راویان حدیث غدیر خم از صحابه پیامبر اکرم (ب تا ج)

حرف؛ ب
18- براء بن عازب انصاری اوسی (در کوفه اقامت گزیده و در آنجا سال 72 هجری درگذشته است) در جلد 4- «المسند» احمد بن حنبل ص 281 حدیث غدیر به لفظ نامبرده موجود است که صاحب «مسند» به اسناد خود از عفان از حماد بن سلمه از علی بن زید از عدی بن ثابت از او (براء) و به طریق دیگر از عدی از براء روایت کرده به شرح و بیانی که در حدیث تهنیه انشاء الله ذکر خواهد شد و در «سنن» ابن ماجه جلد 1 ص 28 و 29 از ابن جدعان از عدی از او روایت شده که گفت: «در خدمت رسول خدا (ص) از حجی که نمود آمدیم. در بعضی منازل فرود آمد و از طرف آنجناب اعلام شد که همگی برای نماز مجتمع گردند. سپس دست علی (ع) را گرفت و فرمود: آیا من اولی (سزاوارتر) به اهل ایمان از خود آنها نیستم؟ همگی گفتند، آری هستی، فرمود: آیا من به هر فرد مؤمن اولی باو از خودش نیستم؟ گفتند، آری هستی، فرمود: بنابراین، این شخص (یعنی علی (ع)) ولی و عهده دار امور کسی است که من مولای اویم. بار خدایا دوست بدار آنکه را او را دوست دارد و دشمن دار آنکه را او را دشمن دارد.»
در خصایص نسائی ص 16 از ابی اسحق از او، و در تاریخ خطیب بغدادی جلد 14 ص 236 و در تفسیر طبری جلد 3 ص 427 و در «تهذیب الکمال فی اسمآء الرجال»، و در «الکشف و البیان» تألیف ثعلبی (لفظ و سند او خواهد آمد) و در «استیعاب» ابن عبدالبر جلد 2 ص 473 و در «الریاض النضره» محب الدین طبری جلد 2 ص 169 از طریق حافظ ابن سمان و مناقب خطیب خوارزمی ص 94 (به اسناد از عدی) از براء نامبرده و در «الفصول المهمه» تألیف ابن صباغ مالکی ص 25 (نقل از حافظ ابی بکر بن احمد بن حسن بیهقی و امام احمد بن حنبل) و در «ذخایر العقبی» تألیف محب الدین طبری ص 67 و در «کفایة الطالب» تألیف حافظ گنجی شافعی ص 14 از عدی بن ثابت از او و در تفسیر فخر رازی جلد 3 ص 636 و تفسیر نیشابوری جلد 6 ص 194 و در «نظم دررالسمطین» تألیف جمال الدین زرندی و در «جامع صغیر» جلد 1 ص 555 از طریق احمد و ابن ماجه و در «مشکات المصابیح» ص 557 (آنچه که از طریق احمد از براء و زید بن ارقم روایت شده).
در شرح دیوان أمیرالمؤمنین (ع) تألیف میبدی به طریق احمد و در «فراید السمطین» به پنج طریق از عدی بن ثابت از او و در «کنز العمال» جلد 6 ص 152 از طریق احمد از او و در ص 397 نقل از سنن حافظ ابن ابی شیبه به اسنادش از او و در «البدایة و النهایة» ابن کثیر جلد 5 ص 209 از عدی از او به نقل از ابن ماجه و حافظ عبدالرزاق و حافظ ابویعلی موصلی و حافظ حسن بن سفیان و حافظ ابن جریر طبری و در جلد 7 کتاب مذکور ص 349 از طریق حافظ عبدالرزاق از معمر از ابن جدعان از عدی از براء بن عازب روایت نموده اند که گفت: «با رسول خدا (ص) بیرون آمدیم (از مکه) تا در غدیر خم فرود آمدیم. منادی از طرف آنجناب اجتماع عمومی را اعلام کرد و پس از آنکه همگی گرد آمدیم فرمود: آیا من اولی به شما از خود شما نیستم؟ گفتیم. آری هستی یا رسول الله، فرمود آیا من اولی (سزاوارتر) نیستم به شما از مادرانتان؟ گفتیم. آری هستی یا رسول الله، فرمود: آیا من اولی نیستم بشما از پدرانتان؟ گفتیم بلی یا رسول الله هستی، و از این قبیل پرسش ها دایر به اولویت خود چند بار تکرار فرمود و همه را تصدیق و اقرار نمودیم. آنگاه فرمود: هر کس که من مولای او هستم پس علی (ع) مولای او خواهد بود بار خدایا دوست بدار کسی را که او را دوست دارد و دشمن دار کسی را که او را دشمن دارد. پس عمر بن خطاب گفت: گوارا باد تو را ای پسر ابی طالب که امروز را درک نمودی در حالتی که ولی و سرپرست هر مؤمن هستی.»
به همین کیفیت این حدیث را ابن ماجه از حدیث حماد بن سلمه از علی بن زید و ابی هارون عبدی از عدی بن ثابت از براء آورده و موسی بن عثمان حضرمی نیز از ابن اسحق به همین عنوان از براء روایت نموده است. و حدیث مزبور را حافظ ابومحمد عاصمی در «زین الفتی» از ابی بکر جلاب از ابی احمد همدانی از ابی جعفر محمد بن إبراهیم قهستانی از ابی قریش محمد بن جمعه از ابی یحی مقری از پدرش از حماد بن سلمه از علی بن زید بن جدعان از عدی بن ثابت از براء بن عازب به شرح و لفظی که در حدیث تهنیه خواهد آمد روایت نموده و در «نزل الابرار» نیز در صفحه 19 از طریق احمد و در صفحه 21 از طریق ابی نعیم در فضایل صحابه حدیث او از براء بن عازب موجود است و در جلد 2 از «الخطط» مقریزی ص 222 بطریق احمد از او (براء) و در «مناقب الثلاثه» از طریق احمد و حافظ ابوبکر بیهقی از او و در جلد 2 از کتاب «روح المعانی» ص 350 از او در تفسیر «المنار» جلد 6 ص 464 از طریق احمد و ابن ماجه از نامبرده این روایت ذکر شده است و جزری در «اسنی المطالب» ص 3 براء بن عازب مذکور را در شمار راویان حدیث غدیر ذکر نموده.
19- بریدة بن خصیب ابوسهل اسلمی (وفات در سال: 63 هجری) حدیثش در جلد 3 مستدرک حاکم ص 110 از محمد بن صالح بن هانی ذکر شده که او نقل از احمد بن نصر و باز حاکم از محمد بن علی شیبانی در کوفه شنیده از احمد بن حازم غفاری و او از محمد بن عبدالله عمری و او از محمد بن اسحق و او از محمد بن یحیی و احمد بن یوسف نقل کرده از ابی نعیم و او از ابن ابی غنیه و او از حکم از سعید بن جبیر از ابن عباس- نقل نموده که او از بریده مذکور حدیث غدیر را روایت کرده و در جلد 4 «حلیة الاولیاء» ص 23 به اسنادش از طریق ابن عیینه مذکوره آورده و در جلد 2 «الاستیعاب» ابن عبد البر ص 473 در شرح حال امیر المؤمنین (ع) ذکر شده و در مقتل خوارزمی و اسنی المطالب جزری شافعی ص 3، نامبرده در شمار راویان حدیث غدیر از صحابه ذکر شده و در «تاریخ الخلفاء» ص 114 حدیث غدیر از طریق بزار از او و در جلد 2 «الجامع الصغیر» ص 555 از طریق احمد و در جلد 6 «کنز العمال» ص 397 نقل از حافظ ابن ابی شیبه و ابن جریر و ابی نعیم باسنادشان از او و در «مفتاح النجا» و «نزل الابرار» ص 20 از طریق بزار، و در جلد 4 تفسیر «المنار» ص 464 از طریق احمد از نامبرده روایت نموده اند.

حرف؛ ث
20- ابوسعید ثابت بن ودیعه انصاری خزرجی مدنی- در روایت ابن عقده در «حدیث الولایه» و ابن اثیر در جلد 3 «اسد الغابه» ص 307 و جلد 5 ص 205- در حدیث مناشده از جمله کسانی است که درباره علی (ع) نسبت به واقعه غدیر شهادت داده است. و در تاریخ آل محمد (ص) ص 67 نامبرده در شمار راویان حدیث غدیر ذکر شده است.

حرف؛ ج
21- جابر بن سمرة بن جناده ابو سلیمان سوائی (نامبرده به کوفه آمده و در آنجا مسکن گزیده و در همان جا بعد از سال 70 هجری در گذشته و طبق مندرج در «الاصابه» در سال 74 هجری وفات یافته) ابن عقده در (حدیث الولایة) واقعه غدیر را به لفظ نامبرده (جابر بن سمره) روایت نموده و خوارزمی در فصل چهارم از مقتلش او را در شمار کسانی که حدیث غدیر را روایت نموده اند از صحابه ذکر نموده و متقی هندی در جلد 6 «کنز العمال» ص 398 نقل از حافظ ابن ابی شیبه باسنادش از نامبرده روایت نموده که او گفت: «ما، در جحفه «غدیر خم» بودیم ناگاه رسول خدا (ص) بر ما بیرون شد. پس دست علی (ع) را گرفت و فرمود: هر کس که من مولای اویم علی (ع) مولای او است.»
22- جابر بن عبدالله انصاری (نامبرده در سن نود و چهار سالگی در یکی از سالهای 73- 74- 78 در مدینه وفات یافته) حافظ بزرگ، ابن عقده در «حدیث الولایه» باسنادش از او روایت نموده که گفت: «ما در سفر حجة الوداع با رسول خدا (ص) بودیم. پس از بازگشت در جحفه فرود آمد و برای مردم خطبه خواند و فرمود: ای مردم، من مسئول هستم و شما هم مسئول هستید. اکنون رأی و نظر خود را باز گوئید؛ گفتند: گواهی می دهیم که تو اوامر خدا را به ما رسانیدی و ما را پند دادی و آنچه متضمن صلاح و سعادت ما بود بیان نمودی. فرمود: همانا من بر شما در انتقال به سرای دیگر پیشی می گیرم و شما در کنار حوض بر من وارد می شوید و من در میان شما دو چیز گران و نفیس وامی گذارم که اگر پیوستگی خود را به آن دو حفظ کنید هرگز گمراه نخواهید شد، کتاب خدا و عترت من. اهل بیت من. و این دو هرگز از یکدیگر جدا نمی شوند تا کنار حوض بر من وارد شوند. سپس فرمود: آیا نمی دانسته اید که من اولی (سزاوارترم) به شما از نفوس شما؟ گفتند: آری چنین است؛ در این هنگام در حالی که دست علی (ع) را در دست داشت فرمود: هر کس من مولای اویم. علی مولای او خواهد بود. سپس فرمود: بار خدایا دوست بدار دوستان او را. و دشمن دار دشمنان او را.»
همین حدیث را ابوبکر جعابی در نخب خود و ابن عبدالبر در جلد 2 (استیعاب) ص 473 از او روایت کرده اند و حدیث نامبرده در «اسماء الرجال» تألیف ابی الحجاج و «تهذیب التهذیب» جلد 7 ص 337 و «کفایة الطالب» ص 16 به طریق عالی از مشایخ او که همه حافظین حدیث بوده اند و شریف ابوتمام علی بن ابی الفخار الهاشمی، و ابوطالب عبداللطیف بن محمد قبیطی، و إبراهیم بن عثمان کاشغری به طرقشان از عبدالله بن محمد بن عقیل آورده اند که گفت: «به اتفاق علی بن الحسین (ع) و محمد بن الحنفیه و ابوجعفر (ع) نزد جابر بن عبدالله در خانه او بودیم، پس مردی از اهل عراق داخل شد و به جابر گفت: تو را به خدا قسم می دهم که آنچه از رسول خدا (ص) دیدی و شنیدی برای من بیان کن...»
حافظ حموینی در «فراید السمطین» در سمط اول در باب نهم از طریق حافظ ابن البطی، و ابن کثیر در «البدایة و النهایة» جلد 5 ص 209 باسناد از عبدالله بن محمد بن عقیل از او (یعنی جابر) این حدیث را روایت نموده اند. و پس از نقل حدیث گفته است: «استاد ما ذهبی گفت: این حدیث (از نقطه نظر راویانی که در سلسله روایت دارد) حدیث نیکوئی است.» و ابن لهیعه از بکر بن سواده و جز او از ابی سلمة بن عبد الرحمن از جابر، به همین نحو و همچنین. متقی هندی در جلد 6 «کنز العمال» ص 398 نقل از بزار به اسنادش از او، و سمهودی در «جواهر العقدین» (چنانکه قندوزی حنفی در ینابیع خود در ص 41 از او نقل کرده) به همان لفظ و بیان از ابن عقده و وصابی شافعی در «الاکتفاء» نقل از سنن حافظ ابن ابی شیبه به اسنادش از او این حدیث را روایت نموده اند. و حافظ ابن المغازلی (به طوری که در «العمده» تألیف ابن بطریق ص 53 مذکور است) با ذکر سند و به اسناد خود از بکر بن سواده از قبیصة بن ذویب و ابی سلمة بن عبد الرحمن از جابر بن عبدالله روایت نموده به اینکه: «رسول خدا (ص) در خم فرود آمد و مردم از آنجناب دور و متفرق گشتند. پس آن جناب علی (ع) را امر فرمود که مردم را جمع نماید و پس از اجتماع آنها رسول خدا (ص) در حالی که تکیه به دست علی (ع) داشت در میان آنها ایستاد و پس از ادای حمد و ثنای خداوند، خطاب به آنها فرمود: دوری و تفرقه شما به حدی بر من ناگوار آمد که پنداشتم حتی درختی که من تکیه بر آن دارم بیش از هر درخت دیگری مورد بی علاقگی و خشم شما است!! (کنایه از نهایت تأثر از تفرقه و دوری مسلمین از آن حضرت است). سپس فرمود: لیکن علی پیوسته به من نزدیک است به طوری که هیچ امری را بر نزدیکی و دوستی من اختیار نمی کند. و به همین سبب است که خداوند او را برای من به منزله من برای او قرار داده و همانطور که من از او خشنود و راضی هستم خداوند نیز از او راضی و خوشنود گشته. سپس دست علی را بلند کرد و فرمود. هر کس که من مولای اویم پس علی مولای او خواهد بود. بار خدایا دوست بدار آنکه را که او را دوست دارد و دشمن دار آنکه را که او را دشمن دارد.»
جابر گوید: «در این هنگام مردم با شتاب و نگرانی (از ابراز تأثر پیغمبر (ص)) به سوی آن جناب شتافتند و با تضرع و گریه از تفرقه و دوری خود معذرت خواسته و عرضه داشتند: یا رسول الله تفرق و دور شدن ما از حضرتت برای این بود که مبادا اجتماع ما بر آنجناب گران و ناگوار باشد اکنون که این معنی موجب ناراحتی و خشم شما گشته، پناه به خدا می بریم از خشم پیغمبرش. در این موقع رسول خدا (ص) ابراز رضایت فرمود و معذرت آنها را پذیرفت.» و این داستان را ثعلبی در تفسیر خود بطوریکه در «ضیاء العالمین» مذکور است روایت نموده. و خوارزمی در مقتل خود و جزری در «اسنی المطالب» ص 3 و قاضی در «تاریخ آل محمد (ص)» ص 67 او را (جابر بن عبدالله را) در شمار راویان حدیث غدیر ذکر نموده اند.
23- جبلة بن عمرو الانصاری- ابن عقده حدیث غدیر را از او به اسناد خود در «حدیث الولایه» روایت نموده است.
24- جبیر بن مطعم بن عدی قرشی نوفلی (در یکی از سالهای 57- 58 59- هجری درگذشته) قاضی بهلول بهجت در تاریخ آل محمد (ص) ص 68 نامبرده را از جمله راویان حدیث غدیر به شمار آورده و همدانی در «مودة القربی» قسمتی از حدیث غدیر را از او روایت کرده و در ص 31 و ص 336 ینابیع الموده حنفی از او نقل کرده.
25- جریر بن عبدالله بن جابر بجلی (درگذشت او در یکی از سالهای 51 إلی 54 ثبت شده) روایت نام برده. دایر به حدیث غدیر در جلد 9 «مجمع الزواید» حافظ هیثمی ص 106 نقل از «معجم» طبرانی به اسنادش از او موجود است که گفت: «ما، در حجة الوداع حضور یافتیم. پس از درک موسم (و بازگشت) به جائی رسیدیم که غدیر خم نامیده می شود. در آنجا اعلام اجتماع عمومی شد و پس از گرد آمدن مهاجرین و انصار رسول خدا (ص) در میان ما به پا خواست و خطاب به خلق فرمود: به چه شهادت می دهید؟ گفتند: به یکتائی خداوند. فرمود: دیگر به چه؟ گفتند به اینکه محمد (ص) بنده و رسول (فرستاده) او است. فرمود: ولی شما (کسی که در خور سرپرستی و تصرف در جمیع شئون است) کیست؟ گفتند: خدا و فرستاده او مولای ما است. در این هنگام دست خود را بر بازوی علی (ع) نواخت و او را به پاداشت، سپس بازوی او را رها فرموده و مچ دستهای او را گرفت و فرموده: هر آنکس که خدا و رسول او مولای او است پس این (علی (ع)) مولای او خواهد بود. بار خدایا دوست بدار آنکه را که او را دوست دارد و دشمن دار آنکه را که او را دشمن دارد. بار خدایا هر کس از مردم دوست میدارد او را پس تو دوست او باش. و هر که دشمن دارد او را پس تو دشمن او باش، بار خدایا. من نمی یابم کسی را که پس از دو بنده صالح پس از خود در زمین به ودیعت بگذارم. پس تو به نیکی برای او حکم و تقدیر فرما.»
در این هنگام بشر (از حاضرین بوده) از او (جریر) پرسید: «این دو بنده صالح کیانند!» گفت: «نمی دانم.» و این روایت را سیوطی نیز در «تاریخ الخلفاء» ص 114 بطریق طبرانی و ابن کثیر در «البدایة و النهایه» جلد 7 ص 349 و متقی هندی در «کنز العمال» جلد 6 ص 154 و 399 بطریق طبرانی و وصابی در کتاب «الاکتفاء» و بدخشی در «مفتاح النجا» از او روایت نموده اند و خوارزمی در مقتل خود او را از جمله راویان حدیث غدیر از صحابه بشمار آورده است.
26- ابوذر جندب بن جنادة الغفاری (در سال 31 هجری وفات یافته) روایت او دایر به حدیث غدیر در «حدیث الولایه» تألیف ابن عقده و در «نخب المناقب» تألیف جعابی و در باب 58 از «فراید السمطین» ثبث گردیده و خطیب خوارزمی در مقتلش و همچنین شمس الدین جزری شافعی در «اسنی المطالب» ص 4 نامبرده را در شمار راویان حدیث غدیر از جمله صحابه ذکر نموده اند
27- ابوجنیده جندع بن عمرو بن مازن انصاری- ابن اثیر در جلد 1 «اسد الغابه» ص 308 به اسناد از عبدالله بن علا از زهری از سعید بن جناب از ابی عنفوانه مازنی از جندع روایت نموده که گفت: «از رسول خدا (ص) شنیدم می فرمود. هر کس از روی عمد دروغ بر من ببندد جایگاه او در آتش خواهد بود.» سپس نامبرده گفت: «از رسول خدا شنیدم (اگر نه چنین باشد هر دو گوش من کر باد) هنگامی که از حجة الوداع باز گشته بود چون در غدیر خم فرود آمد برپا خواست در حال خطبه و دست علی (ع) را گرفت و گفت: هر کس که من مولای او هستم پس این (علی) مولای اوست. بار خدایا دوست دار کسی را که او را دوست دارد و دشمن دار کسی را که او را دشمن دارد.»
عبدالله بن علاء گفت: «به زهری گفتم: در شام که گوش های تو از دشنام به علی (ع) پر است این حدیث را بازگو منما! در جواب من گفت: به خدا قسم از فضایل علی (ع) به قدری در خاطرم هست که اگر آنها را بازگو نمایم کشته خواهم شد.» نامبردگان هر سه این روایت را با ذکر سند ثبت نموده اند و شیخ محمد صدر العالم در «معارج العلی» از طریق حافظ ابی نعیم به اسنادش از جندع این خبر را روایت نموده و در تاریخ آل محمد (ص) ص 67 نامبرده در شمار راویان حدیث غدیر ثبت شده است.
 


منابع :

  1. علامه عبدالحسین امینی- ترجمه الغدیر فى الکتاب و السنه و الادب- جلد 1 بخش ‏اول صفحه 45

https://tahoor.com/fa/Article/PrintView/118157