وصایای پیامبر به هنگام وفات (وصایای پیامبر به امام علی)

بیماری پیامبر

رسول الله (ص) در حالی که بیمار بود به علی (ع) فرمود یا علی نزدیک تر بیا، علی (ع) هم به او نزدیک شد، حضرت فرمود: گوش خود را نزدیک دهان من بیاور او نیز چنین کرد، پیامبر فرمود: برادرم آیا شنیده ای این کلام خداوند را در قرآن که فرمود: (ان الذین آمنوا و عملوا الصالحات اولئک هم خیر البریة) علی (ع) گفت: بله یا رسول الله (ص)، پس حضرت فرمود: آن ها که در این آیه آمده تو و شیعیانت هستید که روز قیامت می آیید در حالی که چهره هایتان نورانی و درخشان است و سیراب از نوشیدن آب کوثر هستید. و باز فرمود: یا علی آیا شنیده ای قول خداوند را در کتابش که می فرماید: (ان الذین کفروا من أهل الکتاب و المشرکین فی نار جهنم خالدین فیها أولئک هم شر البریة) علی (ع) گفت: بله یا رسول الله، پس حضرت فرمود: آن ها دشمنان تو و یاران آن ها هستند روز قیامت آن ها در حالی از برابر دیدگان اهل قیامت عبور می کنند که بسیار تشنه اند و به آن ها آبی نوشانده نمی شود، تیره بختانی هستند که همواره عذاب می شوند، آن آیه که گفتم برای تو و شیعیان توست و این آیه برای دشمنان تو و یاران آنهاست.

وصایای پیامبر

مرحوم کلینی در اصول کافی به اسنادش که به عیسی بن مستفاد و ابی موسی ضدیر می رسد نقل کرده که گفت: موسی بن جعفر برایم گفت که به پدرم امام صادق (ع) گفتم: آیا امیرالمؤمنین (ع) وصیت رسول الله (ص) را ننوشت و پیامبر بر آن مهر ننمود که جبرئیل و ملائکه مقربین شاهد این وصیت باشند. آن گاه فرمود: پدرم مدتی خاموش ماند، سپس فرمود: ای ابا الحسن همان گونه است که تو گفتی، لکن این وقتی بود که وفات رسول الله (ص) نزدیک شد پس وصیتی از سوی خداوند مکتوب در کتابی به همراه جبرئیل و امنا و ملائکه خداوند تبارک و تعالی به پیامبر نازل شد پس جبرئیل گفت: یا محمد امر کن هر کس که نزد تو حضور دارد به جز وصی و جانشینیت از این جا خارج شود و شاهد این هستیم که تو این وصیت را به او (یعنی علی (ع)) می دهی و آن را ضمانت می کنیم، پس پیامبر امر کرد که هر کس در خانه است خارج شود به جز علی و فاطمه، پس جبرئیل گفت: یا محمد خداوند به تو سلام می رساند و تحیت و کرامت را به تو تخصیص می دهد سپس می فرماید: این کتابی است که من در آن با تو عهد می بندم و تو را تحت نظارت خویش می گیرم و به این پیمان ملائکه خویش را شاهد می گیرم هر چند که کفایت می کند من خود شاهد این عهد باشم، در این هنگام مفاصل پیامبر شروع به لرزیدن نمود و گفت: ای جبرئیل خداوند خود سلام است و سلام از اوست و به او باز می گردد، خداوند عزوجل درست و صحیح گفته است، آن کتاب را به من بده و جبرئیل آن را به پیامبر داد و به او امر نمود تا آن کتاب را به امیرالمؤمنین (ع) بدهد و به او گفت: بخوان و علی (ع) حرف به حرف آن را به امانت به دست من سپرد و به تحقیق من حق آن را ادا نمودم، پس علی (ع) گفت: پدر و مادرم به فدای تو من نیز شاهد هستم به تو که آن را رساندی و نصیحت نمودی. من هر چه را که تو می گویی تصدیق می نمایم و گوش و چشم و گوشت و خون من هم به آن چه تو فرمودی شهادت می دهند پس جبرئیل گفت: و من بر آن چه که گفتید و بر شما شهادت می دهم، رسول الله (ص) فرمود: یا علی وصیت مرا بگیر و از مضمون آن آگاه شو که من آن را نزد خداوند ضمانت می کنم پس تو به آن چه در آن است وفا و حق آن را ادا نما، علی (ع) گفت: بله پدر و مادرم بفدایت ادای آن به گردن من و ضمانت آن به عهد من و به توفیق یاری و عنایت خداوند آن را اداء خواهم نمود، رسول الله (ص) فرمود: یا علی من می خواهم روز قیامت شهادت بدهی به این که من به عهد خداوند وفا نموده و حق آن را ادا کرده ام، علی (ع) گفت: بله یا رسول الله شهادت می دهم، پیامبر فرمود: یا علی، جبرئیل و میکائیل بین من و تو هم اکنون حاضر هستند و ملائکه مقربین همگی شاهد و ناظر تو هستند علی (ع) گفت: بله آنها شاهد هستند، پدر و مادرم به فدایت و من شاهد آنها و آنها شاهد رسول الله (ص) سپس به علی (ع) گفته شد: به عهد خدا عمل نما و دوستی کن با آن کس که با خدا و رسولش دوستی دارد و دوری و برائت بجو از هر کس که با خدا و رسولش دشمنی می نماید و از آن ها به وسیله صبر و کظم غیظ و از بین رفتن حقت و غصب خمس و تجاوز به حریم و هتک حرمتت برائت بجو، پس علی (ع) گفت: بله یا رسول الله (ص) امیرالمؤمنین (ع) می گوید: سوگند به خدایی که دانه را شکافت و انسان را آفرید شنیدم که جبرئیل به رسول الله (ص) می گفت: یا محمد به علی بگو که حرمتش را هتک می کنند همان حرمتی که حرمت خدا و رسول اوست و به خانه اش می ریزند و درب خانه اش را آتش می زنند، و محاسنش به خون تازه سرش خضاب خواهد شد، امیرالمؤمنین (ع) می فرماید: هنگامی که من سخنان جبرئیل امین را شنیدم و عمق مصیبت آن را دریافتم از حال رفتم و با صورت به زمین افتادم و گفتم: بله، قبول کردم و راضی شدم و اگرچه حرمتم هتک شود و سنت های اسلام تعطیل شود و کتاب خدا پاره پاره شود، کعبه از بین برود و محاسنم به خون تازه سرم خضاب شود صبر خواهم نمود و همواره به عهد خویش پایبند خواهم بود تا این که به نزد تو بیایم یا رسول الله، سپس پیامبر فاطمه (س) و حسن و حسین (ع) را خواند و به آن ها سخنانی مانند سخنانی که به امیرالمؤمنین (ص) گفته بود گفت و آن ها نیز جوابی همانند جواب علی (ع) دادند، پس آن وصیت که رسول خدا (ص) به علی (ع) داد، مهرهایی از طلا داشت که هرگز آتش عذاب خداوند آن ها را لمس نخواهد کرد.

وصایای پیامبر اکرم با خانواده

در بحار به اسنادش از عیسی ضدیر از امام کاظم (ع) نقل است که گفت: به پدرم جعفر بن محمد (ع) گفتم: پس از این که ملائکه و جبرئیل از نزد رسول الله (ص) رفتند چه شد؟ گفت: رسول الله (ص) علی و فاطمه و حسن و حسین (ع) را خبر کرد و به هر کسی که در خانه بود گفت: از پیش من بروید (که می خواهم با خانواده ام در خلوت سخن بگویم) و به ام سلمه فرمود: بر در خانه بایست و مگذار هیچ کس نزدیک شود، او هم چنین کرد سپس رسول الله فرمود: یا علی نزدیک من بیا او هم نزدیکتر آمد آن گاه پیامبر دست فاطمه (س) را گرفت و مدت طولانی بر سینه اش گذاشت و با دست دیگرش دست علی (ع) را گرفت، هنگامی که رسول الله (ص) خواست سخن بگوید گریه امانش نداد و نتوانست از شدت گریه سخن بگوید پس فاطمه (س) هم بسیار شدید گریست و علی و حسن و حسین (ع) هم به گریه رسول الله گریستند، پس فاطمه (س) گفت: یا رسول الله (ص) قلبم از جا کنده شد و جگرم سوخت به خاطر گریه ای که کردی ای سرور پیامبران از اولین تا آخرین ای امین خداوند و ای رسول خدا، ای دوست و نبی پروردگار، چه کسی پس از تو پدر فرزندانم باشد پس از تو مصیبت و گرفتاری بر سر من فرومی ریزد چه کسی برای علی مانند تو برادر خواهد بود و دین را یاری خواهد کرد و مهبط وحی خداوند و اوامر او خواهد بود، سپس فاطمه (س) گریست و خود را بروی پدرش انداخت و علی و حسن و حسین (ع) گریستند و خود را بروی رسول الله (ص) انداختند پس حضرت سرش را به سوی ایشان بلند کرد در حالی که دست فاطمه (س) در دستش بود پس دست او را در دست علی (ع) گذاشت و به او فرمود: یا اباالحسن این دخترم امانت خدا و رسولش محمد نزد توست، حق خدا و رسولش را در مورد او رعایت کن و حرمتش نگهدار و به درستی که تو چنین خواهی کرد یا علی به خدا دخترم سرور زنان بهشت از اولین تا آخرین ایشان است،....، به خدا قسم که این جانم از تن بیرون نمی رود مگر این که از خداوند برای فاطمه و شما چیزی بخواهم و خدا به من عطا نماید یا علی هر چه درباره فاطمه بخواهی و من از خداوند درخواست نمایم انجام خواهد شد و هر چه که فاطمه بخواهد جبرئیل به انجام آن امر می نماید بدان من به هر چه که دخترم فاطمه راضی است، رضایت دارم و همچنین خدا و ملائکه اش راضی به رضای فاطمه هستند، یا علی وای بر کسی که به فاطمه ظلم نماید! وای بر کسی که حرمت او را هتک نماید! وای بر کسی که در خانه او را بسوزاند! وای بر کسی که دوست او را بیازارد! وای بر کسی که با او مخاصمه نماید و او را از خانه بیرون بکشد و به دیگران نشان دهد! خداوندا! من از آن هایی که چنین کاری کنند بدور هستم و آن ها هم از من بدور هستند سپس با دست آن ها را به سمت خود کشید و فاطمه (س) و علی (ع) و حسن و حسین (ع) را به خود نزدیک کرد و در آغوش گرفت و گفت: خداوندا من با ایشان و شیعیان ایشان دوست هستم و بهشت را برای آن ها تضمین می کنم و با هر کس که با ایشان دشمنی است و یا ظلم می کند و یا از ایشان جلوتر می رود و یا از پیمودن طریق ایشان باز می ماند و از دوستان و یاران دشمنان اهل بیت بیزارم، با آن ها دشمن هستم و سر ستیز دارم و تضمین می کنم که همه این دشمنان به آتش داخل خواهند شد، سپس پیامبر فرمود: به خدا یا فاطمه من از کسی و چیزی راضی نمی شوم مگر این که تو رضایت بدهی و سه بار این سخن را تکرار کرد.


منابع :

  1. محمدباقر بهبهانی- خاتم الانبیاء- آرام دل

  2. سيد محمدحسين طباطبائي- ترجمه تفسیر المیزان- جلد 20

  3. شیخ طبرسی- ترجمه مجمع البیان- جلد 27

https://tahoor.com/fa/Article/PrintView/119389