نامه اعمال (اعمال اختیاری انسان)

اراده الهی

خداوند بشر را آفریده و نیروى عاقله و روح که از عالم امر و حیات است در او به ودیعت نهاده و او را ارج دارترین موجودات عوالم معرفى نموده و به خلق و آفرینش بشر ساحت کبریائى خود را توصیف فرموده، روح و روان اختصاص به بشر دارد و سعه و شعاع قدرت و احاطه روح انسان نیز زیاده بر تصور است و شاهد آن است که پروردگار احاطه بر خاطرات و عقاید و صورت اعتقادیات و منویات بشر دارد و نیز صفت احاطه خود را بدینوسیله اعلام می نماید. روح و روان حقیقت و قوام انسانى است و همه عواطف و کمالات علمى و فضایل خلقى از شؤن و سعه وجودى آن است و چنانچه ساحت پروردگار بر روح و خاطرات و هواجس آن احاطه داشته باشد بر سراسر بشر احاطه خواهد داشت و شاهد آن است که روح انسان که حقیقت انسان است ربط محض به آفریدگار است و ربط آن به آفریدگار بیشتر و نزدیکتر از ارتباط انسان به قلب و روح خود می باشد و همه خاطرات و نقلیات آن از شئون و پرتو احاطه پروردگار بر روح است.
پروردگار بر هر یک از حرکات اختیارى بشر احاطه کامل دارد. ذات باری تعالی بر هر یک از افراد هر لحظه دو نیروى غیبى گمارده از هر سو از راست و چپ که بر همه جوانب او احاطه دارند و بر همه نیروها و خاطرات درونى نیک و بد او احاطه شهودى دارند. زیرا حرکات و افعال اختیارى بشر بر دو نیرو استوار است نیروى روانى و اختیار که ظهورى از عواطف و کمالات علمى و فضائل و یا رذایل خلقى او است. و دیگر نیروى و حرکات جوارحى است علم و احاطه پروردگار بر حرکات و افعال اختیارى بشر که سیر و حرکت ذاتى و تکامل بشر است بدون واسطه و به طور قیومیت است و از طریق فرشتگان که ناظر بر اعمال و حرکات ارادى بشرند نخواهد بود بلکه غرض آن است که فرشتگان نیز ظهورى از علم و احاطه پروردگارند که از جانب راست و چپ و درون و بر خاطرات و بر افعال اختیارى و سیر و تکامل بشر احاطه دارند همه ظهورى نازل از علم و احاطه کبریائى و قیومیت او است. خداوند می فرماید: «و لقد خلقنا الانسان و نعلم ما توسوس به نفسه و نحن أقرب إلیه من حبل الورید؛ و همانا ما انسان را آفریدیم، و مى دانیم که نفس او چه وسوسه اى به او مى کند، و ما از رشته رگ ها به او نزدیک تریم.» (ق/ 16)

کمترین سخنان شما را هم مى نویسند!

منظور در اینجا این است که وقتى خداوند از خطورات قلبى آنها و وسوسه هاى زودگذرى که از فکر آنها مى گذرد آگاه است مسلما از تمام عقائد و اعمال و گفتار آنها با خبر مى باشد، و حساب همه را براى روز حساب نگه مى دارد. خالق بشر محال است از جزئیات وجود او بی خبر بماند، آن هم خلقتى که دائم و مستمر است، زیرا لحظه به لحظه فیض وجود از ناحیه خداوند به ممکنات مى رسد که اگر یک دم رابطه ما با او قطع شود همه نابود مى شویم، همانگونه که نور آفتاب لحظه به لحظه از این منبع فیض بخش یعنى کره خورشید جدا مى شود و در فضا پخش مى گردد (بلکه چنان که خواهیم گفت ارتباط ما با ذات مقدس او از این هم بالاتر است). آرى او خالق است، و خلقتش دائم و مستمر، و ما در جمیع حالات وابسته به وجود او هستیم، با این حال چگونه ممکن است او از ظاهر و باطن ما بی خبر باشد؟! و در ذیل آیه براى روشنتر ساختن مطلب مى افزاید: «و نحن أقرب إلیه من حبل الورید؛ و ما به او از رگ قلبش نیز نزدیکتریم.»
چه تعبیر جالب و تکان دهنده اى، حیات جسمانى ما وابسته به رگى است که خون را به طور مرتب از یک سو وارد قلب و از یک سو خارج کرده به تمام اعضا مى رساند که اگر یک لحظه در عمل آن وقفه رخ دهد فورا مرگ به سراغ انسان مى آید. خداوند از رگ قلب ما نیز به ما نزدیکتر است. این همان است که در جاى دیگر مى گوید: «و اعلموا أن الله یحول بین المرء و قلبه و أنه إلیه تحشرون؛ بدانید خداوند بین انسان و قلب او حائل مى شود، و همه شما نزد او در قیامت جمع خواهید شد.» (انفال/ 24)
البته همه اینها تشبیه است و قرب خداوند از این هم برتر و بالاتر است، هر چند مثالى از اینها رساتر در محسوسات پیدا نمى شود. با این احاطه علمى خداوند، و بودن ما در قبضه قدرت او، تکلیف ما روشن است، نه افعال و گفتار ما از او پنهان است، و نه اندیشه ها و نیات، و حتى وسوسه هایى که از قلب ما مى گذرد. توجه به این واقعیت انسان را بیدار مى کند، و به مسئولیت سنگین و پرونده دقیق او در دادگاه عدل الهى آشنا مى سازد، و از انسان بیخبر و بى تفاوت، موجودى هوشیار و سر به راه و متعهد و با تقوا به وجود مى آورد.
در آیه بعد هر چند ظاهرا سخنی از نامه اعمال نیست، ولی این حقیقت با عبیر دیگری مطرح شده است، مى افزاید: «إذ یتلقى المتلقیان عن الیمین و عن الشمال قعید؛ به خاطر بیاورید هنگامى را که دو فرشته سمت راست و چپ انسان که مراقب و ملازم او هستند اعمال او را گرفته و ضبط مى کنند.» (ق/ 17) یعنى علاوه بر احاطه علمى خداوند به ظاهر و باطن انسان، دو فرشته نیز مامور حفظ و نگاهدارى حساب اعمال اویند که از طرف راست و چپ از او مراقبت مى کنند، پیوسته با او هستند و لحظه اى جدا نمى شوند، تا از این طریق اتمام حجت بیشترى شود، و تاکیدى باشد بر مساله نگاهدارى حساب اعمال.

علم خدا به انسان از طریق فرشتگان کاتب اعمال

مراد از "متلقیان" به طورى که از سیاق استفاده مى شود دو فرشته اى است که موکل بر انسانند، و عمل او را تحویل گرفته آن را با نوشتن حفظ مى کنند. و جمله ی "عن الیمین و عن الشمال قعید" در تقدیر "عن الیمین قعید و عن الشمال قعید" است یعنى دو فرشته اى که یکى در سمت راست نشسته و یکى در سمت چپ نشسته. و منظور از سمت راست و سمت چپ، راست و چپ آدمى است. و کلمه ی "قعید" به معناى قاعد، یعنى نشسته مى باشد. و منظور از این دستور (یعنى به یاد آر و متوجه باش این را که دو فرشته عمل انسان را مى گیرند.)، این است که به علم خداى تعالى اشاره کند و بفهماند که خداى سبحان از طریق نوشتن اعمال انسانها توسط ملائکه به اعمال انسان علم دارد، علاوه بر آن علمى که بدون وساطت ملائکه و هر واسطه اى دیگر دارد.
بعضى از مفسرین گفته اند که ظرف مذکور متعلق به کلمه "أقرب" در آیه قبل است، و معناى آن این است که: ما از رگ ورید به او نزدیک تریم زمانى که فرشتگان موکل او اعمالش را براى نوشتن مى گیرند. ولى به نظر مى رسد که وجه قبلى با سیاق موافق تر باشد، براى اینکه در این وجه بر این اساس ظرف را متعلق به کلمه "اقرب" دانسته که غرض عمده بیان اقربیت خداى تعالى به انسان و علمش به اوضاع و احوال او باشد، و بقیه جزئیات مقصود اصلى نیستند، بلکه پیرامون همان غرض عمده دور مى زنند، در حالى که ظاهر سیاق و مخصوصا با در نظر گرفتن آیه بعدى این است که هر دو قسم علم مقصود اصلى و مستقل هستند، هم علم از طریق اقربیت و هم علم از طریق گرفتن ملائکه و نوشتن اعمال بندگان.
بعضى دیگر از مفسرین کلمه ی "اذ" را اصلا ظرفیه ندانسته اند بلکه آن را تعلیلى و به معناى "زیرا" گرفته و گفته اند: علمى را که از مفاد جمله ی «و نحن أقرب إلیه من حبل الورید» (ق/ 16) استفاده مى شود، با مفاد مدخول خودش تعلیل مى کند (که معناى آن و مدخولش چنین مى شود: زیرا دو فرشته گیرنده که در راست و چپ هر انسان نشسته اند اعمال او را مى گیرند). در رد این نظریه مى گوییم: این از مذاق قرآن کریم بدور است که علم خداى تعالى را با علم ملائکه یا حفظ و نوشتن آنها تعلیل کند. و جمله "عن الیمین و عن الشمال قعید" مى خواهد موقعیتى را که ملائکه نسبت به انسان دارند تمثیل کند، و دو طرف خیر و شر انسان را که حسنات و گناهان منسوب به آن دو جهت است به راست و چپ محسوس انسان تشبیه نماید، (وگرنه فرشتگان موجوداتى مجردند که در جهت قرار نمى گیرند)
قابل توجه اینکه در روایات اسلامى آمده است که فرشته سمت راست، نویسنده حسنات است، و فرشته سمت چپ نویسنده سیئات، و فرشته اول فرمانده فرشته دوم است، هنگامى که انسان عمل نیکى انجام دهد، فرشته سمت راست ده برابر مى نویسد، و هنگامى که عمل بدى از او سر زند، و فرشته سمت چپ مى خواهد آن را بنویسد، فرشته اول مى گوید: عجله مکن. لذا او هفت ساعت به تاخیر مى اندازد، اگر پشیمان شد و توبه کرد چیزى نمى نویسد، و اگر توبه نکرد تنها یک گناه براى او مى نویسد.
نیز از روایات بر مى آید که بعد از مردن انسان مؤمن، آنها مى گویند پروردگارا! بنده ات را قبض روح کردى، ماموریت ما کجاست؟ مى فرماید: «آسمان من مملو از فرشتگان من است که پیوسته مرا عبادت مى کنند، و زمینى نیز مملو از خلق مطیع است، شما به سوى قبر بنده ام بروید و در آنجا تسبیح و تکبیر و تهلیل گوئید، و آن را تا روز قیامت در دفتر حسنات بنده ام بنویسید!» در روایت دیگرى آمده است که پیامبر (ص) فرمود: «هر مسلمانى بیمار مى شود خداوند به فرشتگان حافظ اعمال او مى گوید مادام که او بیمار است، اعمالى را که در حال صحت انجام مى داده براى او بنویسید، سپس پیامبر (ص) افزود: "من مرض او سافر کتب الله تعالى له ما کان یعمل صحیحا مقیما؛ کسى که بیمار شود یا مسافرت کند خداوند همان اعمالى را که در حال صحت و در حضر انجام مى داد براى او مى نویسد."» و اینها همه اشاره هاى پر معنایى به توسعه الطاف خداوندى است.

فرشته های مراقب!

آخرین آیه مورد بحث باز روى مساله فرشتگان ثبت اعمال تکیه کرده، مى گوید: «ما یلفظ من قول إلا لدیه رقیب عتید؛ هیچ سخنى را انسان تلفظ نمى کند مگر اینکه نزد آن فرشته اى مراقب و آماده براى انجام ماموریت است.» (ق/ 18) در آیه گذشته سخن از ثبت تمامى اعمال آدمى بود، و در این آیه روى خصوص الفاظ و سخنان او تکیه مى کند، و این به خاطر اهمیت فوق العاده و نقش مؤثرى است که گفتار در زندگى انسانها دارد، تا آنجا که گاهى یک جمله مسیر اجتماعى را به سوى خیر یا شر تغییر مى دهد. و هم به خاطر اینکه بسیارى از مردم سخنان خود را جزء اعمال خویش نمى دانند، و خود را در سخن گفتن آزاد مى بینند، در حالى که مؤثرترین و خطرناکترین اعمال آدمى همان سخنان او است. بنابراین ذکر این آیه بعد از آیه گذشته از قبیل ذکر خاص بعد از عام است. "رقیب" به معنى مراقب و "عتید" به معنى کسى است که مهیاى انجام کار است، لذا به اسبى که مهیاى دویدن است "فرس عتید" مى گویند، و به کسى که چیزى را ذخیره و نگهدارى مى کند نیز "عتید" گفته مى شود (از ماده ی "عتاد" بر وزن جهاد به معنى ذخیره کردن). غالب مفسران معتقدند که "رقیب" و "عتید" همان دو فرشته اى است که در آیه قبل به عنوان "متلقیان" از آنها یاد شده است، فرشته سمت راست نامش "رقیب" و فرشته سمت چپ نامش "عتید" است، گرچه آیه مورد بحث صراحتى در این مطلب ندارد، ولى با ملاحظه مجموع آیات چنین تفسیرى بعید به نظر نمى رسد.

تذکر
الف: یکی از دو فرشته رقیب عتید مأمور ثبت، میمنه است و فرشته ی رقیب عتید دیگر مأمور ثبت مشأمه.
ب: مقصود از قول در این آیه مطلق کار قلبی یا بدنی است؛ همان طور که منظور از اکل در: «لا تأکلوا أموالکم بینکم بالباطل؛ اموال همديگر را به ناروا مخوريد.» (نساء/ 29) مطلق تصرف است نه خصوص خوردن بنابراین هر خاطره و هر فعل میمون یا مشئوم را رقیب عتید ثبت می کند.
ج: آنچه درباره فرشته های مأمور ثبت خیر و ثبت شر نقل می شود مناسب با سبقت رحمت بر غضب است؛ زیرا فرشته غضب به امامت و رهبری فرشته رحمت کار می کند.
د: ارتباط آیه مزبور به دیوان عمل و مشاهده نامه اعمال با توجه به برخی از مبادی مطوی روشن می شود.
در اینکه این دو فرشته چه سخنانى را مى نویسند؟ در میان مفسران گفتگو است: جمعى معتقدند همه را مى نویسند، حتى ناله اى را که دردمند در موقع دردسر مى دهد! در حالى که بعضى دیگر عقیده دارند تنها الفاظ خیر و شر و واجب و مستحب یا حرام و مکروه را مى نویسند و کارى به مباحات ندارند. اما عمومیت تعبیر آیه نشان مى دهد که تمامى الفاظ و گفتار آدمى ثبت مى شود. جالب اینکه در حدیثى از امام صادق (ع) آمده است که «ان المؤمنین اذا قعدا یتحدثان قالت الحفظة بعضها لبعض اعتزلوا بنا، فلعل لهما سرا و قد ستر الله علیهما؛ هنگامى که دو مؤمن کنار هم مى نشینند و بحثهاى خصوصى مى کنند، حافظان اعمال به یکدیگر مى گویند: ما باید کنار رویم، شاید آنها سرى دارند که خداوند آن را مستور داشته.» راوى مى گوید: «مگر خداوند عزوجل نمى فرماید "ما یلفظ من قول إلا لدیه رقیب عتید" هیچ سخنى انسان نمى گوید مگر اینکه فرشته مراقب و آماده ثبت اعمال نزد آن حاضر است؟» امام فرمود: «ان کانت الحفظة لا تسمع فان عالم السر یسمع و یرى؛ اگر حافظان سخنان آنها را نشنوند خداوندى که از اسرار با خبر است مى شنود و مى بیند!» از این روایت استفاده مى شود که خداوند براى اکرام و احترام مؤمن بعضى از سخنان او را که جنبه سرى دارد از آنها مکتوم مى دارد، ولى خودش حافظ تمام این اسرار است. از بعضى از روایات نیز استفاده مى شود که فرشتگان شب غیر فرشتگان روزند، چنان که در تفسیر آیه 78 سوره اسراء این معنى را آورده ایم.

دوست نزدیکتر از من به من است!

بعضى از فلاسفه مى گویند: «همانگونه که شدت بعد موجب خفا است شدت قرب نیز چنین است، فى المثل اگر خورشید بسیار از ما دور شود قابل رؤیت نیست، و اگر بسیار به آن نزدیک شویم چنان نور خیره کننده اى دارد که باز قدرت دید آن را نداریم. و در حقیقت ذات پاک خداوند همین گونه است.» «یا من هو اختفى لفرط نوره؛ اى کسى که از شدت نورانیت از نظر ما پنهان شده اى!» در آیات مورد بحث نیز نزدیکى فوق العاده خداوند به بندگان ضمن تشبیه جالبى بیان شده که او از رگ گردن به ما نزدیکتر است. این نزدیکى از شدت وابستگى ما به او سرچشمه مى گیرد. حتى تشبیهاتى مانند اینکه عالم همه جسم است او روح عالم است، عالم همه چون شعاع است او قرص آفتاب است، نمى تواند بیانگر این رابطه نزدیک باشد، و بهترین تعبیر همان است که أمیر مؤمنان على (ع) (در خطبه اول نهج البلاغه) فرموده است: «مع کل شى ء لا بمقارنة و غیر کل شى ء لا بمزایلة؛ او با همه موجودات است اما نه اینکه قرین آنها باشد، و جدا از همه موجودات است اما نه اینکه از آنها بر کنار باشد!» جمعى از فلاسفه براى بیان این قرب فوق العاده تشبیه دیگرى دارند، ذات خداوند را به معنى "اسمى" و موجودات را به معنى "حرفى" تشبیه کرده اند.
توضیح اینکه وقتى مى گوئیم: رو به کعبه کن "کلمه ی "به" به تنهایى مفهوم مشخصى ندارد، و تا کلمه "کعبه" به آن افزوده نشود گنگ و مبهم و نامفهوم است، بنابراین معنى حرفى به تنهایى نمى تواند مفهومى داشته باشد جز به تبع معنى "اسمى". هستى تمام موجودات عالم نیز چنین است که بدون وابستگى و پیوند با ذات او اصلا مفهوم و وجود و بقایى ندارد، و این نهایت قرب خداوند را به بندگان، و قرب بندگان را به او نشان مى دهد، هر چند بی خبران از این معنى غافلند.
دوست نزدیکتر از من به من است *** وین عجبتر که من از وى دورم!
چکنم با که توان گفت که دوست *** در کنار من و من مهجورم!


منابع :

  1. ناصر مکارم شیرازی- تفسیر نمونه- جلد ‏22 صفحه 244- 253

  2. سید محمدحسین طباطبایی- ترجمه المیزان- جلد ‏18 صفحه 520

  3. سيد محمدحسين‏ حسينى همدانى- انوار درخشان- جلد 15 صفحه 438

  4. عبدالله جوادی آملی- تفسیر موضوعی- جلد 4 صفحه 427

https://tahoor.com/fa/Article/PrintView/117233