مسئولیت اعمال انسانها

انسان حامل بار اعمال

هر کس حامل بار خویش است و هرگز بار دیگرى را بر آن اضافه نخواهد کرد، و اگر انسان بداند که معنى مسئولیت چیست، و هر کس چگونه ناتوان و در حال فرو ریختن در روز قیامت در برابر پروردگارش مى ایستد که هیچ عذر و قوتى در اختیار ندارد، از آن به خوبى آگاه مى شود که چه اندازه انداختن بار مسئولیت خویش بر دوش دیگران، به این گمان که آنان آن را حمل خواهند کرد، باطل و بى معنى است. ایستگاه قیامت ایستگاهى هولناک است که هر کس براى رهایى خویش تلاش مى کند، و آن اندازه گرفتارى دارد که نتواند به گرفتاریهاى دیگران برسد: «ألا تزر وازرة وزر أخرى؛ آیا با خبر نشده است که در تمام این کتب آسمانى این حکم نازل شده که هیچکس بار گناه دیگرى را بر دوش نمى کشد؟!» (نجم/ 38) سپس براى توضیح بیشتر مى افزاید: «و أن لیس للإنسان إلا ما سعى؛ آیا خبر ندارد که در این کتب آسمانى آمده است براى انسان بهره اى جز سعى و کوشش او نیست؟!» (نجم/ 39)
از جمله تعلیمات توریة و صحف ابراهیم (ع) به جامعه توحید آن است که از نیروئى سعى و حرکت روانى و جوارحى می توان به مقامى از انسانیت نائل آمد و سعى بشر از طریق نیروى اراده و نیروى عمل حرکت طولى و ذاتى و جوهرى است و هر فعل ارادى و اختیارى بشر سیر به سوى جوهر وجودى است که آن را بیابد و نقص وجودى خود را رفع و شخصیت خود را تتمیم نماید. هر فعل اختیار دو نیرو در آن به کار رفته، یکى اراده و دیگر حرکت جوارحى و این دو نیرو توأم و مرتبط به یکدیگرند و هیچگاه انفکاک پذیر نخواهند بود و قوام عمل و حرکت جوارحى به نیروى اراده و اختیار است.
روح در اعضاء و جوارح خود آثار و نشانه هائى به ودیعت خواهد نهاد ذات و ذاتیات خود را با به کار بردن هر دو نیروى کسب خواهد نمود و تأثیر روح در بدن به طور قهر و ادراک و ایجاب است و نیروى جوارح بدون ادراک بهطور اعداد و آماده فرمانبرى روان خواهد بود. و سایر علاقه ها مانند مال و منال و فرزند و جاه بر حسب نظر اجتماع است و انسان مالک حقیقى آنها نخواهد بود زیرا هر یک موجود جداگانه هستند و آنچه انسان مالک آن است کمالات و ذات و ذاتیات خود انسان است که با سعى و حرکت ارادى کسب نموده است و از آثار خیر و شر آن برخوردار خواهد بود و آنچه را که دیگرى کسب نموده، ارتباطى به غیر او نخواهد داشت و از انسان اجنبى است.
شأن و حقیقت انسان در عالم آخرت محصول سعى خود در دنیا مى باشد و نتیجه آن است که به گناه شخص دیگر مؤاخذه نخواهد شد و هرگز ثواب عمل دیگرى و شخص او ارتباط نخواهد داشت گفته شده اعتقاد به این که انسان انتفاع نمى برد، جز از عمل اختیارى خود بر خلاف سیره اسلام است، از جمله انسان از دعای دیگران بهره مند خواهد شد. از جمله رسولان درباره اهل توحید شفاعت خواهند نمود. همچنین فرشتگان درباره اهل ایمان طلب مغفرت خواهند نمود. همچنین اموات از صدقات و تبرعات و اداء فرائض حج و صلاة استفاده خواهند نمود و از اموات ساقط خواهد شد. پاسخ آن است که در اثر سعى و کوشش ایمان تحصیل نموده سبب شده که مورد شفاعت قرار گرفته و درباره غیر اهل ایمان اثرى نخواهد داشت. همچنین کسانی که سنت و سیره اى را در جامعه رواج دهند، در حقیقت زمینه را آماده نموده و هر چه پیروان آن سیره عمل کنند، در پرتو بناگذار است که در اثر سعى سیره را در جامعه بنا گذارده است و در عمل به لحاظى با آنان شرکت دارد.

عمل انسان چه خوب و چه بد با او خواهد بود

علامه طباطبائی در ذیل این آیه می نویسد که: «لام در کلمه "للانسان" لام ملک حقیقى است، مانند ملکیت انسان نسبت به چشم و گوش و سایر اعضایش، نه مانند ملکیتش نسبت به خانه و فرش که ملکیتى است اعتبارى و به معناى جواز تصرف. و چون انسان به ملکیت حقیقى، مالک اعمال خویش است پس مادامى که انسان هست آن عمل هم هست، و هرگز به طبع خود از انسان جدا نخواهد شد، بنابراین بعد از انتقال آدمى به سراى دیگر، تمامى اعمالش چه خیر و چه شر چه صالح و چه طالح با او خواهد بود، این معناى ملک حقیقى است، و اما آنچه که انسان ملک خود مى پندارد، مال و فرزندان و زخارف و زینت هاى زندگى دنیا و جاهى که در ظرف اجتماع از آن خود مى داند، و رابطه اى میان آنها و غیر خود نمى بیند، هیچ یک از اینها ملک حقیقى آدمى نیست (چون قوام هستیش به هستى آدمى نیست، فرش مى سوزد صاحبش هم چنان هست، صاحبش مى میرد فرش هم چنان هست)، بلکه ملکى است وهمى و اعتبارى (که زندگى در اجتماع ناگزیرش کرده چنین رابطه هایى را قائل شود) و این ملک تا دم مرگ با آدمى هست، همین که خواست به دار الخلود و عالم آخرت منتقل شود به دست دیگرى مى سپارد. پس معناى آیه چنین شد که: هیچ انسانى هیچ چیزى را به ملکیت واقعى مالک نیست، تا اثر آن ملکیت که یا خیر است یا شر یا نفع است یا ضرر عایدش شود، مگر آن عملى را که کرده و جد و جهدى که نموده، تنها آن را داراست، و اما آنچه دیگران کرده اند اثر خیر یا شرش عاید انسان نمى شود.»
اینکه در بالا گفتیم: "و هرگز به طبع خود از انسان جدا نمى شود" براى این بود که مساله شفاعت را استثناء کرده باشیم، هر چند که شفاعت هم باز اثر اعمال خود آدمى است، چون شفاعت از آن گنهکاران این امت است که با سعى جمیل خود در حظیره ایمان به خدا و آیاتش وارد شده اند و اگر مؤمن نمى شدند مشمول شفاعت نمى گشتند. و همچنین بهره مندى انسان بعد از مردنش از استغفار مؤمنین و اعمال صالح و خیراتى که برایش مى فرستند آن نیز مربوط به سعى جمیل خود آدمى است، که در زندگى داخل در زمره مؤمنین شد، و سیاهى لشکر آنان گردید، و ایمانشان را تایید کرد، و اثرش این شد که هر چه عمل خیر کردند، او نیز به قدر دخالتش سهیم گردید. و همچنین کسانى که در زندگى سنت حسنه اى باب مى کنند و مى روند. و مادامى که در روى زمین اشخاص به آن سنت عمل مى کنند او نیز شریک است، که فرمودند: «من سن سنة حسنة فله ثوابها و ثواب من عمل بها و من سن سنة سیئة کان له وزرها وزر من عمل بها الى یوم القیامة» براى اینکه بر حسب فرض شخص باب کننده از همین جهت که سنتى را باب کرده در عمل دیگران سهیم است، (چون اگر او آن عمل را باب نمى کرد، دیگران هم آن را انجام نمى دادند، و یا کمتر انجام مى دادند)، هم چنان که در آیه ی «و نکتب ما قدموا و آثارهم؛ و ما کردار گذشته و آثار آینده شان را ثبت مى کنیم.» (یس/ 12) مى فرماید و یا آیاتى مانند آیه ى «و لیخش الذین لو ترکوا من خلفهم ذریة ضعافا خافوا علیهم؛ آنها که اگر فرزندان ناتوانى از خود به یادگار بگذارند از آینده آنان مى ترسند (باید از ستم در باره یتیمان مردم بپرهیزند و از خدا بترسند).» (نساء/ 9) و «لیمیز الله الخبیث من الطیب؛ تا خداوند ناپاک را از پاک جدا سازد.» (انفال/ 37)
انسان کسى است که خود واقع و سرنوشت حقیقى خود را مى سازد، و هر اندازه سعى وى کوچک یا بزرگ باشد، و در هر جا که ایستاده باشد، ناگزیر نتیجه آن در دنیا و آخرت به او خواهد رسید، چه این سنتى الهى است که بر زندگى فرمان مى راند، هر چیز پس از پیمودن دوره زندگى کوتاه یا دراز خود به اصلش بازمى گردد. آبهاى دریا که بخار شده و پس از سفرى طولانى از ساعت تبدیل شدن به بخار تا زمان فرو ریختن آنها به صورت باران و جریان یافتن بر سطح زمین براى بازگشتن به دریا، هر اندازه هم که طول بکشد، بالاخره به دریا خواهد رسید. روان نیز چنین است عمل تو که از قلبت یا اندامهاى بدنت سرچشمه مى گیرد، فانى نمى شود. به صورتهاى مختلف درمى آید از جمله آن که تبدیل به مال مى شود، یا به صورت حالتى اجتماعى درمى آید که از آن تأثر مى پذیرد، یا در نزد پروردگارت محفوظ مى ماند تا فرداى قیامت پاداش آن را دریافت کنى، و به همین گونه است تبهکاریهاى مجرمان که هر اندازه از آن بگریزند در هنگام ملاقات با خدا در قیامت تاوان آن را باید بپردازند.
از عبرت انگیزترین مطالبى که در این خصوص آمده، این است که یکى از خلفا مجلس ضیافتى فراهم آورد و یکى از فرماندهان لشگرى او بر سر آن سفره حضور داشت، و چون آن فرمانده مرغ بریان شده قطا (مرغ سنگخوار) را بر سر سفره حاضر دید، به قهقهه شروع به خندیدن کرد، و چون خلیفه از او سبب خنده را خواستار شد، نخست کتمان کرد، و با اصرار خلیفه ناگزیر شد آن را حکایت کند و گفت: «دو سال پیش از این براى شکار به صحرا رفته بودم، و با مردى روبرو شدم که مقدارى مال با خود داشت و آن را به زور از وى گرفتم، و سپس قصد کشتن او کردم و از من خواست که از این کار چشم بپوشم ولى من آهنگ ریختن خون او داشتم. پس چون شمشیر از نیام بیرون کشیدم، او به اطراف خود نگریست و هیچ کس را ندید که به او متوسل شود مگر گروهى از مرغان قطا که تصادفا در همان هنگام بر بالاى سرش پرواز مى کردند، و او گفت: اى مرغان! شاهد باشید که من غریب و مظلوم در این بیابان به قتل مى رسم، پس به گفته او خندیدم و به قتلش رساندم، و چون مرغ قطا را بر سر سفره دیدم به یاد آن لحظه افتادم که با شمشیر آخته بالاى سرش ایستاده بودم و خنده ام گرفت به آن مرد بیچاره که چنین مرغى را گواهى بر کشتن خویش گرفته بود.» پس خلیفه گفت: «آرى، قطا گواهى خود را ابلاغ کرد.» و فرمان داد تا سفره را برچیدند و نطع را گستردند و شمشیر را حاضر کردند و گردن او را قطع کرد.

همه چیز به چشم خواهد آمد

جالب اینکه در این آیه نمى فرماید: بهره انسان کارى است که انجام داده، بلکه مى فرماید تلاشى است که از او حاصل شده است، اشاره به اینکه مهم تلاش و کوشش است هر چند انسان احیانا به مقصد و مقصودش نرسد که اگر نیتش خیر باشد خدا پاداش خیر به او مى دهد، چرا که او خریدار نیتها و اراده هاست، نه فقط کارهاى انجام شده! «و أن سعیه سوف یرى؛ و آیا خبر ندارد که سعى و کوشش او به زودى دیده مى شود؟!» (نجم/ 40) نه تنها نتیجه هاى این سعى و تلاش، چه در مسیر خیر باشد یا شر، بلکه خود اعمال او، در آن روز در برابرش آشکار مى شود، همانگونه که در جاى دیگر مى فرماید: «یوم تجد کل نفس ما عملت من خیر محضرا؛ روزى که هر کس اعمال نیکى را که انجام داده حاضر مى بیند.» (آل عمران/ 30)
درباره مشاهده اعمال نیک و بد در قیامت در سوره زلزال آیه 7 و 8 مى خوانیم: «فمن یعمل مثقال ذرة خیرا یره* و من یعمل مثقال ذرة شرا یره؛ هر کس به قدر سنگینى ذره اى کار خیر کرده باشد آن را مى بیند، و هر کس به اندازه سنگینى ذره اى کار بد کرده باشد آن را خواهد دید.» در این آیه با این اندیشه آشنا مى شویم که هر کوشش که آدمى به آن مى پردازد، حیثیت و وجودى مادى پیدا مى کند، و کلمه پاکیزه و ایستار شجاعانه و نشاط و فعالیت سالم، همه به صورت شیء ملموس درمى آید که انسان آن را مى بیند. و کلمه پلید و ایستار همراه با هول و هراس و تباهى نیز به همین گونه است.
آیا نهضتهاى مبارکى را دیده اى که سبب اشاعه پیدا کردن فضیلت و کشت صلح و صفا و ساخته شدن تمدنها مى شود، و همه آنها در اصل به صورت دعوتهایى صالح و تلاشهایى پاکیزه بوده است؟ و به همین گونه بلاها و گرفتاریهایى که در این جا و آن جا نصیب بشریت شده، در اصل کلمات پلید یا تلاشهایى فساد انگیز بوده است. معنى مسئولیت در دنیا چه چیز جز رسیدن بازتاب کوشش بشر به او مى تواند باشد، پس هر که در مقابل ستمگرى مقاومت کند، روزگارى در سایه دادگرى زندگى خواهد کرد، و هر که ساعتى از چنین مقاومت گرفتار ترس شود، گرفتار خوارى و ستم حاصل شده از آن خواهد شد. و ملتى که در ساختن تمدنى فعالیت کند، مدتى دراز در سایه آن به تنعم خواهد رسید، و ملت دیگرى که تنبلى نشان دهد همیشه مجبور به زیستن در کانونى از عقبماندگى و تباهى خواهد بود. مرور زمان بر سعى و کوشش آدمى از آن نمى کاهد بلکه سبب رشد و نمو آن مى شود یا لااقل آن را به صورت کامل نگاه مى دارد.

جزای کافی به اندازه ی عمل خویش

«ثم یجزاه الجزاء الأوفى؛ سپس در برابر عملش به او جزاى کافى داده مى شود.» (نجم/ 41) منظور از "جزاء أوفى" جزائى است که درست به اندازه عمل باشد، البته این منافات با تفضل الهى در مورد اعمال نیک به ده برابر، یا صدها، و هزاران برابر ندارد، و اینکه بعضى از مفسران "جزاء اوفى" را به معنى پاداش بیشتر در مورد حسنات گرفته اند صحیح به نظر نمى رسد زیرا این آیه گناهان را نیز شامل مى شود، بلکه گفتگوى اصلى آیه در مورد وزر و گناه است.


منابع :

  1. سید محمدحسین طباطبایی- ترجمه المیزان- جلد ‏19 صفحه 74

  2. ناصر مکارم شیرازی- تفسیر نمونه- جلد ‏22 صفحه 550

  3. سيد محمدحسين‏ حسينى همدانى- انوار درخشان- جلد 16 صفحه 31

  4. محمدتقی مدرسی- تفسیر هدایت- جلد ‏14 صفحه 185

https://tahoor.com/fa/Article/PrintView/117321