غدیریه ابن حماد عبدی (عید غدیر)

غدیریه سوم در مدح امیر المؤمنین (ع)

أرض الإله و أسخط الشیطانا *** تعط الرضا فی الحشر و الرضوانا
و امحض ولاءک للذین ولاؤهم *** فرض على من یقرأ القرآنا
آل النبی محمد خیر الورى *** و أجلهم عند الإله مکانا
قوم قوام الدین و الدنیا بهم *** إذ أصبحوا لهما معا أرکانا
قوم إذا أصفى هواهم مؤمن *** یعطى غدا مما یخاف أمانا
قوم یطیع الله طائع أمرهم *** و إذا عصاه فقد عصى الرحمانا
و هم الصراط المستقیم و حبهم *** یوم المعاد یثقل المیزانا
و الله صیرهم لمحنة خلقه *** بین الضلالة و الهدى فرقانا
حفظوا الشریعة قائمین بحفظها *** ینفون عنها الزور و البهتانا
و أتى القران بفرض طاعتهم على *** کل البریة فاسمع القرآنا
و توالت الأخبار أن محمدا *** بولائهم و بحفظهم أوصانا
من سبحت فی کفه بیض الحصى *** لیکون ذاک لصدقه تبیانا
من أنزل الله الکتاب علیه فی *** کل العلوم لیغتدی برهانا
من بلغ الدنیا بنصب وصیه *** یوم الغدیر لیکمل الإیمانا
من ذا له یوم الغدیر فضیلة *** إذ لا تطیق لفضله جحدانا
من آکل الطیر الذی لم یستطع *** خلق له جحدا و لا کتمانا
من آکل القطف الجنی على حرى *** و إلیه أهدى ربه رمانا
من فیه أنزل هل أتى رب العلى *** و جزاه حور العین و الولدانا
من نص أحمد فی مزایاه التی *** لم یعطها رب العلى إنسانا
من لا یوالیه سوى ابن نجیبة *** حفظت أباه و راعت الرحمانا

ترجمه

«خدا را خشنود کن و شیطان را خشمناک، تا به روز حشر، رضوان الهى دریابى. دوستى خود را براى آنان که ولاءشان از جانب خدا فرض گشته، خالص ساز. خاندان پیامبر، محمد سرور جهانیان، آنکه نزد خداى، والاترین جایگاه دارد. گروهى که دین و دنیا به وجود آنان قوام گرفته، چون ارکان دنیا و دینند. گروهى که اخلاص در محبتشان مایه امان و ایمنى از مخاوف باشد. گروهى که طاعت آنان طاعت حق. و نافرمانیشان نافرمانى خداى رحمان است. آنان خود راه مستقیم خدایند و دوستى آنان، روز حشر، در ترازوى عمل گرانبار. خدایشان به خاطر آزمایش خلائق، محک حق و باطل و تشخیص ضلالت و هدایت ساخت. بنیان شریعت را با مراقبت نگهبان گشته، دروغ و بهتان را از ساحت آن زدوده اند. قرآن مجید، طاعت آنان را بر تمام خلائق حتم و مسجل ساخت، از قرآن بشنو! حدیث و خبر متواتر گشت که محمد رسول حق، ما را به دوستى و رعایت آنان سفارش کرد. رسولى که ریک بیابان در کف دستش ثناخوان گشت تا گواه رسالت او باشد. رسولى که خداوند قرآن مجید را بر او نازل کرد تا بر همه علوم حجت و برهان گردد. آنکه «روز غدیر» وصى خود را به جهانیان معرفى کرد تا اساس ایمان کامل شود. کیست که فضیلت «روز غدیر» ویژه اوست، و کس انکار نتواند کرد؟ کى است خورنده مرغ بریان که افتخار آن قابل تردید و کتمان نیست؟ کى است که بر کوه حرى میوه بهشتى تناول کرد و خدایش انارى به هدیه فرستاد؟ آنکه خداى آسمانها سوره هل أتى در ثنایش نازل کرد و حور و غلمان پاداش نهاد. آنکه احمد مرسل از مکارم او پرده برداشت، مکارمى که خدا به هیچ بشرى عطا نفرمود. آنکه جز نجیب زاده دوستش نگیرد، مادرى نجیب که حق شوهر شناخت و فرمان حق برد.»

عید غدیر

در غدیریه دیگرى، ویژه این عید سعید چنین سروده است
یا عید یوم الغدیر *** عد بالهنا و السرور
ففیک أضحى علی *** أمیر کل أمیر
غداة جبریل وافى *** من السمیع البصیر
و قال یا أحمد انزل *** بجنب هذا الغدیر
بلغ و إلا فما کن *** - ت قائما بالأمور
فأنزل الجمع کلا *** ثم اعتلى فوق کور
و قال قد جاء أمر *** من اللطیف الخبیر
بأن أقیم علیا *** خلیفة فی مسیری
فبایعوه فما فی ال *** - ورى له من نظیر
إمام کل إمام *** مولى لکل کبیر
باب إلى کل رشد *** نور علا کل نور
و حجة الله بعدی *** على الجحود الکفور
و بعده الغر منه *** فهم کعد الشهور
أسماؤهم فی المثانی *** کثیرة للذکور
فی صحف موسى و عیسى *** مکتوبة و الزبور
ما زال فی اللوح سطرا *** یلوح بین السطور
تزور أملاک ربی *** منه لخیر مزور
و أشهد الله فیما *** أبدى و کل الحضور
فقام من حل خما *** من بین جم غفیر
و بایعوه بأید *** مخالفات الضمیر
و الله یعلم ماذا *** أخفوا بذات الصدور
ترجمه: «اى روز غدیر اى روز سعید! هر ساله درآى، با عیش و سرور اى روز غدیر! در نیمروز تو گشت، على سالار و امیر. صبحگاهان جبرئیل امین فرود آمد از جانب خداى به زمین. گفت: اى احمد والاپایگاه، فرود آى در کنار این آبگاه. فرمان خلافت برسان وگرنه فرمانهاى دگر نیابد سامان. بى درنگ فرود آورد همگان و خود بر شد بر جهاز شتران. گفت: فرمان از جانب خداى در رسید، خداى لطیف و خبیر. که على را جانشین خود سازم در کنار این غدیر. پذیرفتند: بیعت کردند، از این رو در جهانیان باشد بى نظیر. پیشواى پیشوایان است، سالار صغیر و کبیر. راهى است به رشد و صلاح، پرتوى چیره بر آفتاب منیر. حجت الهى است پس از من، بر کافر بدسکال. از پس او بدرهاى تابان به شمار ماههاى سال. نامهاى آنان در میان قرآن، فراوان خوانند حافظان. در دفتر موسى و عیسى مسطور و هم مکتوب در زبور. هماره در لوح محفوظ، مى درخشد در میان سطور. فرشتگان الهى به زیارت آن روند، وه چه کتیبه رخشان؟! خداى را گواه گرفت و هم جمع حاضران را که فرمان حق بگذاشت. آنگاه سالار غدیر را بخواند و على از میان انبوه برخاست. با دست پیمان بستند و با دل به مخالفت برخاستند. خداى داند، چه کینه ها در سینه ها نهفتند.»

ستایش مولا

و غدیریه دیگر باز هم در ستایش امیرالمؤمنین (ع):
ما لعلی سوى أخیه *** محمد فی الورى نظیر
فداه إذ أقبلت قریش *** إلیه فی الفرش تستطیر
و کان فی الطائف انتجاه *** فقال أصحابه الحضور
أطلت نجواک من علی *** فقال ما لیس فیه زور
ما أنا ناجیته و لکن *** ناجاه ذو العزة الخبیر
و قال فی خم إن علیا *** خلیفة بعده أمیر
و کان قد سد باب کل *** سواه فاستغرت الصدور
و أکثروا القول فی علی *** بذا و دبت له الشرور
فقال ما تبتغون منه *** و هو سمیع لهم بصیر
ما أنا أوصدتها و لکن *** أوصدها الآمر القدیر
یا قوم إنی امتثلت أمرا *** أوحاه لی الراحم الغفور
فکان هذا له دلیلا *** بأنه وحده الظهیر
ترجمه: «على عالى، جز برادرش محمد، در جهان همتا ندارد، جان خود را برخى او کرد و در بسترش خوابید، آنگاه که قریش بدو روى آوردند. در «طائف» خلوت کرد و با او به راز نشست، یاران حاضرش گفتند: خلوتت با على به درازا کشید؟ به پاسخ گفت و حق گفت: من رازى نداشتم، خداى عزتمند آگاه با او راز گفت: و در «غدیر خم» فرمود على بعد از او جانشین و سالار است. در خانه همگان را به مسجد بست، جز او، سینه ها از کینه پر جوش شد. از هر ناهنجارى درباره على زبان نکشیدند، و بدخواهى آغاز کردند. فرمود: «شما از على چه می خواهید؟ خدا خود شنوا و بیناست. من راه شما را به مسجد مسدود نکردم، خداى مقتدر چنین فرمود. اى یاران! من فرمان حق بردم، خداى مهربان و غفور.» این ویژگى گواه است که على از هر آلایشى پاک است.»

روز غدیر

در قصیده دیگرى که روز غدیر را یاد کرده و على را ثناخوان گشته چنین سروده:
و قال لأحمد بلغ قریشا *** أکن لک عاصما ان تستکینا
فإن لم تبلغ الأنباء عنی *** فما أنت المبلغ و الأمینا
فأنزل بالحجیج غدیر خم *** و جاء به و نادى المسلمینا
فأبرز کفه للناس حتى *** تبینها جمیع الحاضرینا
فأکرم بالذی رفعت یداه *** و أکرم بالذی رفع الیمینا
فقال لهم و کل القوم مصغ *** لمنطقه و کل یسمعونا
ألا هذا أخی و وصی حق *** و موفی العهد و القاضی الدیونا
ألا من کنت مولاه فهذا *** له مولى فکونوا شاهدینا
تولى الله من والى علیا *** و عادى مبغضیه الشانئینا
و جاء عن ابن عبد الله أنا *** به کنا نمیز المؤمنینا
فنعرفهم بحبهم علیا *** و أن ذوی النفاق لیعرفونا
ببغضهم الوصی ألا فبعدا *** لهم ماذا علیهم ینقمونا
و مما قالت الأنصار کانت *** مقالة عارفین مجربینا
ببغضهم علی الهادی عرفنا *** و حققنا نفاق منافقینا
ترجمه: «خداى به احمد فرمود: رسم خلافت را به قریش ابلاغ کن، من تو را نگهبان از دشمنانم. اگر این فرمان ابلاغ نکنى، ابلاغ فرامین دگر بى ثمر است. حاجیان را در «غدیر خم» منزل داد، على را آورد و همگان را بخواند. دست او را برافراشت، چنانکه حاضران دیدند و شناختند. وه چه گرامى آنکه دستش افراشته شد، چه گرامى آنکه دستش بیفراشت. فرمود: و همگان ساکت و خاموش سخن او مى شنیدند: هلا! این برادر من است و وصى بر حق، عهد گزار و وام پرداز. هلا! هر که من سالار اویم، این سالار اوست، گواه باشید. خداى مهرورزد با هر که على را سالار گیرد و خشم گیرد با هر که او را دشمن بدخواه گردد. حدیثى از جابر رسیده است، که مؤمنین را با مهر على آزمون مى نمودیم. هر که على را دوست بود، مؤمن مى شناختیم، و منافقان معرف خود بودند، با دشمنى على، هلا! مرگ بر آنها! از جان ما چه مى خواهند! این سخن همه انصار است، سخن عارف آزمون. با دشمنى على، منافقین را آزمودیم و نفاقشان را بر ملا کردیم.»
باز هم قصیده دیگر در ثناى امیرالمؤمنین و یاد غدیر خم، از جمله:
یوم الغدیر لأشرف الأیام *** و أجلها قدرا على الإسلام
یوم أقام الله فیه إمامنا *** أعنی الوصی إمام کل إمام
قال النبی بدوح خم رافعا *** کف الوصی یقول للأقوام
من کنت مولاه فذا مولى له *** بالوحی من ذی العزة العلام
هذا وزیری فی الحیاة علیکم *** فإذا قضیت فذا یقوم مقامی
یارب وال من أقر له الولا *** و انزل بمن عاداه سوء حمام
فتهافتت أیدی الرجال لبیعة *** فیها کمال الدین و الإنعام
ترجمه: «روز غدیر در تاریخ اسلام، شریفترین و گرامیترین روزهاست. روزى که خدا، پیشواى ما را معرفى فرمود، وصى پیامبر، پیشواى پیشوایان. پیامبر، بر جهاز شتران، دست على را بر افراشت و فرمود به همگان: هر که را من سالار و سرپرستم، على سالار و سرور است، این وحى داناى عزتمند است. این وزیر من است در زندگى، و پس از مرگ جانشین و قائم مقام. کردگارا! آنکه به سالارى او گردن نهد، بدو مهرورز، و آنکه به دشمنى خیزد مبغوض دار. هجوم آوردند براى بیعتى که اکمال دین و اتمام نعمت الهى در آن بود.»
قصیده دیگرى هم در یاد روز غدیر، سروده، از آن جمله:
تروم فساد دلیل النصوص *** و نصرا لإجماع ما قد جمع
أ لم تستمع قوله صادقا *** غداة الغدیر بماذا صدع
ألا إن هذا ولی لکم *** أطیعوا فویل لمن لم یطع
و قال له أنت منی أخی *** کهارون من صنوه فاقتنع
و قال له أنت باب إلى *** مدینة علمی لمن ینتجع
و قال لکم هو أقضاکم *** و کل لمن قد مضى متبع
و یوم براءة نص الإله *** جل علیه فلا تختدع
و سماه فی الذکر نفس الرسول *** یوم التباهل لما خشع
و یوم المواخاة نادى به *** أخوک أنا الیوم بی فارتفع
و یوم أتى الطیر لما دعا *** النبی الإله و أبدى الضرع
أیا رب إبعث أحب الأنام *** إلیک لنأکل فی مجتمع
فلم یستتم النبی الدعاء *** إلا و قد جاء ثم ارتجع
ثلاث مرار فلما انتهى *** إلى الباب دافعه و اقتلع
فقال النبی له ادخل فقد *** أطلت احتباسک یا ذا الصلع
فخبره أنه قد أتى *** ثلاثا ودافعه من دفع
فقطب فی وجه من رده *** و أنکر ما بأخیه صنع
و وارثه برصا فاحشا *** فظل و فی الوجه منه بقع
ففیم تخیرتم غیر من *** تخیره ربکم و اصطنع
و کیف تعارض هذی النصوص *** بإجماع ذی الحقد أو ذی الطمع
ترجمه: «خواستى نصوص امامت را ابطال و اجماع صحابه را تأیید کنى. آیا براستى سخن رسول نشنیدى که روز غدیر، به چه آئین طنین افکند؟ هلا! این سالار شماست، طاعتش به جان بپذیرید. واى بر نافرمان! بدو گفت: توئى برادر من، چونانکه هارون برادر موسى بود، و او خرم گشت. بدو گفت: توئى دروازه شهر دانشم، هر که خواهد بهره یاب گردد. و شما را گفت: على بهترین داور شماست، و شما بدادگرى هر کس گردن نهادید. هنگام تبلیغ سوره برائت، خدا پیشواى امت را معرفى کرد. فریبت ندهند. در قرآنش، جان رسول نامیده روز مباهله، وه چه با خشوع آمد. آن روز که میان یاران، برادرى استوار نمود، او را به برادرى خود سرافراز فرمود. آن روز که مرغ بریان به انتظار بماند و پیامبر حق، خدا را با زارى بخواند: پروردگارا! برانگیز آنکه به درگاهت محبوبتر است تا در کنارم بر این سفره نشیند. نیایش پیامبر به پایان نرسید که على آمد و باز گردید. سه نوبت، و آخر بار، در را بکوفت و از جاى برکند. پیامبرش فرمود: در آى! که دیر آمدى اى اصلع. گفت: اینک سومین نوبت است که آمدم و خادمت عذر آورد. با خشم به خادم نگریست: از چه برادرم را باز گرداندى؟ به کیفر این کردار، پیشى فاحشى بر صورت او نمودار گشت در میان ابرو. حال، از چه برگزیدید، جز آن را که خدایتان برگزید و بپرورید. کجا با این نصوص برابر آید، اجماع کینه وران جاه طلب؟»

ثنای حیدر

قسمتى از قصیده دیگر که در ثناى حیدر سروده:
یا سائلی عن حیدر أعییتنی *** أنا لست فی هذا الجواب خلیقا
الله سماه علیا باسمه *** فسما علوا فی العلى و سموقا
و اختاره دون الورى و أقامه *** علما إلى سبل الهدى و طریقا
أخذ الإله على البریة کلها *** عهدا له یوم الغدیر وثیقا
و غداة واخى المصطفى أصحابه *** جعل الوصی له أخا و شقیقا
فرق الضلال عن الهدى فرقى إلى *** أن جاوز الجوزاء و العیوقا
و دعاه أملاک السماء بأمر من *** أوحى إلیهم حیدر الفاروقا
و أجاب أحمد سابقا و مصدقا *** ما جاء فیه فسمی الصدیقا
فإذا ادعى هذی الأسامی غیره *** فلیأتنا فی شاهد توثیقا
ترجمه: «سؤال کردى از «حیدر» و مرا مشکل افتاد، پاسخ این سؤال در حد من نیست. خدایش همنام خود على نامید، از این رو در مقام و رتبه، سر به فلک سائید. خدایش از جهانیان برگزید، و بر شاهراه حقیقت چون علم هدایت برکشید. روز غدیر، براى او، پیمان طاعت گرفت، پیمانى استوار و زفت. و آن روز که مصطفى در میان اصحاب عقد برادرى بست، وصى او برادر و همتا گشت. دامن حقیقت را از لوث ضلال و حیرت شست، از این رو پاى بر فرق جوزا نهاد. فرشتگان آسمانش، حیدر فاروق نام کردند، به فرمان ذوالجلال. پیش از همگان، رسالت احمد را از جان و دل تصدیق نمود از این رو نامش صدیق بود. اگر دیگران مدعى این اسامى و القابند، باید که گواه موثقى آرند.»

 


منابع :

  1. عبدالحسین امینی نجفی- الغدیر- جلد 4 صفحه 202، جلد 7 صفحه 236

https://tahoor.com/fa/Article/PrintView/118654