این کتاب یکی از آثار شیخ اجل، صدوق الطائفه، ابوجعفر محمد بن علی بن بابویه قمی، متوفای 381هـ است که طبق خواهش شریف ابوعبدالله، محمد ابن حسن، معروف به نعمت، در قصبۀ ایلاق بلخ به جمع و تالیف آن پرداخته و خود در ابتدای آن تصریح کرده که از کتب متقدمین اصحاب، از قبیل حریز بن عبدالله سجستانی، شیخ اجل حلبی، احمدبن عیسی، ابن ابی عمیر و شیخ برقی، استخراج و استفاده نموده و در این انتخاب آنچه مورد اعتماد و فتوا بین وی و پروردگارش بوده ذکر و ایراد کرده است. شیخ صدوق همچنین با تکیه بر تصانیف عده ای از بزرگان شیعه همانند علی بن مهزیار اهوازی، حسین بن سعید اهوازی و... کتاب خود را نوشت و این عده علاوه بر آنکه عموما حیات چند نفر از امامان را درک کرده و از وکلا و معتمدان آنان به شمار می رفتند، ضمنا هر یک در عصر خود از فحول علمای شیعه و از چهره های موثق و معتبر علمی بودند.
این کتاب که احادیث فقهی را بر حسب فروع آن دسته بندی کرده است از زمان تالیف تا کنون مورد توجه محققان واقع شده و به عنوان دومین کتاب از کتب اربعه شیعه به شمار آمده است. من لایحضره الفقیه شامل 9044 حدیث در سی کتاب فقهی از طهارت تا نوادر (بخش وصایای رسول اکرم، امیرالمؤمنین و...) و 663 باب طبقه بندی شده است.
این کتاب گرانسنگ معروف ترین اثر مرحوم صدوق است و یکى از چهار کتاب پایه و مرجع شیعه است که از نظر اتقان و اعتبار، پس از کتاب الکافى، صحیح ترین و استوارترین کتابها به شمار مى آید و در عین اختصار، یک دوره کامل احکام دین بر مبناى مکتب اهل بیت (ع) ارائه کرده است.
چنانچه برمی آید شیخ صدوق کتاب خود را به عنوان یک خودآموز فقهی که بتواند پاسخگوی مسائل شرعی مردم باشد نوشته است تا یک کتاب درسی برای حوزه های علمی و دینی. او ضمنا جهت سهولت دستیابی به این روایات نخست روایات کتاب را با حذف یا تعلیق سند درج کرد. اما به عوض در پایان کتاب به تنظیم مشیخه یا سند نامه ای اقدام کرد تا اتصال سند روایات را نشان دهد.
ابوجعفر محمدبن علی مشهور به "شیخ صدوق" از بنیانگذاران فقه شیعه و عالم و محدث بزرگ که در قرن چهارم هـ ق، در شهر قم به دنیا آمد. پدر بزرگوارش "علی بن حسین بن موسی بن بابویه قمی" از برجسته ترین علما و فقهاء آن زمان بود. شیخ صدوق دوران کودکی و نوجوانی و جوانی را در دامان علم و فضیلت و زهد و تقوای پدر خود گذراند و از محضر پدرش، کسب علم و دانش کرد و به علت هوش و استعداد فوق العاده اش، قبل از 20 سالگی توانست هزاران حدیث و روایت با سلسله سند آنها را به حافظه خودش بسپارد و به مضامین آنها عمل کند. شیخ صدوق تا سن 23 سالگی در زمان غیبت صغری امام زمان (ع) زندگی کرد و دوران نیابت 2 نفر از نواب اربعه را درک کرد. از طرفی دوران زندگیش با حکومت چند تن از خلفای عباسی یعنی از زمان مقتدر عباسی آمیخته بود. سال 355 هـ ق به بغداد رفت، بزرگان و علما از او استماع حدیث داشتند. طبق فرموده شیخ حر عاملی و بعضی دیگر از اهل فن، نظیر او در کثرت علم و حفظ و ضبط آثار و اخبار اسلامی، دیده نشده است.
تألیفات او تا حدود 300 کتاب و مرجع استنباط احکام و استفاده فقهای بزرگوار و خدمات دینی برجسته او، در احیای آثار ائمه اطهار جای هیچ شک و شبهه ای نیست. شیخ صدوق در بین دانشمندان از نظر وسعت معلومات و کثرت کتب و مصنفات فردی کم نظیر بوده است. بنا به قرائن تاریخی اکثر کتب شیخ صدوق تا قرون پنجم و ششم هجری موجود بوده و در دسترس علماء قرار داشته است. لکن در دوران ما جز تعدادی محدود، کتابی از این کتب باقی نمانده است.
مسأله دیگر در آثار شیخ صدوق ابتکار جالب او در تبویب روایات و موضوع بندی آن است. به طوری که به جز چند کتاب وی که به صورت کتاب جامع حدیث، (مانند من لایحضره الفقیه) تدوین شده است، بقیه آثار او معمولا با نام موضوعی مزین شده و بیانگر احادیثی است که در آن رشته موجود بوده است. همانند معانی الاخبار، علل الشرایع، خصال، توحید و....
یکی از خصائص تألیفات شیخ صدوق عربی بودن آنها می باشد. یک علت آن ضعف زبان آن روز بوده است که چندان قدرت و فصاحتی نداشت تا جوابگوی تعبیرات علمی باشد؛ چنانچه پس از هزار سال هم هنوز نمی توان بعضی از اصطلاحات فقهی و فلسفی را به زبان فارسی منتقل نمود و چاره ای جز بیان به لغت عربی نیست مخصوصا آنکه کتب صدوق بیشتر متن روایات بوده و گفته و نظر شخصی کمتر دارد و برای امانت همان بهتر بوده به عربی نگاشته شود منتهی عربی ساده و شیوایی که همه از آن بهره مند می گردند و از پرداختن سجع و قافیه در آن پرهیز شده است.
از دیگر خصائص تألیفات شیخ آن است که در اصول عقاید و معارف پیرامون اصطلاحات عرفانی و فلسفی و کلامی و استدلالات منطقی نگشته و روش ساده و بی پیرایه شریعت و پیغمبر اکرم (ص) و جانشینان (ع) او را که به زبان ساده و برهانها همگانی فهم و استدلالات عقلی آفاق و انفسی بوده به کار بسته است و همانطور که پیشوایان دین در عین آنکه می توانستند مطالب خود را در قالب اینگونه استدلالات و اصطلاحات ریخته و بیان کنند و نکردند شیخ هم مسلما از چنین قلمی بهره مند نبوده و عالما و عامدا استدلالات قرآنیه و اخبار ائمه معصومین را کافی دانسته و به کار می بسته است چون برای ادای این گونه تعبیرات برای همگان زبان و قلمی بهتر از آن نمی توان یافت.
این دانشمند بزرگ در اواخر عمر در شهرری اقامت داشت و در سال 381 هـ ق، در حدود سن 70 سالگی در همان شهرری، وفات کرد و مزارش در ابن بابویه در نزدیکی مرقد حضرت شاهزاده عبدالعظیم می باشد.
در خصوص انگیزه تالیف این کتاب، شیخ صدوق خود در مقدمه کتاب می نویسد: «چون دست قضای الهی مرا به بلاد غربت کشاند و بنا به تقدیر خدایی به قصبه ایلاق از سرزمین بلخ وارد شدم، در این نقطه شریف الدین ابوعبدالله معروف به نعمت بر من وارد شد و با مجالست خویش، مسرت مرا تداوم بخشید به طوری که از مصاحبت وی سینه ام گشوده گشت... او در اثنای سخنان خود به من خاطر نشان ساخت که محمدبن زکریای رازی کتابی در موضوع طب نوشته و آن را من لا یحضره الطبیب نامگذاری کرده است. او به من یادآور شد که کتاب رازی در نوع خود کتابی شافی و وافی به مقصود است و به همین ترتیب از من خواست تا کتابی در فن فقه، حلال و حرام، شرایع و احکام بپردازم که این کتاب چکیده جامعی از مصنفاتم در این زمینه باشد و آن را به کتاب من لایحضره الفقیه نامگذاری کنم تا او بتواند به آن مراجعه کند، به مطالب آن اعتماد نماید و تکیه گاه او در اخذ فتوا باشد... من درخواست وی را اجابت کردم و این کتاب را برای او با حذف سند نوشتم تا طرق آن زیاد نشود گرچه فوائد آن زیاد است.»
«ضمنا من در تالیف این کتاب تنها به ذکر روایاتی پرداختم که به آن فتوا داده و به صحت آنها حکم می کنم و علاوه برآن معتقد هستم که این روایات بین من و خدای من حجت است.»
اصل کتاب چهار مجلد و مشتمل بر 5920 حدیث است در موضوع فقه، حلال، حرام، شرایع و احکام که مؤلف آن را در 62 سالگى تألیف کرده است و دویست و چهل و ششمین کتاب وى به شمار مى رود.
کتاب من لایحضره الفقیه مکررا انتشار یافته و اخیرا چاپ منقحی از آن توسط فاضل محترم آقای غفاری در تهران انجام شده است. نسخه های خطی این کتاب نیز بسیار است که از آن جمله نسخه ای مصحح با دستخط بلاغ مجلسی اول و محقق سبزواری در کتابخانه مدرسه نواب مشهد می باشد.
بر این کتاب شروح و حواشی کثیری نگاشته شده که بعضی به اتمام رسیده و برخی فقط شامل شرح بخشی از کتاب است. از جمله آنها:
شرح عربی من لا یحضره الفقیه به نام روضة المتقین (۱۴ جلد)، نوشته ملا محمدتقی مجلسی پدر علامه مجلسی
شرح فارسی آن به نام لوامع صاحبقرانی در ۱۰ جلد نوشته و نیز توسط محمد تقی مجلسی
شرح من لا یحضره الفقیه، نوشته سید امیرمحمد صالح بن امیر عبدالواسع داماد علامه مجلسی
شرح من لا یحضره الفقیه، نوشته شیخ بهائی
شرح من لا یحضره الفقیه به نام معاهد التنبیه، نوشته شیخ ابوجعفر محمد بن حسن بن زین الدین شهید ثانی
شرح من لا یحضره الفقیه، نوشته ملا صالح مازندرانی.
و از جمله حواشی که بر این کتاب نوشته شده است، حاشیه ای است بر تمام من لایحضره الفقیه از سلطان العلماء و حاشیۀ مولانا مراد تفریشی و حاشیه ای که ظاهرا از سید صادق موسوی از شاگردان شیخ حر عاملی و به خط شریف وی است. نام پانزده حاشیه بر این کتاب را در کتاب الذریعه، ج6، ص223 می توان یافت.
گزیده هایى از این کتاب نیز به فارسى منتشر شده است از جمله:
1. گزیده من لا یحضره الفقیه، ترجمه و تحقیق از محمدباقر بهبودى، تهران: انتشارات کویر، 2 جلد، 1370. (این کتاب گزیده اى از روایات است که نویسنده آنها را صحیح دانسته و به همراه ترجمه و متن حدیث آورده است.)
2. گلچین صدوق، محمدحسین صفاخواه، انتشارات فیض کاشانى، 2جلد، 1376. کتاب مشتمل بر حکایات و روایات گزینش شده از کتاب فوق است.
این کتاب در 6 مجلد و شامل عناوینی است چون:
جلد اول: (سال نشر 1367 ش، 560 صفحه) کتاب صلاة در باب نماز، وضو، غسل، تیمم، فضیلت نماز، قبله، اذان و اقامه، اذان و اقامه و تعقیبات نماز.
جلد دوم: (سال نشر 1369ش، 552 صفحه) شامل ادامهٔ کتاب صلاة، کتاب زکاة، کتاب صوم و کتاب اعتکاف.
جلد سوم: (سال نشر 1368 ش، 580 صفحه) در باب حج، علل و اسرار حج، سفر و آداب سفر، آداب مسافر، زیارت قبور ائمه و زیارت قبور شهیدان.
جلد چهارم: (سال نشر 1367ش، 562 صفحه) شامل کتاب قضاء در ابواب داوری ها، شرایط داوری، باب عدالت، شهادت دادن به دروغ، باب وکالت و باب آزاد کردن بنده و احکام آن. کتاب المعیشة در باب شغل ها، تجارت و آداب آن، باب خرید و فروش، باب صید و شکار و سر بریدن حیوانات، تعهدات به سوگند و نذر و کفاره.
جلد پنجم:(سال نشر 1368 ش، 580 صفحه) کتاب زناشویی، کتاب طلاق، کتاب حدود و کتاب دیات.
جلد ششم: (سال نشر 1369 ش، 596 صفحه) شامل باب وصیت، کتاب فرائض و مواریث، سهم میراث پدر و مادر متوفا، باب میراث فرزندان، باب میراث اجداد، باب میراث مردگان.