توصیف دو بهشت در قرآن

در بخشهائی از سوره ی الرحمن اشاره ی سربسته ای به چهار بهشت از بهشتهای الهی شده و ویژگیهای آنها را دو به دو بیان فرموده است، می فرماید: «و لمن خاف مقام ربه جنتان؛ و براى کسى که از مقام پروردگارش [که احاطه و تسلط او بر ظاهر و باطن هستى است] بترسد دو بهشت است.» (الرحمن/ 46) «ذواتا أفنان؛ [دو بهشتى که] داراى درختان و شاخسارهاى باطراوت و انبوه است.» (الرحمن/ 48) سپس بعد از توصیف این بهشت می فرماید: «و من دونهما جنتان؛ و جز آن دو بهشت، دو بهشت دیگر [هم] هست.» (الرحمن/ 62) «مدهامتان؛ آن [دو بهشت دیگر] در نهایت سرسبزى اند.» (الرحمن/ 64) به این ترتیب دو باغ بهشتی نخست از آن «مقربان» و دو باغ بهشتی مراحل پائین تر از آن «اصحاب یمین» است، و در حقیقت اشاره به درجات و مقامات مختلف اهل بهشت می باشد و باید هم چنین باشد، چرا که بدون شک بشهتیان همه در یک سطح و یک مقام و یک مرتبه نیستند. و باید درجات آنها متفاوت باشد. این تفاوت مقام و درجه با تعبیر زیبائی در حدیثی از پیغمبر گرامی اسلام (ص) چنین بیان شده است: «جنتان من فضة آنیتهما و ما فیهما، جنتان من ذهب آنیتهما و ما فیهما؛ دو باغ ظرفها و سایر آنچه در آن است از نقره است، و دو باغ تمام ظروف و متعلقاتش از طلا است.»

توصیف دو بهشت دوم
در توصیف این دو بهشت دوم (و من دونهما جنتان) پس از "مدهامتان "، می فرماید که: «فیهما عینان نضاختان؛ در هر یک چشمه اى پیوسته آب از آن فوران و جوشش دارد.» (الرحمن/ 66) آیه بعد درباره میوه هاى این دو بهشت چنین مى گوید: «فیهما فاکهة و نخل و رمان؛ در آنها میوه هاى فراوان و درخت خرما و انار است.» (الرحمن/ 68) اینجا رمان نخل را آورده، که به معناى درخت خرماست نه خود خرما. آنگاه در ادامه وصف نعمتهاى دو بهشت مى گوید: «فیهن خیرات حسان؛ در این دو بهشت نیز زنانى هستند نیکو خلق و زیبا.» (الرحمن/ 70) چرا از تثنیه (فیهما) خارج شد و به جمع «فیهن» پرداخت؟! به این دلایل:
اول: این دلیل بر بزرگداشت مقام این دو بهشت است، هر چند از این لحاظ پایین تر از دو بهشت نخستین به شمار مى روند که وصفشان پیش از این گذشت.
دوم: سخن پیوستگى با آلاء در آیه پیشین دارد، به اعتبار آن که زنان نیکو و زیبا نیز از آلاء به شمار مى روند.
سوم: سخن در این جا تنها به دو بهشت اخیر اختصاص ندارد، بلکه به همه باغها و بهشتها و از جمله دو بهشت اولى نیز مربوط است. و این به سیاق نزدیکتر است مخصوصا در آن هنگام که بگوییم مقصود «خیرات حسان» زنان مؤمن بوده باشد از این لحاظ که افضل و اجملند، و امام صادق (ع) در این باره چنین گفته است: «خیرات حسان از زنان دنیایند، و آنان از حور العین زیباترند»، و نیز گفت: «آنان زنان صالح و مؤمن و عارفند.»
در خبر است که رسول خدا (ص) از نعیم بهشت سخن گفت و سپس از حورالعین یاد کرد و آن گاه ام سلمه به او گفت: پدر و مادرم به فدایت اى رسول الله، آیا ما بر آنان برترى نداریم؟ و او گفت: «چرا، به سبب نماز و روزه و عبادتتان که به منزله ظاهر نسبت به باطن است.» از معانى آیه است که آنچه رسول الله (ص) چنین گفت: «یعنى خلقشان نیکو است و رویشان زیبا» و زنان نیکو خلق از آن روى به نام خیرات نامیده مى شوند که صالح بودن زن براى شوهرش و براى جامعه خیر بزرگى فراهم مى آورد، به همان گونه که فساد او سبب شرى بزرگ مى شود.
هنگامى که از پیغمبر (ص) درباره نیکوترین و بدترین بد پرسش کردند، گفت: «نیکوترین نیک زنى است که صالح باشد، و بدترین بد زنى که فساد کند.» این نعمت هر چه بیشتر در بهشت تجلى پیدا مى کند، چنان که در حدیث به جا مانده از پیامبر (ص) که راستگو و تأیید شده به راستى است، در وصف نعمت خیرات حسان در بهشت چنین آمده است: «در بهشت نهرى است که در دو کرانه آن کنیزکان نشسته اند و از جانب خدا به ایشان وحى مى شود که: تمجید و تسبیح و ستایش مرا به گوش بندگانم برسانید، پس آنان به آوازى خوش و بلند که خلایق هرگز چنین آوازى را نشنیده اند به آواز خوانى در تسبیح خدا مى پردازند و اهل بهشت را به طرب و شادى برمى انگیزند، پس زنى در مقابل ولى خدا حاضر مى شود که از جمله زنان او نیست و کمرى بسیار باریک دارد و کاخها و منزلگاههاى او پر نور مى شود، و ولى خدا چنان گمان مى برد که پروردگارش بر او اشراف کرده است، یا فرشته اى از فرشتگانش، و چون سر خود را بلند مى کند، با زنى رو به رو مى شود که نزدیک است نور او سبب از دست رفتن نور چشم وى شود، و آن زن به او مى گوید: اکنون وقت آن رسیده است که از تو دولتى به ما برسد، پس به او مى گوید که: تو که هستى؟ و آن زن مى گوید: من از آن کسانم که در قرآن از ایشان چنین یاد شده است: "لهم ما یشاؤن فیها و لدینا مزید"  آنان را در آن جا هر چه خواهند وجود دارد، و در نزد ما افزونتر. پس با او همخوابگى مى کند با نیرویى همچون نیروى صد جوان، و هفتاد سال از عمرهاى ما با او به معانقه و دست در گردن یکدیگر انداختن مى گذراند، و نمى داند که آیا به چهره اش بنگرد یا به پشتش یا به ساقهاى پایش؟! و هیچ جاى بدن او نیست که چون در آن نگاه کند، از شدت نور و صفاى آن چهره خود را در آن نبیند، پس از آن زن دیگرى زیباتر از ازلى و با عطرى دل انگیزتر از او در برابر او آشکار مى شود که به او مى گوید: اکنون وقت آن است که از تو دولتى به ما برسد، و چون ولى خدا به او نظر مى کند، مى گوید که تو کیستى؟ و او در جواب مى گوید که من آن کسم که خدا از او در قرآن چنین یاد کرده است: «فلا تعلم نفس ما أخفی لهم من قرة أعین جزاء بما کانوا یعملون؛ پس هیچ کس نمى داند که چه مایه هاى روشنى چشمى، در برابر عملى که انجام داده اند، براى آنان پنهان نگاه داشته شده است.» (سجده/ 17) «گفت: هیچ کس نیست که وارد بهشت شود مگر این که پانصد حورى همسران او باشند، و همراه با هر حورى پانصد غلام و هفتاد کنیز که گویى مروارید پراکنده اند یا مروارید پوشیده.» این گوشه اى از آلاء و نعمتها و رحمت خدا است که در انتظار ما است، به شرط آن که ایمان بیاوریم و از مقام حق تعالى بترسیم و به همین سبب به نافرمانى و تجاوز از حدود او نپردازیم.
سپس در ادامه توصیف این زنان بهشتى اضافه مى کند: «حور مقصورات فی الخیام؛  آنها حوریانى هستند که در خیمه هاى بهشتى مستورند.» (الرحمن/ 72) "حور" جمع "حوراء" و "احور" به کسى مى گویند که سیاهى چشمش کاملا مشکى و سفیدى آن کاملا شفاف است، و گاه به زنان سفید چهره نیز اطلاق شده است. حوریان مى گویند: «ما جاودانه ایم و مرگ نداریم، نرمیم و دچار یأس زنان نمى شویم، و زنان مردان بزرگواریم»، و اگر یکى از آنان در مقابل اهل دنیا ظاهر شود، از شدت تمایل و شوق به او خواهند مرد. آیه بعد توصیف دیگرى است درباره حوریان بهشتى، مى فرماید: «لم یطمثهن إنس قبلهم و لا جان؛ هرگز پیش از این جن و انس دیگرى با آنها تماس نگرفته، و دوشیزه اند.» (الرحمن/ 74) چنان فهمیده شود که این صفات هدف و نهایت چیزى است که مؤمن باید خواهان آنها در همسرش باشد، تا بتواند با او زندگى با فضیلت و سعادتى را بگذراند. البته چنان که از آیات دیگر قرآن استفاده مى شود زنان و مردانى که در این دنیا همسر یکدیگرند هر گاه هر دو با ایمان و بهشتى باشند در آنجا به هم ملحق مى شوند، و با هم در بهترین شرائط و حالات زندگى مى کنند و حتى از روایات استفاده مى شود که مقام این زنان برتر از حوریان بهشت است به خاطر عبادات و اعمال صالحى که در این جهان انجام داده اند.
در آخرین توصیفى که از نعمتهاى این دو بهشت کرده، مى گوید: «متکئین على رفرف خضر و عبقری حسان؛ ساکنان این دو بهشت در حالى هستند که تکیه بر تختهایى زده اند که با بهترین و زیباترین پارچه هاى سبز رنگ پوشانده شده است.» (الرحمن/ 76) سپس براى آخرین بار (و سى و یکمین مرتبه) این سؤال را از انس و جن و از تمام افراد مى کند: «فبأی آلاء ربکما تکذبان؛ کدامین نعمت از نعمتهاى پروردگارتان را انکار مى کنید؟!» (الرحمن/ 77) نعمتهاى معنوى؟ یا نعمتهاى مادى؟ نعمتهاى این جهان؟ یا نعمتهاى بهشتى؟ نعمتهایى که سر تا پاى وجود شما را فرا گرفته و دائما غرق در آنید، و گاه بر اثر غرور و غفلت همه آنها را به دست فراموشى مى سپرید، و از بخشنده اینهمه نعمتها و کسى که در انتظار نعمتهایش در آینده هستید غافل مى شوید؟ کدامیک را منکر هستید؟ واجب است که این آیه شعارى براى ما باشد، پس کدام نعمت از نعمتهاى بى شمار پروردگارمان و نشانه اى از رحمانیت او است که بتوانیم منکر آن شویم یا آن را تکذیب کنیم؟! و اصلا براى چه باید به تکذیب آلاء پروردگارمان بپردازیم؟! که او از غیب رحمت خود براى ما آشکار مى سازد، و درهاى آن را مى گشاید، و سپس ما را مى خواند تا از آن محروم نشویم. آرى، گاه به دو بهشت اولى دسترس پیدا نمى کنیم، ولى چه خوب است که تقوا پیشه کنیم تا مگر به دو بهشت دوم داخل شویم، مگر این نعمت نیست و آیتى هدایت کننده ما به رحمت او؟
از مقارنه این چهار باغ و دیگر نصوص، چنان آشکار مى شود که بهشت درجه هاى فراوان دارد و مردم در آن جا با یکدیگر اختلاف درجه دارند، و على رغم آن که گفته شده است که اهل بهشت همه از نعمت برخوردارند و راضى به آنچه خدا از فضل خود بهره ایشان کرده، به همان گونه که از لحاظ ایمان در دنیا با یکدیگر تفاوت درجه داشته اند، در درجاتى که در بهشت بهره ایشان شده با یکدیگر تفاوت دارند، و خداوند تعالى گفته است: «هم درجات عند الله و الله بصیر بما یعملون؛ آنان را در نزد خدا درجاتى است، و خدا به آنچه مى کنند بینا است.» (آل عمران/ 163) و حتى میان پیامبران برترى و فروترى در درجه بهشتى وجود دارد، و خدا گفته است: «تلک الرسل فضلنا بعضهم على بعض؛ بعضى از آن فرستادگان را بر بعضى دیگر برترى دادیم.» (بقره/ 253) و این تفاضلى که خدا آن را مقرر داشته بى دلیل نیست، بلکه متکى بر حکمت و علم است که خدا درباره آن مى گوید: «نرفع درجات من نشاء إن ربک حکیم علیم؛ درجات هر کس را که بخواهیم بالا مى بریم، و پروردگارت حکیم علیم است.» (انعام/ 83) ولى اختلاف درجات و تفاضل اثرى از حسد یا بغضى در میان مؤمنان به وجود نمى آورد، و این بر عکس حالت دنیا است که غنى بر فقیر برترى مى فروشد، یا عالم بر جاهل، یا حاکم بر محکوم، و پروردگار ما گفته است: «و نزعنا ما فی صدورهم من غل إخوانا على سرر متقابلین؛ و کینه اى را که در دلهاى ایشان بود، برکندیم و اکنون همچون برادرانى بر تختها رو به روى یکدیگر نشسته اند.» (حجر/ 47) و به آنچه خدا قسمت ایشان قرار داده خرسندند، چه مى دانند که این به حکمت او است و آنان خود کسانى هستند که چنین وضعى را براى خود فراهم آورده اند.
رسول خدا (ص) در سفارش خود به ابوذر چنین گفت: «اى ابوذر! فاصله درجه در بهشت همچون فاصله میان آسمان و زمین است! و بنده چشمش را بالا مى برد و نورى به آن مى خورد که نزدیک است چشم او را از کار بیندازد، و جزع و فزع مى کند و مى گوید که: این چیست؟! و به او گفته مى شود که نور برادر تو است، و او مى گوید: برادرم فلان! که در دنیا با هم کار مى کردیم، و آیا او این اندازه بر من برترى داشت؟ پس به او گفته مى شود که: او عملا بر تو برترى داشت و سپس در قلب خود رضایت ایجاد مى کرد تا راضى شود. و شاید بزرگترین مقیاس تفاضل و برترى بخشیدن و چشم پوشیدن در راه خدا باشد، و گروهى از مؤمنان بوده اند که جانهاى خود را نذر راه خدا مى کردند، و بر دیگران برترى داشتند، و آنان خواه از ربانیان یا علماى دینى یا مجاهدان بوده باشند، بر همه مؤمنان در خیرات پیشى دارند، چه ملتزم به واجبات بودند و از محرمات اجتناب مى کردند و به انجام حسنات و کارهاى نیک مى پرداختند، و خود را به کلى وقف خدا نکرده بودند، بلکه زندگى عادى خویش را بدان گونه که خدا مقرر داشته است مى گذراندند، و آنان بازنشستگان از جنگى بودند که خدا وعده نیکى به ایشان داده بود، ولى مجاهدان را با دادن پاداشى بزرگ به ایشان بر ایشان فضیلت بخشید.
قاعدون و بازنشستگان از مؤمنان همچون کارگران و کشاورزان و پیشه وران و بازرگانان و کارمندان و دیگر فرزندان امتند، در صورتى که مجاهدان متصدى قضایا و امور مردمند، همچون علماى عمل کننده و مجاهدان در راه خدا که در راه مصالح امت و ملت بى خوابى شب را تحمل مى کنند و به دفاع از آنان مى پردازند، و راهنماى آنان به سمت خیر و حقند، و در این راه با دشواریها دست و پنجه نرم مى کنند، و این گونه کسان در سراها و درجات بلند بهشت مستقر مى شوند، و کسانى که پایینتر از ایشانند، چون به آنان مى نگرند مى گویند: «پروردگارا! اینان برادران ما و در دنیا با ما بودند، به چه چیز آنان را بر ما برترى بخشیدى؟! پس به ایشان گفته مى شود: هیهات هیهات! آنان در آن هنگام که شما سیر بودید رنج گرسنگى را تحمل مى کردند، و در آن زمان که شما سیراب بودید آنان با تشنگى مى ساختند، و چون شما به خواب مى رفتید آنان بر سر پا باقى مى ماندند، و هنگامى که شما براى حفظ خویشتن خود را پنهان مى کردید، آنان آشکارا دیده مى شدند.»
رسول الله (ص) چنین گفت، و شاید در نصوص به جا مانده از پیغمبر و ائمة (ع) ابعاد این تمایز را مشاهده کنیم، پس، مثلا، بیشتر سفارشها و گفته هاى ایشان متوجه عموم مردم است، در صورتى که در وصیتها و کلمات ایشان چیزهاى مخصوص برجستگان و رهبران، همچون کمیل و ابوذر و سلمان و ابن مسعود و ابن جندب مشاهده مى کنیم.
خدا این تفاضل را (همچون در سخن گفتن در این جا از بهشتهاى چهارگانه) از آن روى مورد تأکید قرار مى دهد که مردمان در کارهاى خیر نسبت به یکدیگر حالتى شبیه به حالت مسابقه پیدا کنند، و قرآن به این هدف اشاره کرده و گفته است: «سابقوا إلى مغفرة من ربکم و جنة عرضها کعرض السماء و الأرض أعدت للذین آمنوا بالله و رسله؛ براى رسیدن به آمرزش پروردگارتان و بهشتى که پهناى آن همچون پهناى آسمانها و زمین است و آماده پذیرفتن کسانى است که به خدا و فرستادگانش ایمان آوردند، به مسابقه بپردازید و از یکدیگر پیشى جویید.» (حدید/ 21) و بلکه قرآن مسابقه براى محکم کردن عمل را هدفى از آفرینش شمرده و گفته است: «و هو الذی خلق السماوات و الأرض فی ستة أیام و کان عرشه على الماء لیبلوکم أیکم أحسن عملا؛ او است آن که آسمانها و زمین را در شش روز آفرید، و عرش او بر آب بود، تا شما را بیازماید و معلوم کند که کدام یک در عمل و کردار نیکوترید.» (هود/ 7) و گفت: «الذی خلق الموت و الحیاة لیبلوکم أیکم أحسن عملا؛ آن که زندگى و مرگ را آفرید تا شما را بیازماید و معلوم کند که کدام یک در عمل و کردار نیکوترید.» (ملک/ 2)
خلاصه کلام آن که «دونهما» در آیه به معنى کمتر بودن در فضل و فضیلت است، همچون آن که مى گوییم فلانى در علم ما دون فلانى است، یعنى علم او کمتر از او است، و بدین گونه دو باغ (بهشت) آخرى یا به صاحب دو باغ اولى تعلق داد که در این گفته خداى تعالى: "و لمن خاف مقام ربه جنتان" آمده و در آنها از کسى پذیرایى مى کند که فضل و درجه او در نزد خدا کمتر است، و لذا آنها به عنوان مهمانسرایى براى پذیرایى از برادران مؤمنش به کار مى رود که در بهشت به دیدار یکدیگر مى روند، یا دو باغ اولى به خود او اختصاص دارد و در آنها، یا در یکى از آنها از امثال خود پذیرایى مى کند، یا دو تاى آخرى منزلگاه کسانى است که در ترس از خدا درجه کمترى دارند.


منابع :

  1. سید محمدحسین طباطبایی- ترجمه المیزان- جلد 19 صفحه 186- 188

  2. ناصر مکارم شیرازی- تفسیر نمونه- جلد 23 صفحه 175- 185

  3. محمد تقی مدرسی- تفسیر هدایت- جلد 14 صفحه 374- 388

  4. ابوعلی فضل بن حسن طبرسی- ترجمه مجمع البیان- جلد 24 صفحه 119

  5. ناصر مکارم شیرازی- پیام قرآن- جلد 6 صفحه 353

https://tahoor.com/fa/Article/PrintView/116896