نامه اعمال (حسابرسی)

نظام جهان بر اساس تحول و تبدل نهاده شده که هر موجود و پدیده اى از صفر شروع به حرکت خواهد نمود و در این نظام هرگز موجودى کامل که نیاز به حرکت نداشته نخواهد بود از هنگام دمیدن روح به جنین که آغاز خلقت بشر است فاقد هرگونه صورت ادراکى بوده ولى در کمون نیروى زیاده بر تصور داشته و در اثر سیر و سلوک و به کار بردن نیروى اختیار خواسته هاى خود را به دست آورده ذات و ذاتیات و جوهر خود را یافته و هر حرکت اختیارى او سیر به سوى آفریدگار خواهد بود و هنگام که سیر وجودى او به نصاب مشخص برسد به سوى آفریدگار باز خواهد گشت به این که حقیقت و سیرت او به پیشگاه کبریائى آشکار شده و نیز به عظمت ساحت او زیاده آگاه گشته است و روان و حرکات و درون و ظاهر او به اقصى مرتبه ظهور و بروز رسیده است در صورتى که هر حرکت و سیر او در طریق عبودیت بوده و جاذبه ربوبى او را به سوى کمالى که در نظر گرفته سوق می دهد و لازم سیر و سلوک با نیروى اختیار مسئولیت است و هنگام رجوع به سوى آفریدگار مورد بررسى قرار خواهد گرفت.
خداوند می فرماید که: «یأیها الانسن إنک کادح إلى ربک کدحا فملاقیه؛ اى انسان! یقینا تو با کوشش و تلاشى سخت به سوى پروردگارت در حرکتى، پس او را [در حالى که مقام فرمانروایى مطلق و حکومت بر همه چیز ویژه اوست و هیچ حکومتى در برابرش وجود ندارد] دیدار مى کنى.» (انشقاق/ 6) حال که زندگى زنجیره اى است از رنج و خستگى پس شادى و لهو و لعب براى چه؟ و چرا آدمى باید آخرتش را به دنیایش بفروشد. طرفداران صلاح و فساد هر یک در راهى هستند و شاید انسان تبهکار با رنج بیشترى روبرو باشد، زیرا امیدى به آینده ندارد و فاقد توکل مؤمن به خدایش مى باشد، و به نظر مى رسد این فرموده امام سجاد به نکته اشاره داشته باشد که: «آسایش براى دنیا و دنیاییان آفریده نشده است، راحت در بهشت الهى و بهشتیان است و رنج و خستگى براى دنیا و اهل دنیا آفریده شده اند. اگر کسى بهره ناچیزى از دنیا برده دو برابر آن حرص او را در برگرفته و هر کس در دنیا به بهره بیشترى دریابد در آن فقیرتر است، زیرا براى حفظ اموالش نیازمند مردم است و به هر یک از ابزار دنیا نیاز مبرم دارد.
چقدر تفاوت است میان ملاقات مؤمن با خداى خود و فرد غیر مؤمن با پروردگار خویش! مؤمن خداى خویش را ملاقات مى کند تا جایزه خود را با دست راست بگیرد. در اینجا انسانها به دو گروه تقسیم مى شوند همانگونه که مى فرماید: «فأما من أوتی کتابه بیمینه؛ اما کسى که نامه اعمالش به دست راستش داده شده.» (انشقاق/ 7) اعمال و کوشش فکرى و عضوى انسان اگر از مبادى فعال درک حق، و شعور به خیر پدید آید و اثر ثابت و محرک و سازنده داشته باشد موجب خیر و برکت و تعالى انسان می شود: «إن کتاب الأبرار لفی علیین؛ این چنین نیست [که این سبک مغزان درباره نیکان مى پندارند] بلکه پرونده نیکان در علیین است.» (مطففین/ 18)
چنین انسانى که در جهت مستقیم و راست حق پیش می رود از اصحاب یمین و میمنه می باشد که شعاع اعمال و آثار و وجود آنان اعجاب انگیز است: «فأصحاب المیمنة ما أصحاب المیمنة؛ پس [دسته اى ] اهل سعادت، چه اهل سعادتى؟!» (واقعه/ 8) «و أصحاب الیمین ما أصحاب الیمین؛ و اهل سعادت، چه اهل سعادتى؟!» (واقعه/ 27) «و أما إن کان من أصحاب الیمین* فسلام لک من أصحاب الیمین؛ و اما اگر از اهل سعادت باشد. پس [به او گفته شود:] تو را از جانب اهل سعادت سلامى است.» (واقعه/ 90- 91)
اصحاب یمین کسانى هستند که از گروگانى بندهاى عادات و شهوات پست و اعمال ناشى از آنها می رهند: «کل نفس بما کسبت رهینة* إلا أصحاب الیمین؛ هر کسى در گرو دستاورد خویش است مگر اهل سعادت، [که اعمال بد ندارند].» (مدثر/ 38- 39) و چون دفتر اعمال خود را دریابند و بنگرند به آن سرفرازند و دیگران را به خواندن آن می خوانند: «فأما من أوتی کتابه بیمینه فیقول هاؤم اقرؤا کتابیه؛ اما کسى که نامه اش به دست راستش داده شود گویند: هان بیائید بخوانید نامه مرا.» (حاقه/ 19) اینها با سربلندى نامه اعمال خود را می خوانند و از اینکه چیزى در آن فرو گذار نشده و از ثمرات آن برخوردار می شوند خوشحالند: «فمن أوتی کتابه بیمینه فأولئک یقرؤن کتابهم و لا یظلمون فتیلا؛ پس کسانى که کتابشان به دست راستشان داده شود، پس این بزرگواران نامه خود را بخوانند و به اندازه فتیل (رشته نازک میان هسته که منشأ حیات است) ظلم نشوند.» (اسراء/ 71)
او با شادى زایدالوصفى کارنامه خویش را مى گیرد، زیرا رنجش براى ابد پایان پذیرفته است و با زایشى دوباره و آینده اى روشن روبروست: «فسوف یحاسب حسابا یسیرا؛به زودى حساب آسانى براى او مى شود.» (انشقاق/ 8) هنگام که سیر و سلوک و مدت فرصت بشر پایان پذیرد به عالم برزخ انتقال خواهد یافت و به اعمال و سیر و سلوک او در پیشگاه پروردگار مورد بررسى قرار خواهد گرفت چنانچه صحایف اعمال و عقاید آنان به دست راست آنان داده و به حساب اعمال آنان به سهولت رسیدگى مى شود و مورد مؤاخذه و مناقشه و اعتراض قرار نخواهد گرفت و به گناهان آنان توجه نمى شود مورد عفو قرار گرفته اند خلاصه حساب یسیر مبنى بر عفو و صرف نظر از لغزشها است شاهد آن است که از اصحاب یمین و اهل ایمان و تقوى و سعادتمند است این گروه صحایف عقیده و اعمال خود را با توجه و سرور می خوانند و در خود سعادت و صفاء ذاتى خود را مى یابند و جهت اینکه صحائف اعمال به دست راست آنان داده مى شود بر حسب آیه «لهم ما یشاؤن فیها و لدینا مزید؛ هر چه بخواهند در آنجا دارند و پيش ما فزونتر [هم] هست.» (ق/ 35) آن است که به هر یک از آنان اراده و قدرت به طور اطلاق موهبت مى شود و از نظر اطاعت و انقیاد کامل به ادای وظایف که نسبت به ساحت پروردگار به کار برده در عالم آخرت به صورت قدرت و اراده به طور اطلاق ظهور مى نماید. و یمین از یمن گرفته شده به معناى برکت و قدرت است از نظر اینکه نظام عالم آخرت درباره پیروان مکتب قرآن نظام قدرت و سعه وجودى و احاطه و وجدان است هم چنانکه نظام آخرت درباره بیگانگان نظام عجز و شئامت و تیره بختى و حیرت و حسرت و فقدان خواهد بود. در حدیث است سه طایفه اند که حساب آنان به یسر و سهل خواهد بود و وارد بهشت خواهد شد سؤال شد یا رسول الله کدام هستند فرمود کسى که اعطاء نماید در صورتى که او را محروم نموده و نیز صله رحم نماید در صورتى که او قطع نموده باشد و دیگر کسیکه عفو کند از کسى که به او ظلم و ستم نموده است.
مؤمنان زیر سایه عرش الهى گرد آورده مى شوند و به کار دادگاه مى نگرند تا دوستانشان نیز از محاسبه فارغ شوند و به جمع شاد آنها بپیوندند و هرگاه مؤمنى کتاب خود را گرفت شادمان به سرعت به سوى دوستانش روان مى گردد: «و ینقلب إلى أهله مسرورا؛ و مسرور و خوشحال به اهل و خانواده اش بازمى گردد.» (انشقاق/ 9) پس از بررسى به اعمال اهل ایمان و تقوى که به سهولت و بذل رأفت کبریائى پایان مى پذیرد اهل ایمان به سوى بهشت جوار رحمت خواهند توجه نمود و بر اهل و خانواده که بر حسب مشیت و فضل پروردگار براى هر یک از آنان مقرر شده وارد خواهند شد در حالى که قلب آنان را مسرت فرا گرفته است. و محتمل است افراد عشیره باشند که در دنیا از جمله خویشان نسبى و سببى او بوده و صالح و اهل ایمان باشند.
از عبارت "فسوف"، معلوم می شود که پس از نشر و اتیان کتاب، رسیدگى حساب یکى از مراحل و روزهاى قیامت است. قرآن باور نداشتن و فراموش نمودن چنین روزى را موجب گمراهى و سرکشى و عذاب سخت بیان نموده است: «إن الذین یضلون عن سبیل الله لهم عذاب شدید بما نسوا یوم الحساب؛ به راستى براى کسانى که از راه خدا برگشته و گمراه مى شوند عذاب سختى است از این رو که روز حساب را فراموش کردند.» (ص/ 26)
«و قال موسى إنی عذت بربی و ربکم من کل متکبر لا یؤمن بیوم الحساب؛ و موسى گفت من به پروردگار شما پناه میبرم از هر متکبرى که بروز حساب ایمان نمى آورد.» (مؤمن/ 27) و از زبان ابراهیم می گوید: «ربنا اغفر لی و لوالدی و للمؤمنین یوم یقوم الحساب؛ پروردگار ما! آمرزش آر براى من و براى پدر و مادر من و براى مؤمنان در روزى که حساب به پا می شود.» (ابراهیم/ 41) پس از آنکه صفحات حسنات و سیئات و اعمال مقرب و مبعد باز و گشوده و در معرض مشاهده واقع شد هر کس حاصل جمع ریز و درشت آنها را مى یابد: «و وضع الکتاب فترى المجرمین مشفقین مما فیه و یقولون یا ویلتنا ما لهذا الکتاب لا یغادر صغیرة و لا کبیرة إلا أحصاها و وجدوا ما عملوا حاضرا و لا یظلم ربک أحدا؛ و كارنامه [عمل شما در ميان] نهاده مى ‏شود آنگاه بزهكاران را از آنچه در آن است بيمناك مى ‏بينى و مى‏ گويند اى واى بر ما اين چه نامه‏ اى است كه هيچ [كار] كوچك و بزرگى را فرو نگذاشته جز اينكه همه را به حساب آورده است و آنچه را انجام داده‏ اند حاضر يابند و پروردگار تو به هيچ كس ستم روا نمى ‏دارد.» (کهف/ 49) کتاب نهاده شود پس تبهکاران را می نگرى بهت زده و نگران از آنچه در آن است و می گویند واى بر ما چیست این کتاب را که فرو گذار نکرده هیچ کوچک و بزرگى را مگر آنکه به حساب آورده است و بر شمرده آن را و مى یابند آنچه انجام داده اند حاضر، و ستم نمی کند پروردگار تو کسى را.
ظاهر فعل «احصاها» این است که کتاب خود، بررسى و شماره می نماید، این کتابى است گویا و زنده و پیوسته به نفس انسان و حسابگر: «اقرأ کتابک کفى بنفسک الیوم علیک حسیبا؛ بخوان کتاب خود را، همین کافیست به شخص تو امروز، بر تو حسابگر است.» (اسراء/ 14) از این آیات معلوم می شود که موقف حساب از سختترین مواقف قیامت است، پناه به خدا می بریم. اصحاب یمین و مقربین که با کشش ایمان و عمل صالح از جواذب تقالید و شهوات و مواقف و لغزشگاههاى گناه به شتاب در گذشته اند، در معرض حساب توقفشان اندک و گذشتشان از جواذب پست آسان خواهد بود. گذشت از این موقف در حقیقت تحولى در عالم آنها می باشد با این تحول بیش از پیش مشمول رحمت و لطف می گردند و یکسره و آسان و شادان به سوى محیط خیر و نور و کسانى که به آنها مأنوس و به سوى آنان مجذوبند.
اینها کسانى هستند که در مدار اصلى آفرینش، در همان مدارى که خداوند براى این انسان و سرمایه ها و نیروهاى او تعیین کرده حرکت مى کنند، و تلاش و کوشش آنها همواره براى خدا، و سعى و حرکتشان به سوى خدا است، در آنجا نامه اعمالشان را به دست راستشان مى دهند که این نشانه پاکى عمل و صحت ایمان و نجات در قیامت است، و مایه سرافرازى و سربلندى در برابر اهل محشر. هنگامى که در پاى میزان عدل قرار مى گیرند، میزانى که کمترین وزنها را مى سنجد، خداوند حساب را بر آنها آسان مى گیرد، از لغزشهایشان مى گذرد، و به خاطر ایمان و اعمال صالح، سیئات آنها را تبدیل به حسنات مى کند.
در اینکه منظور از "حساب یسیر" چیست بعضى گفته اند: منظور حساب سهل و آسان است که سخت گیرى و دقت در آن نباشد، از سیئات بگذرد و حسنات را پاداش دهد. در حدیثى از پیغمبر اکرم (ص) مى خوانیم: «ثلاث من کن فیه حاسبه الله حسابا یسیرا، و ادخله الجنة برحمته. قالوا: و ما هى یا رسول الله؟! قال: تعطى من حرمک، و تصل من قطعک و تعفو عمن ظلمک؛ سه چیز در هر کس باشد خداوند حساب او را آسان مى کند، و او را به رحمتش در بهشت وارد مى سازد. عرض کردند: آنها چه چیز است اى رسول خدا؟! فرمود: عطا کنى به کسى که تو را محروم کرده، و پیوند برقرار سازى با کسى که از تو بریده، و عفو کنى کسى را که به تو ستم کرده است.» این مطلب نیز از روایات استفاده مى شود که دقت و سخت گیرى در حساب در قیامت به میزان عقل و دانش انسانها بستگى دارد، چنان که امام باقر (ع) مى فرماید: «انما یداق الله العباد فى الحساب یوم القیامة على ما آتاهم من العقول فى الدنیا؛ خداوند در قیامت در حساب بندگان به اندازه عقلى که در دنیا به آنها داده است دقت و سخت گیرى مى کند!» و براى "اهل" در آیات فوق تفسیرهاى مختلفى ذکر کرده اند، بعضى گفته اند: منظور همسر و فرزندان با ایمان او است که مؤمنان در بهشت به آنها مى رسند، و این خود نعمت بزرگى است که انسان افراد مورد علاقه اش را در بهشت ببیند، و در کنار آنها باشد. بعضى دیگر "اهل" را به معنى حوریان بهشتى گرفته اند که براى مؤمنان تعیین شده اند، و بعضى آن را به افراد با ایمانى که در دنیا مورد علاقه او بودند و در خط او قرار داشتند تفسیر کرده اند. جمع میان این معانى نیز ممکن است.


منابع :

  1. ناصر مکارم شیرازی- تفسیر نمونه- جلد ‏26 صفحه 300

  2. محمدتقی مدرسی- تفسیر هدایت- جلد ‏17 صفحه 446

  3. سيد محمدحسين‏ حسينى همدانى- انوار درخشان- جلد 18 صفحه 56

  4. سیدمحمود طالقانی- پرتوى از قرآن- جلد 3 صفحه 289

https://tahoor.com/fa/Article/PrintView/117239