حفص

پسر عمربن سعد که در واقعه کربلا همراه پدرش جنایات بسیاری انجام داد و پدرش را به قتل امام حسین (ع) و اصحاب تحریک می کرد!!
نام او در برخی مقاتل، آن جایی مطرح شده که قبل از روز عاشورا، هنگامیکه حسین بن علی دانست عمر بن سعد با لشگرش به مقابله با او به سرزمن نینوا فرود آمده و آماده جنگیدن و حمله هستند. کسی را نزدش، فرستاد (ظاهرا آن شخص «عمروبن قرظة بن کعب انصاری» بوده است) و پیغام داد که «امشب به دیدار من آی، می خواهم تو را ملاقات کنم و مکان این ملاقات در میان دو لشگر در خیمه ای باشد.»
عمر سعد با پسرش حفص و قریب بیست نفر سوار و حسین (ع) هم با همین تعداد آمدند.
چون به یکدیگر رسیدند، امام حسین (ع) به اصحابش فرمود که دورتر روند و فقط برادرش عباس بن علی (ع) و فرزندش علی اکبر در کنارش بمانند. عمر سعد هم همین کار را کرد و فقط پسرش و غلامش ماندند. امام (ع) و عمربن سعد شبانه و در پنهانی مدتها با هم گفتگو کردند و سپس هر کدام سوی لشگرگاه خود بازگشتند.

پایان زندگی ننگین او
زمانی که عمربن سعد به دست مأموران مختار ثقفی، به هلاکت رسید و سر بریده او را نزد مختار آوردند، حفص دستگیر شده و در کنار مختار ایستاده بود و به سر پدر نگاه می کرد.
مختار به او گفت: «این را می شناسی؟»
گفت «آری. انالله و انا الیه راجعون. زندگی پس از او زشت است.»
مختار گفت: «راست گفتی.»
و دستور داد همانجا او را کشتند و گفت: «آن به جای حسین (ع) و این به جای علی بن الحسین (ع) (حضرت علی اکبر) فرزند حسین، اگرچه هرگز برابر هم نیستند.» و با خود گفت: «چه مقایسه ناعادلانه ای! به خدا قسم اگر سه ربع قریش را بکشم، تلافی یک بند انگشت او را (حسین (ع)) نکرده ام.»
آنگاه مختار، سر هر دو ملعون (پدر و پسر) را برای محمد بن حنفیه به مدینه فرستاد.
گفته اند تنها در آن روز بود که حضرت سجاد (ع) را خندان دیدند. زیرا قبل از آن، در اکثر اوقات، آن حضرت گریان و ناراحت بود!!


منابع :

  1. حاج شیخ عباس قمی- نفس‌المهموم

  2. سید محمد شیرازی- فرهنگ عاشورا

  3. گروه حديث پژوهشكده باقرالعلوم- موسوعة‌الامام الحسین- جلد 2- به نقل از الفتوح ابن اعثم، ترجمه ارشاد رسولی محلاتی، مقتل الحسین خوارزمی.

  4. رسول جعفریان- تاریخ خلفا- جلد 2 صفحه 527

https://tahoor.com/fa/Article/PrintView/117193