حارث اعور همدانی

مصاحب علی (ع)

از اصحاب نزدیک و مصاحب علی بن ابیطالب (ع) و به نقلی از یاران امام حسن مجتبی (ع) از علما و تابعین بزرگ در شهر کوفه و فقیه و محدث نیز بود.
نسب کامل او، حارث بن عبدالله بن کعب بن اسید بن خالد بن حوث، قبیله اش «همدان» که قبیله بزرگی در «یمن» که شیعه و دوستدار علی بن ابیطالب (ع) بودند و بعد از تاسیس شهر کوفه، در سال 17 ه.ق، به کوفه کوچ کردند. لذا تا قبل از این دوران، اطلاعی از زندگی او نداریم.
کنیه اش: ابوزهیر بود. و چون یک چشم خود را از دست داده بود، به او «اعور» می گفتند. ضمنا نسبت «خارفی» و در بعضی منابع شیعی «جالفی» به او داده اند. برخی اصل او را از ایران می دانند، اما این خطایی بیش نیست. او در دوران خلافت عثمان بن عفان در مبارزات سیاسی وسیعی شرکت داشت. و از اعضاء گروه «قراء» به ریاست مالک اشتر در کوفه، با سعید بن عاص، والی کوفه از طرف عثمان، مخالفت کرده و همراه مالک اشتر و گروه، بر او شوریدند و به مدینه رفته و از عثمان، خواستار برکناری سعید شدند، اما عثمان توجهی نکرد و آنها را به شام تبعید نمود و آنجا حوادثی برایشان رخ داد. حارث در زمان قتل عثمان و ماجراهایی که پیش آمد در مدینه بود.

او در صدر شیعیان علی (ع) است

از نخستین بیعت کنندگان با امام علی (ع)، در مدینه بود، نامش در صدر شیعیان آن حضرت و از او به عنوان «پرچمدار و صاحب رایت علی (ع)» یاد شده است. گفته شده که آن حضرت، هنگام فراخوان لشگرش، از او می خواست تا همگان را فراخواند. علاقه بسیار شدیدی به مولای خود داشت و این شیفتگی به حدی بود که دائما به محضر ایشان می رفت و در راه دوستی آن بزرگوار هرگونه اذیت و آزار و طعنه مخالفان را تحمل می کرد.
فقه و علوم دینی را از مولای خود یاد گرفت و در علم فرائض «نحوه محاسبه در تقسیم ارث» که از امام علی (ع) آموخت، سرآمد مردم بود. امام (ع) او را در زمره 10 یار معتمد خود قلمداد کرد. (سیدبن طاووس)
وی همتی والا در گردآوری خطبه ها و احادیث آن حضرت داشت و اولین گردآورنده خطبه های علی (ع) است. در زمانی که سیاست خلفای دوم و سوم، قبل از امیرالمؤمنین (ع)، عدم کتابت حدیث بود، امام (ع) بر فراز منبر فرمود: «افرادی که مایل هستند تا علم را بنویسند کاغذ و قلمی آماده کنند.» حارث اوراقی خرید و در آن علوم و احادیث زیادی از آن حضرت نوشت. از این رو، در بعضی منابع تاریخ، از او عنوان «صاحب کتاب» ذکر شده است.
منابع شیعه، گفتگو و مصاحبت هایی از او و مولایش علی (ع) نقل کرده است. بر اساس روایتی، شبی خدمت علی بن ابیطالب (ع) رفت، ایشان سؤال کرد چه چیز تو را در این موقع، اینجا آورده است؟ حارث محبت و علاقه زیاد خود را ابراز کرد و گفت: «به خدا قسم، این دوستی و محبت به تو، مرا نزد تو آورده است.»
آنگاه حضرت فرمود: «بدان ای حارث هر بنده ای که مرا دوست داشته باشد، موقع مرگ (احتضار) مرا به گونه ای که دوست دارد ببیند و از دیدن من، به رحمت خدا، امیدوار می شود و هر کس دشمن من است، مرا در هنگام احتضار آنگونه که دوست ندارد می بیند و از دیدن من، خجالت کشیده و ناامید می شود.»
این مطلب را سید اسمعیل حمیری به شعر درآورده که فارسی آن را نیز سروده اند.
یا حار همدانی من یمیت یرنی *** من مومن او منافق قبلا...
ای که گفتی فمن یمیت یرنی *** جان فدای کلام دلجویت
کاش روزی هزار مرتبه من *** مردمی تا بینمت رویت

از منظر بزرگان اهل تسنن و تشیع

«ابوبکر بن ابی داود»، عالم سنی مذهب گوید: «حارث اعور، افقه مردم و افرض مردم و احسب مردم بود.» بیشتر اهل تسنن، او را با عناوین علامه، فقیه، امام، کثیر العلم و حاذق در علم حساب و علم فرائض (نحوه تقسیم ارث و میراث و اموال میت) می دانند. حافظ او را ستوده و او را در زمره اصحاب دانشمند امام علی (ع) خوانده اند.
«ابن سیرین» او را در زمره پنج عالم و فقیه سرشناس کوفه نام برده است. و «ابن حیان» گوید او از شیعیان تندرو، و غالی در تشیع بود. نسائی نیز، حدیث او را در «سنن اربعه» ذکر و آن را متقن می داند.
عبدالعزیز بن محمد حسینی غماری، از علمای معاصر مراکش، دو کتاب در اثبات وثاقت او و رد شبهاتی که بر او وارد شده، تألیف کرده است (کتاب الباحث عن علل الطعن عن حارث (قم/1420)، نکث الناکث المتعدی به تضعیف الحارث (قم/1420).
با اینکه منابع رجالی زیادی در اهل سنت، او را محدثی موثق و معتبر دانسته، اما برخی او را ضعیف و نقل قول هایی سبک از او کرده و به اعتبارش، شک داشتند. «عامر بن شراحیل شعبی» از تابعین معاصر او، با اینکه از حارث نقل حدیث کرده ولی او را «کذاب» گفته، اما اکثرا این حرف را یا قبول نکردند و یا توجیهاتی آورده اند، مثل اینکه اگر دروغی گفته، سهوی بوده نه عمدا، یا حارث در نقل دروغ نمی گفته، بلکه عقاید نادرست داشته و از این قبیل!! اما نجاری و مسلم، به دلیل طعن شعبی بر حارث، اصلا روایات شعبی را نقل نکرده اند.
«ابن عبدالبر» تصریح کرده که اصلا دروغی از حارث گزارش نشده، اما به سبب محبت و علاقه شدیدش به حضرت علی (ع) و تفضیل او بر دیگران، مورد ملامت و سرزنش قرار گرفته و شعبی هم از همین جهت، او را تکذیب کرده، زیرا معتقد به برتری ابوبکر بعد از پیامبر خدا (ص) بوده است.
حارث همدانی، همچنین مصاحب «عبدالله بن مسعود» بوده و از او و زید بن ثابت و حضرت علی (ع)، حدیث نقل کرده است.
مهمترین راوی احادیثش، «ابواسحاق سبیعی» است که اجدادش، تبار حارث است و به نقل از «ابن حنبل» پس از درگذشت او، با همسرش ازدواج کرد و توانست به کتاب ها و نوشته های حدیثی حارث، دست پیدا کند و لذا اهل تسنن گویند که «ابواسحاق» فقط چهار حدیث از خود حارث شنیده، بقیه آنها را از نوشته های او نقل کرده است، این احادیث ابواسحاق از حارث از علی (ع) بعدا دست آویزی برای جاعلان، خصوصا عثمانیه در مناظراتشان با شیعیان شد و از این شهرت، سوء استفاده و مطالب جعلی خود را رواج دادند، علاوه بر مسند ابن حنبل و سن دارمی، در چهار کتاب دیگر اهل تسنن از 6 کتاب، از او نقل حدیث شده است.

خاندان حارث همدان

چندان اطلاعی از فرزندان و خاندانش در دست نیست. اما «واقدی» گوید عبدالرحمن بن حارث بن عبدالله همدانی کوفی، سال 43 ه.ق، همراه عبدالرحمن، پسر خالد بن ولید در فتوحات شرکت کرده و از خبرگان در حساب بوده، او بر غنائم جنگی، گمارده شد ولی سهمی که به خودش از غنائم تعلق گرفت، نپذیرفت.
سعید بن عمرو، از راویان حدیث، برادرزاده اوست.
حارث بن محمدبن حارث، نوه او، از راویان شیعه است.
مهمتر از همه، شیخ بهایی، از نسل اوست که به حارثی و همدانی ملقب بود.
و گاهی شیخ خودش را به «حارثی» مطرح می کرده است. (بهاءالدین عاملی، حارثی، حسین بن عبدالصمد) این صحابه بزرگ امیرالمؤمنین (ع) در دوران حکومت «عبدالله بن زبیر» اولین حاکم زبیری در کوفه، سال 65 و به نقلی 66 ه.ق و هم زمان با قیام توابین از دنیا رحلت نمود.
«عبدالله بن یزید خطمی» حاکم ابن زبیر در کوفه، بر او نماز خواند.
گفته شده ظاهرا این نماز بر طبق وصیت حارث بوده است در این صورت، این مسئله حاکی از همراهی او با زبیریان و مخالفت با امویان بوده است.


منابع :

  1. حاج شیخ عباس قمی- منتهی الامال

  2. رسول جعفریان- تاریخ خلفا

  3. سید محمدکاظم طباطبائی, سیدمحمود طباطبائی‌نژاد, محمد محمدی‌ ری‌شهری- موسوعه الامام علی بن ابیطالب (ع)

  4. دانشنامه امام علی (ع)- جلد 11 صفحه 333

  5. دانشنامه جهان اسلام به نقل از: التاریخ اصغیر، المعارف، ابن قتیبه، کلینی ج 1، اعیان الشیعه، تاریخ مدینه دمشق

https://tahoor.com/fa/Article/PrintView/118535