به دنبال توصیفى که درباره "فجار" و نامه اعمال و سرنوشت آنها آمده در ادامه ی آیات، سخنى از گروه مقابل آنان، یعنى ابرار و نیکان است که ملاحظه افتخارات و امتیازات آنها در برابر فاجران، موقعیت هر دو را روشنتر مى سازد: «کلا إن کتاب الأبرار لفى علیین* و ما أدرئک ما علیون* کتاب مرقوم* یشهده المقربون؛ نه! چنین نیست [که مى پندارند]، بى تردید کارنامه نیکان در «علیین» است. و تو چه مى دانى «علیین» چیست؟ کارنامه اى نوشته و خوانا است [که پاداش نیکان در آن است]. که مقربان آن را مى بینند [و بدان گواهى مى دهند].» (مطففین/ 18- 21) "علیین" جمع "على" (بر وزن ملى) در اصل به معنى مکان بالا یا اشخاصى است که در محل بالا مى نشینند، و به ساکنان قسمتهاى مرتفع کوه ها نیز اطلاق شده است، و در اینجا جمعى آن را به معنى "برترین مکان آسمان" یا "برترین مکان بهشت" تفسیر کرده اند. بعضى نیز گفته اند که ذکر آن به صیغه جمع به خاطر تاکید است و به معنى علو فى علو یعنى "بلندى در بلندى" مى باشد.
نخست اینکه منظور از کتاب الأبرار نامه اعمال نیکان و پاکان و مؤمنان است، و هدف بیان این نکته است که نامه اعمال آنها در یک دیوان کل که بیانگر تمام اعمال مؤمنان است قرار دارد، دیوانى که بسیار بلندمرتبه و والا مقام است. یا اینکه نامه اعمال آنها بر فراز آنها در شریفترین مکان، یا بر فراز بهشت در بلندترین مقام جاى دارد، و همه اینها نشان مى دهد که مقام خود آنها فوق العاده بلند و والا است. در حدیثى مى خوانیم که پیغمبر اکرم (ص) فرمود: «منظور از "علیین" آسمان هفتم و زیر عرش خدا است.» و این درست نقطه مقابل نامه اعمال "فجار" است که در پست ترین محل یا پائین ترین طبقات دوزخ قرار گرفته. تفسیر دیگر اینکه "کتاب" در اینجا به معنى سرنوشت و حکم قطعى الهى است که مقرر داشته نیکان در اعلى درجات بهشت باشند. و البته جمع میان این دو تفسیر نیز ممکن است که هم نامه اعمال آنها در یک دیوان کل قرار دارد، و هم مجموعه آن دیوان بر فراز آسمانها است و هم فرمان الهى بر آن قرار گرفته که خودشان در بالاترین درجات بهشت باشند.
علیین جمع على، وزن مبالغه و هیئت جمع سالم مقامات پایدار و وسیع و مراتب بلندى را می نمایاند که همراه درک و عقل است، یا خود عاقل و مدرک، و برتر از یکدیگرند: این گمان و باور نداشتن بعث بسى ناصواب است، چه همانا نوشته نیکوکاران در شأن یا جهت مقامات عقلى و علمى پایدار و همى وسیعتر و برتر می باشد، پایدارى این مقامات از وزن مبالغه، تکثیر و توسعه و ادراک، از جمع سالم «علیین» برمى آید. در مقابل علیین، سجین، بدون علائم جمع آمده که دلالت بر محدودیت هر چه بیشتر و تاریکى و فقد نور عقل دارد. ابرار که دیدگاه نظرشان بسوى عالمهاى برتر است و گرفتار پرده هاى جهل و غرور و بندهاى مکتسبات ناروا نیستند با کوشش و اعمالشان در آن عوالم علوى مقامى می گیرند و هر چه دیدشان وسیعتر و گوششان برتر آید مقامشان بالاتر می شود.
انگیزنده انسان به سوى چنین مقامات عالى، حب بقاء و جمال و نور و حیات و تعالى جوییست که نیرومندتر و نامحدودتر از هر انگیزه نفسانى می باشد. هر چه انسان با بال علم و کوشش در عمل بیشتر اوج گیرد شوق و شیفتگى به عالم نور و حیات اعلى بیشتر و کشش به آن سو قویتر می شود تا کشش عالم انوار مجذوب را یکسره از این سو می گرداند و به آن سویى می برد که سراسر انعکاس نور جلال و جمال و حیات است. در تعریف و توصیف علیین چنین گفته اند: «مراتب عالى محفوف به جلال، آسمان هفتم و زیر عرش که ارواح مؤمنان در آن جاى دارند، سدرة المنتهى که هر امرى به آن منتهى می شود، دیوان خیرى که اعمال ابرار و مقربان در آن تدوین می گردد.» این توصیفها دورنمایى از علیین است که از دید بشر نزدیک بین بس دور و با اندیشه هاى خاص و استعدادها و هدفهاى تعالى جویى انسان بسى مطابق و سازگار است، زیرا اینگونه خصائص روحى براى مقاصد و غایاتى می باشد که محدود به زمان و شهوات حیوانى و تأمین بقاء در این جهان نمی شود و رهیدن از محکومیت طبیعت و زمان و رسیدن به قدرت ذاتى و کمال و جلال برتر و تأمین بقاء ابدى از مقاصد و غایاتى است که فطریات و قواى انسانى جویاى آنها می باشد و به سوى آنها پیش می رود، پس اگر عالمى مناسب و مطابق این خواستها و انگیزه ها نباشد، این گونه قواى انسانى بیهوده و ناموافق و بدون غایات می ماند و براى تکامل فردى و جمعى سمت و جهت و سرانجامى نمی توان یافت. یا آنکه براى هر اندیشه و قوه و حرکتى سمت و غایت و محیطى فراخور آن است. مشاهدات عینى و تجربى و قانون علیت و انطباق پیوسته بکشف علل غایى و در این جهت پیش می رود.
سوالی که به ذهن متبادر است این مقام برترین کجا است، و در آن چه مى گذرد، و چگونه مقربان در آن شاد و مسرورند، و اعمال ابرار از آن جا در کجا گذاشته مى شود؟ شناخت ما به این حقایق محدود است، بدان سبب که برتر از تراز شناخت ما افراد بشر است. براى بیان اهمیت و عظمت "علیین" مى افزاید: «و ما أدراک ما علیون؛ تو چه مى دانى علیین چیست.» (مطففین/ 19) اشاره به اینکه مقام و مکانى است برتر از "خیال و قیاس و گمان و وهم" که هیچکس حتى پیغمبر اکرم (ص) نیز نمى تواند ابعاد عظمت آن را دریابد. مفسران در این گونه خطابها چنان تصور مى کنند که طرف خطاب شخص رسول الله (ص) است، ولى به نظر من مخاطب این آیه هر خواننده قرآن است قرآن به پیامبر نازل شد ولى براى همه مردم بود، و مردمان را به آن فرمان داد که این کتاب را تلاوت کنند و به تدبر در آیات آن بپردازند، و در آن خطابهایى به همه مردمان است، همچون: «یا أیها الناس» یا تنها طرف خطاب مؤمنانند، همچون: «یا أیها الذین آمنوا».
در حدیث از امام صادق (ع) آمده است که نزول قرآن بر گونه «ایاک أعنى و اسمعى یا جارة؛ مقصودم تویى و تو اى همسایه آن را بشنو.» است پس این آیه دلیل بر آن نیست که پیامبر (ص) نمى دانسته که علیون چیست، و چگونه ممکن است چنین بوده باشد در صورتى که آن را براى ما معنى و تفسیر کرده است، بلکه اساسا این جمله دلالت بر نفى علم به این مقام به اندازه دلالت بر این که آن مقامى عظیم است ندارد، و خدا دانا است.
سپس خود قرآن به توضیح بیشتر پرداخته، مى افزاید:" علیین نامه اى است رقم زده شده" (کتاب مرقوم). این بنابر تفسیرى است که "علیین" را به معنى دیوان کل نامه اعمال ابرار معرفى مى کند، و اما بنابر تفسیر دیگر معنى آیه چنین است: "این سرنوشت حتمى است که خداوند درباره آنها رقم زده که جایگاهشان برترین درجات بهشت باشد." بنابراین "کتاب مرقوم" تفسیرى است بر "کتاب الأبرار" نه بر "علیین". حقیقت علیون مانند سجین بر همه پوشیده است و ذهن انسانى راهى به درک آن ندارد. تعریف و تصویرى از آن، کتاب مرقوم، است تا هر ذهنى به اندازه قدرت تصور و تطبیق خود آن را دریابد. توصیف و تقارن کلمه جامع علیون به کتاب مرقوم، صفحات درخشان و زنده عالمهاى بالا را می نمایاند که ابرار در آن نوشته و نقشى دارند. قلم آن نوشته و نقش اشعه و امواج اندیشه و اعمال خیریست که از ارواح توانا و بلند نظر و اعضاء فعال ابرار ساطع می شود و پیوسته بالا می رود تا به صفحات علیون می رسد و صورت و نقش ثابت می گیرد: «إلیه یصعد الکلم الطیب و العمل الصالح یرفعه؛ به سوى او همى صعود می کند سخن پاکیزه و عمل شایسته را بالا می برد.» (فاطر/ 10) کتاب مرقوم همان درجات و جایگاه هاى ابرار است که به مقیاس ایمان و علمشان، لطف خداوند آنها را بالا می برد و جایگزین می گرداند: «یرفع الله الذین آمنوا منکم و الذین أوتوا العلم درجات و الله بما تعملون خبیر؛ خداوند بالا می برد کسانى از شما را که ایمان آورده اند و کسانى که علم داده شده اند درجاتى و خداوند به آنچه عمل می کنید بس آگاه است.» (مجادله/ 11)
"یشهده المقربون" مناسب تر با معنایى که براى آیات قبل کردیم این است که بگوییم: "شهادت" در این جمله به معناى معاینه و به چشم خود دیدن است، و "مقربین"، قومى از اهل بهشتند که درجه شان از درجه عموم ابرار به بیانى که در تفسیر آیه "عینا یشرب بها المقربون" خواهد آمد بالاتر است، پس مراد این است که مقربین، علیین را با ارائه خداى تعالى مى بینند، و خداى عز و جل نظیر این مشاهده را درباره دوزخ آورده و فرموده «کلا لو تعلمون علم الیقین لترون الجحیم؛ حاشا که اگر داراى علم الیقین بودید، دوزخ را به چشم خود مى دیدید.» (تکاثر/ 6) و از این آیه استفاده مى شود که مقربین همان اهل یقینند. بعضى از مفسرین گفته اند: شهادت به معناى حضور است، و مقربین، ملائکه اند، و مراد این است که ملائکه حاضر برنامه اعمال ایشان هستند، هنگامى که آن را به سوى خداى تعالى بالا مى برند. بعضى دیگر گفته اند: مقربین، هم ابرارند و هم ملائکه. این دو قول مبنى بر این است که: مراد از کتاب، صحیفه اعمال باشد، که این احتمال ضعیف است.
در اصول کافى به سند خود از ابوحمزه ثمالى روایت کرده که گفت از امام باقر (ع) شنیدم که مى فرمود: «خداى عز و جل ما را از أعلى علیین آفرید، و قلوب شیعیان ما را از همان چیزى آفرید که ما را آفرید، و اما بدنهایشان را از چیزى پایین مرتبه تر بیافرید، پس قلوب شیعیان ما همواره براى ما مى تپد، و به سوى ما عشق مى ورزد، چون از همان چیزى خلق شده که ما خلق شده ایم.» آن گاه این آیه را تلاوت کرد: «کلا إن کتاب الأبرار لفی علیین و ما أدراک ما علیون کتاب مرقوم یشهده المقربون» و دلهاى دشمنان ما را از سجین و دلهاى شیعیان آنان را نیز از همان آفریده که آنان را از آن آفریده، و بدنهایشان را از چیزى پایین مرتبه تر خلق کرده، و به همین جهت دلهاى شیعیان آنان به سوى آنان تمایل دارد، چون از همان خلق شده که آنان از آن خلق شده اند، آن گاه این آیه را تلاوت فرمود: «کلا إن کتاب الفجار لفی سجین و ما أدراک ما سجین کتاب مرقوم ویل یومئذ للمکذبین» صاحب کافى نظیر این روایت را به طریق دیگر از ثمالى از آن جناب نقل کرده، و نیز صاحب علل الشرائع نظیر آن را به سند خود (البته مقدارى از راویان آخر آن را نام نبرده) از زید شحام از امام صادق (ع) نقل کرده. و این احادیث به طورى که ملاحظه مى فرمایید مؤید بیانى است که ما در تفسیر این آیات داشتیم.
در تفسیر قمى در ذیل آیه «کلا إن کتاب الفجار لفی سجین» آمده که امام فرمود: «آنچه از عذاب که خدا براى فجار نوشته در سجین است.» و نیز در همان کتاب در روایت ابى الجارود از امام باقر (ع) روایت شده که فرمود: «سجین عبارت است از طبقه هفتم زمین، و علیون عبارت است از آسمان هفتم.» این روایت اگر صحیح باشد بر این اساس است که بهشت به عنایتى در جهت بالا، و دوزخ در جهت پایین باشد، و این معنا را روایات دیگرى نظیر این روایت دارد، مثل آن روایاتى که فرموده "قبر یا روضه اى از ریاض بهشت و یا حفره اى از حفره هاى دوزخ است". و یا روایاتى که "برهوت" را مکانى در جهنم خوانده. و در الدرالمنثور است که ابن مبارک از سعید بن مسیب روایت کرده که گفت: «سلمان و عبدالله بن سلام به هم برخوردند، یکى به دیگرى گفت: اگر قبل از من از دنیا رفتى بخوابم بیا و به من خبر بده که پروردگارت با تو چه کرده، و اگر من جلوتر از تو مردم این کار را مى کنم و به تو خبر مى دهم. عبدالله گفت: چطور چنین چیزى ممکن است؟ سلمان گفت: بله ممکن است، چون ارواح مؤمنین در برزخى از زمین قرار دارند، هر کجا بخواهند مى روند، ولى جان کفار در سجین است (و خدا داناتر است).»