تجسم اعمال (خیر و شر)

تجسم اعمال

از جمله وقایع روز قیامت آن است که عموم مردم از اولین و آخرین در آن صحنه ی پهناور متفرق و پراکنده خواهند شد هم چنانکه بر حسب عقیده و ذات و ذاتیات که در اثر عقیده و افعال اختیار در نظام اختیار کسب نموده لا محاله تباین ذاتى خواهند یافت و در اثر ظهور ذات و ذاتیات هر فردى در عالم قیامت لا محاله منتهى سیر آنان نیز با یکدیگر تباین ذاتى خواهد داشت. چنان به نظر مى رسد که زمینى که گفته ها و کرده هاى مردم، از زمانى که بر آن مى زیستند، بر آن منعکس مى شود، همچون دوباره سازى و نمایش آن به شکلى صورت مى گیرد که در نوارهاى صوتى و تصویرى مشاهده مى کنیم، و به همین سبب خداوند سبحانه و تعالى گفته است: «یومئذ یصدر الناس أشتاتا لیروا أعمالهم؛ در آن روز مردم به صورت گروه هاى مختلف از قبرها خارج شده، در عرصه محشر وارد مى شوند، تا اعمالشان به آنها نشان داده شود.» (زلزله/ 6)
"اشتات" جمع "شت" (بر وزن شط) به معنى متفرق و پراکنده است، این اختلاف و پراکندگى ممکن است به خاطر این باشد که اهل هر مذهبى جداگانه وارد عرصه محشر مى شوند، یا اهل هر نقطه اى از مناطق زمین جدا وارد مى شوند، و یا اینکه گروهى با صورتهاى زیبا و شاد و خندان، و گروهى با چهره هاى عبوس و تیره و تاریک در محشر گام مى نهند.
یا هر امتى همراه امام و رهبر و پیشوایشان هستند، همانگونه که در آیه 71 سوره اسراء آمده: «یوم ندعوا کل أناس بإمامهم؛ روزى که هر گروهى را با پیشوایشان فرا مى خوانیم.» و یا اینکه مؤمنان با مؤمنان و کافران با کافران محشور مى شوند. جمع میان این تفسیرها کاملا ممکن است زیرا مفهوم آیه گسترده است. "یصدر" از ماده ى "صدر" (بر وزن صبر) به معنى خارج شدن شتران از آبگاه است که به صورت انبوه و هیجان زده بیرون مى آیند به عکس "ورود" که به معنى داخل شدن آنها در آبگاه است و در اینجا کنایه از خروج اقوام مختلف از قبرها و آمدنشان در محشر براى حسابرسى است. این احتمال نیز داده شده که منظور خروجشان از محشر، و حرکت به سوى جایگاهشان در بهشت و دوزخ است. معنى اول با آیات گذشته تناسب بیشترى دارد. منظور از جمله «لیروا اعمالهم؛ تا اعمالشان را به آنها نشان دهند.» مشاهده جزاى اعمال است. یا مشاهده نامه اعمال که هر نیک و بدى در آن ثبت است. یا مشاهده باطنى به معنى معرفت و شناخت چگونگى اعمالشان است. و یا به معنى "تجسم اعمال" و مشاهده خود اعمال است. تفسیر اخیر با ظاهر آیه از همه موافقتر است، و این آیه یکى از روشنترین آیات بر مساله تجسم اعمال محسوب مى شود که در آن روز اعمال آدمى به صورتهاى مناسبى تجسم مى یابد و در برابر او حضور پیدا مى کند، و همنشینى با آن مایه نشاط یا رنج و بلا است.
ما از انعکاس پیدا کردن تموجات صوتى بر روى نوارها آگاهیم، ولى از این که بر روى خاکى که در پیرامون ما قرار گرفته است چگونه انعکاس پیدا مى کند، هیچ آگاهى نداریم، و شاید آدمى چندان در علم پیشرفت کند که روزى به کشف حقیقت این راز نیز موفق شود، و آنچه بر عهده ما است این است که از هرچه بر ما احاطه دارد بر حذر باشیم، و بدانیم که افعال ما را ثبت و ضبط مى کند تا در روز قیامت آنها را با چشم خود ببینیم، روزى بسیار هراس انگیز است که در آن آدمى همه آنچه را که در دوران زندگى انجام داده است حاضر مى بیند. گاه شخص جرم یا گناهى را مرتکب مى شود، و ضمیرش در این باره به سرزنش کردن او مى پردازد، پس در آن مى کوشد که موضوع را فراموش کند تا از گزش ضمیر خویش در امان بماند، پس چه خواهد کرد در آن روز که هر چه گفته یا کرده در معرض شنیدن یا دیدن همگان قرار مى گیرد، و افعال او تجسم پیدا مى کند؟! سر افکندگى و ناراحتى سختى در آن روز بهره گناهکاران خواهد شد.
بالاخره هر فردى بر حسب شئون ذاتى خود به مقامى نائل خواهد شد و در نتیجه همه افعال اختیارى که سیر و سلوک و کسب جوهر ذاتى هر فردى است به ظهور خواهد رسید و اعمال صالحه اهل ایمان سیرت نعمت و رحمت آن به رشد رسیده به صورت نعمت تجسم خواهد نمود به همین قیاس اعمال قبیح و گناهان بیگانگان به صورت نقمت و عقوبت از درون آنان ظهور نموده و اعضاء و جوارح آنان را فرا خواهد گرفت. استفاده مى شود پس از بررسى به اعمال افراد بشر از اولین و آخرین هر فردى به خصوص مسیر خاصى در پیش خواهد داشت و هر فردى از اهل ایمان بر حسب مقام از سعادت و نعمت که براى او مقرر شده بدان سو رهسپار خواهد بود. به همین قیاس هر فردى از کفار و گناهکاران به مقام که براى او از درکات دوزخ مقرر و اعلام شده سوق داده مى شود و اندیشه باطل و اعمال قبیح و گناهان آنان تجسم یافته وسیله اجراى عقوبت بر آنان خواهد شد.
مفاد کلمه ی "لیروا أعمالهم" آن است که اعمال اختیارى آنان در عالم دنیا حرکت جوهرى و ذاتى آنان بوده و در عالم قیامت بر حسب اقتضاء ذاتى و جوهر وجودى که کسب نموده به ظهور خواهد رسید. و درباره بیگانگان آیه «و لو ترى إذ المجرمون ناکسوا رؤسهم عند ربهم؛ كاش هنگامى را كه مجرمان پيش پروردگارشان سرهاشان را به زير افكنده ‏اند مى‏ ديدى.» (سجده/ 12) بیان نموده در صحنه قیامت سر افکندگى و سیرت ننگین خود را به پیشگاه کبریائى خواهند مشاهده نمود و همان حقایقى را که در دنیا تکذیب می نمودند صریحا تصدیق خواهند نمود غافل از اینکه ایمان و تصدیق در آن عالم سودى نخواهد داشت و ایمان و تصدیق اختیارى نیست زیرا در نظام اختیار ایمان به اصول اسلام اثر خواهد داشت و پایه سعادت و سبب قرب رحمت مى شود ولى گمان کنند که ایمان شهودى آنان در آن حال اثر و سودى نیز براى آنان خواهد داشت در صورتى که اظهار ایمان آنان در آن حال به منظور فرار از عقوبت است و سودى نخواهد داشت.

ذره ذره کارهای نیک خود را می بینند

تنها اعمال بزرگ نیست که در آن روز تجسم پیدا مى کند، بلکه حتى کوچکترین عملى که تصور شود چنین است، از وسوسه سینه گرفته تا نگاهى به جایى انداختن یا نیمى از کلمه اى را بر زبان راندن که همه اینها ثبت شده و تجسم یافته است. مى فرماید که «فمن یعمل مثقال ذرة خیرا یره؛ پس کسى که به اندازه سنگینى ذره اى کار خیر انجام داده آن را مى بیند.» (زلزله/ 7) باز در اینجا تفسیرهاى مختلفى ذکر شده که آیا جزاى اعمال را مى بیند و یا نامه اعمال را مشاهده مى کند و یا خود عمل را.
ظاهر این آیات نیز تاکید مجددى است بر مساله "تجسم اعمال" و مشاهده خود عمل، اعم از نیک و بد در روز قیامت که حتى اگر سر سوزنى کار نیک یا بد باشد در برابر صاحب آن مجسم مى شود و آن را مشاهده مى کند.
کلمه ی "مثقال" به معناى هر وسیله اى است که با آن وزنها را مى سنجند، و کلمه ی "ذره" به معناى آن دانه هاى ریز غبار است، که در شعاع آفتاب دیده مى شود، البته این کلمه به معناى مورچه هاى ریز نیز مى آید. گفته اند که: ذره به معنى مورچه خرد است، یا آنچه از خاک که از گذاشتن دست بر روى خاک بر آن مى نشیند، یا در شعاع نورى که از سوراخى به درون اطاقى تاریک راه مى یابد به چشم دیده مى شود، و در نصى مأثور آمده است که: «ذره وزنى ندارد.» مى دانیم امروز کلمه "ذره" را به "اتم" نیز اطلاق مى کنند و بمب اتمى را "القنبلة الذریة" مى گویند، "اتم" به قدرى کوچک است که نه با چشم عادى، و نه با دقیقترین میکروسکوپها قابل مشاهده نیست، و تنها آثار آن را مشاهده مى کنند، و حجم و وزن آن با محاسبات علمى قابل سنجش است، و به قدرى کوچک است که چند میلیون روى نوک سوزنى جاى مى گیرد!
مفهوم ذره هر چه باشد منظور در اینجا کوچکترین وزنها است. به هر حال این آیه از آیاتى است که پشت را مى لرزاند و نشان مى دهد که حسابرسى خداوند در آن روز فوق العاده دقیق و حساس است، و ترازوهاى سنجش عمل در قیامت آن قدر ظریف است که حتى کوچکترین اعمال انسانى را وزن مى کنند و به حساب مى آورند. باید متوجه باشیم که چه حساب دقیقى در آن روز چشم به راه ما است، پس ما را چه مى شود که از این همه غافلیم!
نظر به این که هر حرکت ارادى ظهورى از درون و رشد روان می باشد و بدان وسیله جوهر ذاتى خود را کسب مى نماید ناگزیر اقتضاء ذاتى است که در عالم قیامت به طور حتم همین اقتضاء ظهور خواهد نمود و عمل خیر خود را چه بزرگ و مهم باشد و یا کوچک رشد نموده به صورت نعمت در آمده مورد استفاده قرار خواهد گرفت با توجه به این که هر عمل خیر در دنیا از هنگام صدور نیروى حیات به آن دمیده شده از نظر ارتباط که با ساحت پروردگار داشته عمل باقى است چنانچه در اثر ریاء و سمعه و یا عجب و مانند آن حبط شود نیروى حیات از آن عمل خیر زایل شده کان لم یکن خواهد بود. بدین جهت در عالم قیامت فقط هر عمل خیر که رابطه و شعار عبودیت داشته مورد استفاده قرار گرفته از نظر اینکه نیروى بقاء به آن دمیده شده وگرنه بیهوده خواهد بود.

اعمال بدمان را می بینیم حتی اگر مثقالی بیش نباشد

چون هر ذره خیرى که از ما سر بزند در سرنوشتمان تأثیر دارد، بر ما است که هر چه مى توانیم بر اندازه خیرات خویش بیفزاییم، و به همین گونه از انجام دادن هر ذره شر که باید حساب آن را پس بدهیم، پرهیز کنیم: «و من یعمل مثقال ذرة شرا یره؛ و هر کس به اندازه سنگینى ذره اى کار بد کرده آن را مى بیند.» (زلزله/ 8) همچنین هر که کوچکترین عمل ناسزا به جا آورد از نظر اینکه سیر و سلوک و کسب جوهر وجودى خود را به سوى پلیدى روى آورده در حقیقت به همان قدر صفاء و نورانیت روانى خود را از دست داده ظلمت و تیرگى آن عمل گریبانگیر او خواهد شد هم چنانکه از اهل بیت (ع) روایت شده که ارتکاب گناه سبب پیدایش تیرگى در قلب اهل ایمان خواهد شد چنانچه به توبه و آتش حسرت و پشیمانى تیرگى قلب خود را رفع و صفاء و نورانیت از دست رفته خود را باز خواهد یافت وگرنه تیرگى به طور ثابت خواهد بود. خلاصه رفتار ناسزا و ناسپاسى نعمت پروردگار مرتبه اى از شقاوت و محرومیت از رحمت است همچنانکه اندیشه کفر و شرک رذیله خلقى و مبارزه با ساحت کبریائى حجاب و پرده اى است که روان انسان را تیره و ظلمانى نموده و از مقام انسانى ساقط مى نماید. و از آیه استفاده مى شود که:
1- یگانه امتیاز و فصل حقیقى هر فردى از بشر همانا صورت اندیشه و سیرت روان و افعال اختیارى صالح و طالح او است که ظهور و رشد روان در نظام خارج خواهد بود و در اثر آن هر فردى از سایر افراد بشر امتیاز خواهد یافت بر این اساس امتیاز وجودى هر فردى از طریق اکتساب بوده و به اختیار خود شخص است.
2- غرض و فایده پایه افعال اختیارى بشر است یعنى با در نظر داشتن فائده و اثر فاعل مختار اقدام به عمل می نماید و در حقیقت فاعل مختار خود را محکوم فائده عمل خود مى نماید زیرا عمل اختیارى در ذات و روان فاعل اثر خواهد گذارد و اثر و فایده هر عمل و همچنین ضرر و زیان آن از مبادى روانى فعل اختیارى به شمار می آید در حقیقت روان بدان صورت درآمده است و به نیروى پلیدى خود اقدام به گناه مى نماید و آن را ترجیح بر ترک آن گناه می دهد.
3- در نتیجه التزام به ایمان و اعمال صالحه و پرهیز از گناهان گروهى به اقصى درجه کمال و سعادت نائل خواهند شد و امتیاز ذاتى از سایرین به دست آورده و مسطوره صفات کمال و جلال کبریائى گردند هم چنین گروه بى شمارى به اقصى مرتبه کفران نعمت رسیده مسطوره تبرى و غضب ساحت کبریائى گردند و غرض ثانوى از نظام اختیار و صحنه آزمایش خواهند بود بدین وسیله ارواح خبیثه از نیکان جدا شده و امتیاز بیابند و در دو سو و دو قطب قرار خواهند گرفت.
در اینجا این سؤال به ذهن مى رسد که در آیات شریفه قرآن آیاتى هست که با این ضابطه کلى سازگار نیست، از آن جمله آیاتى که دلالت دارد بر حبط و بى نتیجه شدن اعمال خیر به خاطر پاره اى عوامل، و آیاتى که دلالت دارد بر انتقال اعمال خیر و شر اشخاص به دیگران، مانند انتقال حسنات قاتل به مقتول، و گناهان مقتول به قاتل، و آیاتى که دلالت دارد بر اینکه در بعضى توبه کاران گناه مبدل به ثواب مى شود. جواب از این سؤال این است که آیات مذکور حاکم بر این دو آیه است، و بین دلیل حاکم و محکوم منافاتى نیست، مثلا آیاتى که دلالت دارد بر حبط اعمال، شخص صاحب عمل خیر را از مصادیق کسانى مى کند که عمل خیر ندارند، و چنین کسى عمل خیر ندارد تا به حکم آیه مورد بحث آن را ببیند، و همچنین قاتلى که نگذاشت مقتول زنده بماند و عمل خیر انجام دهد، اعمال خیرش را به مقتول مى دهند، و خودش عمل خیرى ندارد تا آن را ببیند، و توبه کارى که گناهش مبدل به حسنه مى شود، براى این است که گناه موافق میل او نبوده، عواملى خارجى باعث گناهکارى او شدند، و آن عوامل کار خیر، موافق طبعشان نیست، ولى چون مى خواستند در بین مردم نیکوکار و موحد باشند، و بلکه رئیس و رهبر آنان باشند، لذا با زبان شکار حرف زدند، پس خوبیهاشان از خودشان نیست، لذا در قیامت بدیهاى توبه کاران را به آن عوامل مى دهند، و خوبیهاى آن عوامل را به توبه کاران، در نتیجه توبه کاران گناهى ندارند تا به حکم آیه مورد بحث در قیامت آن را ببینند، و نیز عوامل شر، کار خیرى ندارند، تا به حکم آیه مورد بحث آن را ببینند.

بحث روائی در مورد رؤیت اعمال

در حدیث به جا مانده از پیامبر (ص) آمده است: «هیچ کس نیست که در روز قیامت خویشتن را ملامت نکند، پس اگر نیکوکار باشد، خواهد گفت: چرا بیش از آنچه کردم احسان نکردم، و اگر جز آن باشد، خواهد گرفت: چرا دست از نافرمانى و عصیان بر نداشتم؟»
آرى، حسرت انسان در روز قیامت هنگامى افزایش مى یابد که ببیند از اعمال نیک او، همچون کفار و منافقان، ذره اى براى غیر خدا صورت گرفته است. در ذیل جمله ی "لیروا أعمالهم" آمده که هر کس بالاى سر اعمال خود مى ایستد، و اعمال خود را اینطور فاش و هویدا مى بیند. در معنى به جا مانده از امام باقر (ع) در تفسیر «فمن یعمل مثقال ذرة خیرا یره» مى خوانیم که گفت: «اگر از اهل آتش باشد و در دنیا به اندازه ذره اى کار خیر انجام داده باشد، حسرت مى خورد که چرا آن خیر را براى جز خدا انجام داده است.» و درباره هر کس که به سنگینى ذره اى بدى کرده باشد، مى گوید: «اگر از اهل بهشت باشد، آن شر و بدى را روز قیامت مى بیند و سپس آمرزیده مى شود.»
در حدیثى دیگر از امام جعفر صادق (ع) آمده است که گفت: «رسول الله (ص) گفت: بنده از گناهش یکصد سال زندانى مى شود، در حالى که مى بیند همسرانش در بهشت به تنعم زندگى مى کنند.»
به حق باید گفت که اگر آدمى این آیه را خوب بفهمد، بهترین وسیله براى پند پذیرفتن و پاکیزه شدن او خواهد شد، چه به زودى هر خرد و کلانى از اندیشه ها و گفته ها و کرده هاى خویش را در معرض محاسبه قرار مى دهد، و آن کس که از گناهان کوچک خویش خوددارى ورزد، جلوگیرى از گناهان بزرگ براى او آسان خواهد شد، مگر نه این است که گناهان بزرگ با سلسله اى از گناهان کوچک آغاز مى شود، آن کس که مرتکب عمل زنا مى شود، پس از آن است که شیطان اندیشه زنا را به جان او وسوسه کرده است، و اگر این اندیشه را از خود دور نکند، به جستجوى زانیه اى مى پردازد و به سوى او مى رود و سپس به سخن گفتن با او مى پردازد و عاقبت کار به ملامسه و زنا کردن مى انجامد. اینها گامهایى است که به دنبال یکدیگر برداشته مى شود و تدریجا شر آن افزایش پیدا مى کند، گناهان کوچکى است که به گناهى بزرگ مى انجامد یا مجموع آنها خود گناهى کبیره مى شود. آیا چنین نیست؟
به همین سبب ابن مسعود این آیه را محکمترین آیه در قرآن شناخته است، و مطلب بن خطب روایت کرده است که چون یک اعرابى خواندن این آیه را از دهان پیغمبر (ص) شنید، گفت: «یا رسول الله! آیا به سنگینى یک ذره؟» گفت: «آرى»، پس آن عربى چند بار گفت: «چه بد، چه بد!» و سپس برخاست و آن را مى خواند، و آن گاه پیامبر خدا (ص) گفت: «ایمان به قلب اعرابى درآمد.» روایت شده است که مردى نزد پیامبر (ص) آمد و گفت: چیزى از آنچه خدا به تو آموخته است به من بیاموز، پس او را به مردى سپرد که به او تعلیم کند، و او چنین به او آموخت:  سوره زلزلت را ادامه داد تا «فمن یعمل مثقال ذرة خیرا یره» که آن مرد گفت: «مرا بس است»، و چون این خبر به پیامبر (ص) رسید، گفت: «او را به حال خود بگذارید که آنچه باید بفهمد فهمید.»


منابع :

  1. سید محمدحسین طباطبایی- ترجمه المیزان- جلد 20 صفحه 584

  2. ناصر مکارم شیرازی- تفسیر نمونه- جلد ‏27 صفحه 226

  3. محمدتقی مدرسی- تفسیر هدایت- جلد ‏18 صفحه 264

  4. سيد محمدحسين‏ حسينى همدانى- انوار درخشان- جلد 18 صفحه 254

https://tahoor.com/fa/Article/PrintView/117234