افق و چشم انداز جدید که نگرش نوینی راجع به کلیت الهیات، به وجود آورد. مرحله دوم که همان مرحله استقرار است، به سمت اولین کوشش ها برای بیان مفاهیم نظری الهیات آزادی بخش حرکت می کند. سه حوزه ای که به خاطر مطابقتشان با نیازهای ضروری زندگی کلیسایی بیشترین توجه را به خود جلب کرده اند عبارتند از معنویت، شناخت مسیحیت و شناخت مذهب. در این مرحله آثار زیادی توسط نویسندگان کشورهای امریکای لاتین ارائه شد که از جمله نویسندگان شاخص آن عبارتند از: در آرژانتین انریکو دسل، جان کارلوس و آلتوبانتیک. در برزیل جوآ باتیستا، لیبانیو، فربتیو، جوز کامبلین، ادواردهارنرت، جوراسکار، لئوناردو بوف. در آمریکای مرکزی ایگاتیو ایلاکوریا و جان سابرینو.

مرحله استقرار
در حالی که روند تأمل در الهیات به نحو مطلوبی پیش می رفت نیاز برای استقرار آن به منظور استحکام و ثبیت نیز دیده می شد. از یک طرف این عقیده وجود داشت که جریان الهیاتی نیازمند یک پایه محکم معرفت شناختی است. یعنی در حین اینکه بیانی واضح از موضوعاتی که از تجربه معنوی بر می خیزد ارائه می دهیم و مرحله مشاهدة تحیلی را می گذرانیم و به سمت مرحله داوری الهیاتی و عکس العمل های کشیشان حرکت می کنیم، چگونه از تکرار و سردرگمی ناشی از زبان در بیانمان جلوگیری کنیم؟ الهیات مقدس آزادی بخش ،هنر پیوند دادن نظریه با عمل را امری مسلم می پندارد. در این شاخه از الهیات، یعنی الهیات آزادی بخش افرادی وجود دارند که نه تنها برای اهداف خودشان بلکه برای اهداف کلی پروسه الهیاتی، به طور سودمند همکاری می کنند. از طرف دیگر این مرحله از طریق تلقین آگاهانة متألهان و اندیشمندان در محافل مردم پسند و جریانات آزادی بخش، به نحو مؤثری به نتیجه رسید. همچنین تعداد زیادی از متألهان، کشیش شدند یعنی عاملانی شدند که سرسختانه به تبلیغ معنویت برای داشتن نوعی زندگی روحانی در آن جوامع پرداختند. اینکه دیده می شود متألهان در ورطه بغرنج مباحث معرفت شناختی می افتند مسأله ای عادی شده است چرا که پس از آن با مبانی خودشان به سمت مردم بر می گردند و خود را درگیر موضوعاتی چون تبلیغ برای مسیحیت، سیاست هایی برای یگانگی طبقه کارگر و سازماندهی اجتماعی می کنند. از جمله این افراد آنتونیوسیلوا، کلودیوس بوف، هوگودی آنس، فرانسیس تابورا و ویکتورکاندیا می باشند.

مرحله فرمول بندی (صورت رسمی)
دیدگاه های اولیه در الهیات، به مرور زمان و از طریق منطق درونی خودش، خواهان داشتن بیان منظم تر و منطقی تر می باشد. الهیات آزادی بخش همواری می خواهد کل مفاهیم بنیادین وحی و سنت را مورد بازنگری قرار دهد تا ابعاد صرف اجتماعی و آزاد سازی را از هر دو منبع استخراج کند. البته، این تنها موضوع برای کاستن کلیت کشف و شهود (وحی) از یک جنبه نیست بلکه فهم مقولات یک حقیقت بزرگتر هم قابل توجه می باشد که مربوط به متن و مظلومیت و آزاد سازیمان است. این فرمول و صورت رسمی مطابق با خواسته های کشیشان می باشد. در سال های گذشته کلیسا در موقعیت های مختلفی خود را درگیر مظلومیت و ستمدیدگی کرد. بسیاری از حرکت های اجتماعی به نحو گسترده ای تحت سرپرستی و آموزش الهیات رهایی بخش، به وقوع پیوست که این حرکت ها در عوض ،چالش های جدیدی را برای الهیات آزادی بخش به وجود آورد .تنها در برزیل این حرکت ها مراکزی برای اتحاد سیاهان، حقوق بشر، دفاع از مسلمانان ساکن، منع حقارت زنان و فرستادن مبلغان مسیحی برای سرخ پوستان و مانند آن بوجود آمد. همة اینها به نحوی از انحاء به انسان های ضعیفی مرتبط است که دنبال آزاد سازی می باشند. برای فائق آمدن بر نیازهای گستردة مربوط به کشیشان و ارائه تفکری الهیاتی، در حین آموزش به کارکنان کشیش، یک گروه متشکل از صد متأله کاتولیک تشکیل شد. این گروه، یک دوره 55 جلدی از کتب تحت عنوان «الهیات و آزادی» طرح ریزی کردند که به زبان های اسپانیایی و پرتقالی منتشر و در اواخر سال 1958 به دیگر کشورها منتقل شد .هدف این بود که موضوعات بنیادین مربوط. به الهیات و نیز کنش های کشیشان، تحت دیدگاه آزادی بخش قرار گیرد.

عوامل مؤثر در گسترش الهیات آزادی بخش
به طور کلی حوادثی که به نحو مؤثری در گسترش الهیات آزادی بخش نقش داشتند عبارتند از:
1- کنگره ای تحت عنوان «ایمان مسیحی و دگرگونی اجتماعی در امریکای لاتین» که در اسپانیا در سال 1972 برگزار شد.
2- اولین کنگره متألهان امریکای لاتین که در مکزیک در آگست سال 1957 برگزار شد.
3- اولین گفتگوهای رسمی بین متالهان آزادی بخش و طرفداران آزاد سازی سیاهان آمریکا و حرکت های آزاد سازی زنان و مانند آن در سال 1957.
4- آغاز وحدت کلیساهای جهان سوم در سال 1976.
5- حوادثی که در آمریکای لاتین رخ داد و سبب به وجود آمدن عناصر جدیدی برای الهیات آزادی بخش شد.

الهیات آزادی بخش در آمریکای لاتین
مطالعات جدید در آمریکای لاتین عناصر جدیدی را وارد مباحث متالهان الهیات آزادی بخش کرد. بسیاری از کشورهای امریکای لاتین، مراکزی برای تحقیقات متالهان و کشیشان می باشند که فعالیت های مهمی برای آموزش افراد با دیدگاه الهیات آزادی بخش انجام داده اند. در حین رخ دادن این اتفاقات و حوادث، اختلاقاتی بوجود آمد که توسط افراد سرخورده از ایمان مسیحی و نیز توسط کسانی که نسبت به کار آیی تحلیل های مارکسیستی ساختارهای اجتماعی بی اعتماد شده بودند، گسترش یافت. البته بسیاری از آنها قادر نبودند خود را از تغییرات عمیقی که تحت تاثیر این الهیات در ساختار جوامع سرمایه داری پدید آمد، رها کنند.

الهیات آزادی بخش به عنوان عکس العمل کشورهای جهان سوم در مقابل ظلم و تعدی
الهیات آزادی بخش عکس العمل کشورهای جهان سوم در مقابل ظلم و تعدی بود و به صورت رهیافتی متجلی شد که راه رهایی از این ظلم و تعدی را نشان می داد. این اعتقاد که الهیات را به عنوان بخشی از فرهنگ مردم ستمدیده و مظلوم می داند، به صورت ناگهانی پدید نیامده است. باگسترش ظلم بود که پیامبران ظهور کردند، یعنی پیامبران کسانی بودند که این روند را قبلا آغاز کرده بودند و بعدها الهیات از آنها پیروی کرد .ارتباط بین الهیات و عمل نیز بشدت مورد توجه حرکت الهیات رهایی بخش قرار گرفت. منظور از عمل در این جا، عمل آزاد سازی طبقات استشمار شده است. جهان سرشار از شیون هایی است که خواستار رهایی می باشند. الهیات آزادی بخش آمریکایی لاتین از عمق تغییرات بزرگ و ناگهانی در اقتصاد، فرهنگ و مذهب سر بر آورد. این الهیات در میان مسیحیانی رواج یافت که ایمانشان آن ها را به کار برای فقرا یا کار همراه فقرا فرا می خواند. بر طبق نظر الهیاتی این الهیون، که ارتباط یا مشارکت مستقیم در پروژة آزاد سازی از ظلم و تعدی نداشته باشد علیرغم دیگر فضایلش الهیات مفیدی برای مسیحیت به شمار نمی آید. پیام مسیحیت راجع به رستگاری، خود نوعی آزاد سازی از گناه و نتایج آن است که انسان را اسیر خود کرده است. آمریکا در منازعه ای بنام فقر که برجهان حاکم است حبس شده، اما منافع اقتصادی اش او را از پاسخ گویی به شیون های فقرا دور می کند.

الهیات آزادی بخش نوعی مارکسیسم
همواره این مدعا وجود داشته است که الهیات آزادی بخش را نوعی مارکسیسم بنامند. البته در بخش هایی از تفکرات الهیات رهایی بخش نوعی پس زمینه های حقایق مارکسیستی وجود دارد، مانند ضد خود کامگی و ضد استعماری بودن این الهیات، الولیت حق انتخاب فقرا، ایستادگی در برابر اقتصاد آزاد جوامع سرمایه داری و مخالفت با ظلم و تعدی آنها. با همه این اوصاف، مارکسیسم یک ایدئولوژی الحادی ضد مسیحی می باشد که خواهان شدت عمل برای کسب اهدافش است و در تقابل مستقیم با ایده های معنوی و نبوی ای است که توسط کلیسا مورد حمایت واقع می شوند و در حرکت های آزادی بخش در جهان سوم را تعین می بخشند. به طور کلی این امکان وجوددارد که بین مارکسیسم و الهیات رهایی بخش شباهت هایی در موضوعات باشد اما از نظر هستی شناسی با هم فرق های اساسی دارند که نمی شود این دو را به هم تقلیل داد.

دیدگاه تئورسین آزادی بخش برزیل
تئورسین آزادی بخش برزیل هلدر کامارا می گوید: «هنگامی که به فقرا غذا می دهی قدیست می خوانند، وقتی می پرسی که چرا فقرا غذا ندارند آنها تو را کمونیست می نامند». ما تنها زمانی در جوامع مسیحی به اهدافمان دست می یابیم که در بطن جریان آزادی بخشی قرار بگیریم و به همراهی با فقرا و ستمدیدگان بپردازیم. آنچه که سبب شد الهیات آزادی بخش در شمال آمریکا به شدت مورد توجه واقع شود تحولات پیوسته و مهمی بود که میان طرفداران زنان و سیاهان به وقوع پیوست. در صورتی الهیات آزادی بخش و نسبتش با عیسی برای انسان امروز معنادار است که در پروژة نجات فقرا بیان شود و رشد یابد. عشقی که نجات دهندة بشریت است، یعنی عشق عیسی به خداوند، به نحو تاریخی با فقرا مرتبط است. این واقعیت اسفناک در مورد کشورهای جهان سوم که اکثریت مردم آن در فقر و استثمار به سر می برند و به صورت حاشیه ای زندگی می کنند، در طول زمان ما را وادار به قبول طرحی می کند که عبارت است از اینکه عیسی، انسان فقیری است و وضعیت انسان های ضعیف و ستم دیده را از اسطورة عیسی نمی توان جدا کرد. عیسی تا به اکنون به عنوان یک انسان آزادی بخش خود را برای ما نمایان می کند و ما نیز او را این چنین می شناسیم. انتخاب ما برای کمک به انسان های فقیر و ستم دیده تنها یک وظیفه در میان بسیاری دیگر از وظایف ما نمی باشد بلکه آن یک عمل بنیادین است که یک نوع جهش کیفی را نشان می دهد. برادری انسان ها، در عمل آزاد سازی فقرا اثبات می شود چرا که حاملان پیام اتحاد انسانی می باشند. الهیات آزادی بخش می تواند به نحو بهتری امید های مردم ستمدیده را بیان کند و نیز دیدگاهی است که در آن انسان به عنوان یک عنصر منفعل نگریسته نمی شود بلکه به عنوان یک عامل تاریخی به حساب می آید.

الهیات آزادی از نظر مارتین لوتر
مارتین لوتر می گوید: «آزادی چنان هیجانی است که در تمام جهان و در بزرگترین تحولات در طول تاریخ گسترانیده شده است و نقطة آغازش وضعیت عینی ما به عنوان انسانهایی غیر مستقل و ستم دیده است». الهیات آزادی بخش بر حسب درک قوی از اوضاع سیاسی و وضعیت متضاد جهان جدید بر روی عمل تاکید می کند و از این تقابل خبر می دهد.

مسیحیت گرایی در آمریکای لاتین
تمایل به سمت مسیحیت گرایی در امریکای لاتین یکی از عوامل بالقوه نیرومند در ایجاد نیرویی آزادی بخش در مردم است که تا به حال به نحوی عمیق مورد بررسی و تحقیق واقع نشده است. مسیحیت گرایی با تصوری که از انجیل دارد به عنوان بیان جامعی از امید تاریخی مردم درک می شود و یکی از مهمترین منابع الهیات آزادی بخش می باشد. اگر جناح چپ، مسحیت گرایی را به عنوان یک هم پیمان و دوست در نظر بگیرد دیگر نمی توان به حمایت کلیسا از مسحیت گرایی امیدوار بود. این الهیات، روشی برای درک باور مسیحی، زندگی مسیحی و وظیفه کلیسا نسبت به فقرا و مطالباتشان برای عدالت شده است. تعلق به جریان آزادی بخش، فرد را با تحولات معنا دار، پرسش های ریشه ای از نظم و ایدئولوژی اجتماعی درگیر می کند و سبب گسست از صورت های قدیمی شناخت اشیاء و جهان می شود. عمل آزادی بخش به میزانی که سبب هماهنگی و پیوستگی نیازمندان و ستمدیدگان می شود بیانگر کنش عشق است. آزادی در امریکای لاتین یک الزام الهی می باشد و این است که مشارکت بر حسب وظیفه، دعوتی همیشگی و یک نوع درگیری معنادار و سودمند برای مسیحیت در هر سرزمینی می باشد. سال های اخیر در کلیسای رم یک سری تغییر و تحولات رسمی به وقوع پیوست شورای واتیکان، کلیسا را ملزم به نقش آفرینی در ترفیع عدالت، حقوق بشر و آزادی کرد. از زمان پایان شورا تاکنون، بسیاری اسقف ها در آمریکای لاتین، آمریکا و آفریقا برای دای وظایف خود نسبت به عیسی مسیح به نحو شدیدی علیه شکنجه، استثمار اقتصادی و ایجاد نژاد پرستی توسط رژیم های خود کامه در کشورهایشان به عرصه عمل آمده اند. فرمول سازی های مذهبی جدیدی نیز از سال 1960 در امریکای لاتین شروع به شکل گیری کرد. متألهان بر جنبه های جمعی گناه آن چنان که در ساختارهای ناعادلانه به صورت تسلط یک طبقه به طبقه دیگری متجلی می شود تاکید می ورزیدند. پیغمبران، ارزش هایی چون آزادی، مشارکت و برابری را مورد خطاب قرار می دهند و می کوشند تا از طرق ملی و بین المللی به نفع عدالت و شان بشری دست به عمل پیامبرانه بزنند. اینکه کلیساها در حال نزاعی درونی بین خودشان و نیز تنش هایی با قدرت های سکولار هستند که، غیر قابل اجتناب است.


منابع :

  1. لئوناردو بوف- ماه نامه- بهمن 1382- شماره 29- مقاله الهیات آزادی بخش- مترجم نفیسه نمدیان پور

https://tahoor.com/fa/Article/PrintView/116716