آهنگ معجزه آسای قرآن

فصاحت و بلاغت

دیگر از مظاهر فصاحت و بلاغت قرآن، «آهنگ مخصوص» است که در خود او وجود دارد.
سخنان ادبا، معمولا یا شعر است یا نثر، قرآن نه شعر است و نه یک نثر معمولی و متعارف، نثری است دارای آهنگ مخصوص به خود، نثری که هنگام تلاوت قاریان قرآن، کاملا در غالب آهنگی قرار می گیرد.
گرچه ما نمی توانیم تعبیر «موسیقی» را که در عرف ما آلوده با مفاهیم منفی است در مورد قرآن به کار بریم، ولی بعضی از نویسندگان معروف عرب، مانند «مصطفی رافعی» در کتاب «اعجاز القرآن» چنین می گوید: «اسلوب و طریقه قرآن، آهنگ و لهجه هایی به وجود می آورد، که هر شنونده ای را وادار به استماع می کرد، و این خود یک نوع موسیقی مخصوص است، که در کلمات موزون دیگر تا آن زمان سابقه نداشته است، این نظم و ترتیب در قرآن، وسیله ای بود که طبع عرب را صفا می داد و به طرز جدیدی از نظم و اسلوب سخن آشنا می ساخت که بی سابقه بود.»
البته هر نثری را می‏ شود با آواز بلند خواند اما آن کسی هم که آهنگها را نمی‏ شناسد می ‏فهمد که اگر این را ساده بخوانند بهتر از آن است که با آواز بخوانند. ولی یک چیز آهنگ پذیر آن چیزی است که وقتی آن را با آهنگ‏ می‏ خوانند آن را بهتر بیان می‏ کند تا وقتی که ساده می‏ خوانند.
به این‏ می‏ گویند آهنگ‏ پذیری، یعنی آهنگ، آن را بهتر می‏ تواند بیان کند از غیر آهنگ. قرآن از طرفی ما می ‏بینیم شعر نیست، چون نه وزن دارد نه قافیه و نه هجاهایش هماهنگ با یکدیگر است. از نظر محتویات هم، چون شعر اصلا به تخیل بستگی دارد، تخیل در آن نیست، آن تشبیهات و خیالات شاعرانه‏ در آن نیست. قرآن یگانه نثری است آهنگ پذیر. همین قرائتهایی که‏ می‏ خوانند کسانی که اهل قرائت هستند با آهنگ می ‏خوانند. حالا شما یک کلام‏ دیگر، خود خطبه ‏های پیغمبر را بیایید با آهنگ بخوانید، اصلا نمی ‏پذیرد.
خطبه ‏های نهج البلاغه را شما بیایید با آهنگ بخوانید، نمی ‏پذیرد. هر کلام‏ عربی یا فارسی را اگر نثر باشد بیایید با آهنگ بخوانید، نمی‏ پذیرد. تنها قرآن است که آهنگ پذیر است و این همان مطلبی است که از صدر اسلام‏ به آن توجه شده است.
اینکه توصیه شده است که قرآن را به صوت حسن‏ بخوانید برای همین بوده است که در قرآن چنین استعداد و پذیرشی بوده و با آهنگ بهتر می ‏توانسته است خودش را نشان بدهد و نمایان کند.

منظور از "تغنوا بالقرآن"

در اخبار زیادی داریم (مرحوم فیض اینها را در مقدمه تفسیر صافی آورده و معروف است و علمای فقه هم راجع به اینها بحث کرده ‏اند): «تغنوا بالقرآن» غنا بخوانید با قرآن. اینجا علماء بحث کرده ‏اند که غنا که حرام است، با اینکه غنا حرام است‏ پس چطور دستور داده شده که «تغنوا بالقرآن»؟ بعضی آمده ‏اند تعبیر خیلی سخیفی کرده ‏اند و البته علماء رد کرده ‏اند گفته‏ اند شاید این "تغنوا " از ماده غنا به مد نیست، از ماده غنا به قصر است، یعنی بی ‏نیاز شوید به قرآن. جواب داده ‏اند که عرب هرگز این کلمه را با تعبیر "تغنوا" نمی‏ گوید، استغنوا می ‏گوید. ما یک "تغنی" داریم و یک "استغناء". "بی ‏نیاز بشوید" را با "استغنوا" بیان می‏ کنند نه با "تغنوا".
این بدون شک تغنی است، منتها جواب داده‏ اند که هر آواز خوش و لطیفی که احساسات را بر انگیزد، به معنی اعم غناست، ولی‏ غنای مذموم آن غنایی است که احساسات شهوانی انسان را برمی ‏انگیزد، آن‏ چیزهایی است که وقتی پیدا شد عقل انسان را خفیف و سبک و کوچک می‏ کند اما اگر چیزی احساسات عالی و لطیف انسان را برانگیزد که عقل انسان را قوی و روشن و ضمیر انسان را روشنتر کند، اشک انسان را جاری کند، انسان‏ را به یاد خدا بیندازد، این هم غناست چون با احساسات انسان سر و کار دارد اما غنای مذموم نیست.
ما از لفظ "غنا" که نباید وحشت داشته‏ باشیم، از مورد غنا باید وحشت داشته باشیم. به علاوه ما می‏ دانیم که از همان صدر اسلام عملا این عنایت بوده است که قرآن را با آواز خوش بخوانند و خوش آوازهای صحابه پیغمبر می ‏آمدند و قرآن را می ‏خواندند.

داستان شنیدنى سید قطب

به گفته بعضى از مفسران، آهنگ مخصوص لغات و کلمات قرآن نیز در نوع خود معجزه ‏آسا است. شواهد گوناگون جالبى براى این موضوع ذکر کرده ‏اند از جمله جریان زیر است که براى سید قطب مفسر معروف واقع شده. او در ذیل آیه مورد بحث چنین مى ‏گوید: «من از حوادثى که براى دیگران واقع شده سخنى نمى ‏گویم، تنها حادثه‏ اى را بیان مى‏ کنم که براى خود من واقع شد و شش نفر ناظر آن بودند (خودم و پنج نفر دیگر).
ما شش نفر از مسلمانان بودیم که با یک کشتى مصرى، اقیانوس اطلس را به‏ سوى نیویورک مى ‏پیمودیم، مسافران کشتى 120 مرد و زن بود، و کسى در میان مسافران جز ما مسلمان نبود، روز جمعه به این فکر افتادیم که نماز جمعه را در قلب اقیانوس و بر روى کشتى انجام دهیم، و ما علاوه بر اقامه فریضه مذهبى مایل بودیم یک حماسه اسلامى در مقابل یک مبشر مسیحى که در داخل کشتى نیز دست از برنامه تبلیغاتى خود بر نمى ‏داشت، بیافرینیم، به خصوص که او حتى مایل بود ما را هم به مسیحیت تبلیغ کند!
ناخداى کشتى که یک نفر انگلیسى بود موافقت کرد که ما نماز جماعت را در صفحه کشتى تشکیل دهیم، و به کارکنان کشتى نیز که همه از مسلمانان آفریقا بودند نیز اجازه داده شد که با ما نماز بخوانند، و آنها از این جریان بسیار خوشحال شدند زیرا این نخستین بارى بود که نماز جمعه بر روى کشتى انجام مى ‏گرفت! من (سید قطب) به خواندن خطبه نماز جمعه و امامت پرداختم و جالب اینکه مسافران غیر مسلمان اطراف ما حلقه زده بودند و با دقت مراقب انجام این فریضه اسلامى بودند.
پس از پایان نماز گروه زیادى از آنها نزد ما آمدند، و این موفقیت را به ما تبریک گفتند، ولى در میان این گروه خانمى بود که بعدا فهمیدیم یک زن مسیحى یوگسلاوى است که از جهنم تیتو و کمونیسم او، فرار کرده است! او فوق العاده تحت تاثیر نماز ما قرار گرفته بود به حدى که اشک از چشمانش سرازیر بود و قادر به کنترل خویشتن نبود.
او به زبان انگلیسى ساده و آمیخته با تاثر شدید و خضوع و خشوع خاصى سخن مى ‏گفت و از جمله سخنانش این بود، بگوئید ببینم کشیش شما با چه لغتى سخن مى ‏گفت (او فکر مى‏ کرد که حتما باید کشیش یا یک مرد روحانى اقامه نماز کند آن چنان که در نزد مسیحیان است، ولى ما به زودى به او حالى کردیم که این برنامه اسلامى را هر مسلمان با ایمانى مى ‏تواند انجام دهد) و سرانجام به او گفتیم که ما با لغت عربى صحبت مى‏ کردیم.
ولى او گفت من هر چند یک کلمه از مطالب شما را نفهمیدم اما به وضوح دیدم که این کلمات آهنگ عجیبى داشت اما از این مهمتر مطلبى که نظر مرا فوق العاده به خود جلب کرد این بود که در لا به لاى خطبه امام شما جمله‏ هایى وجود داشت که از بقیه ممتاز بود، آنها داراى آهنگ فوق العاده مؤثر و عمیقى بودند آن چنان که لرزه بر اندام من مى ‏انداخت یقینا این جمله ‏ها مطالب دیگرى بودند، فکر مى‏ کنم امام شما به هنگامى که این جمله‏ ها را ادا مى‏ کرد مملو از روح القدس شده بود! ما کمى فکر کردیم و متوجه شدیم این جمله‏ ها همان آیاتى از قرآن بود که من در اثناء خطبه و در نماز آنها را مى ‏خواندم، این موضوع ما را تکان داد و متوجه این نکته ساخت که آهنگ مخصوص قرآن آن چنان مؤثر است که حتى بانویى را که یک کلمه مفهوم آن را نمى‏ فهمد تحت تاثیر شدید خود قرار مى ‏دهد.»

اعجاز قرآن از حیث حلاوت آن

حلاوت قرآن یعنی شیرینی و تناسبش با ذائقه انسان به طوری که سیر ناشدنی است. هیچ توجه‏ کرده ‏اید که در اسلام اصلا نفس تلاوت قرآن یعنی همان خواندن موضوعیت دارد؟
درست است که ما خودمان هم گاهی مردم را ملامت می‏ کنیم و آن ملامت هم‏ از آن نظر به جاست که افرادی فقط قرآن را تلاوت می‏ کنند ولی به محتویات و دستورهای آن کاری ندارند، مرتب قرآن را می‏ خوانند ولی نمی‏ خواهند عمل‏ کنند. در حدیث هم هست: «رب تال للقرآن و القرآن یلعنه» بسا کسانی که قرآن را تلاوت می ‏کنند ولی قرآن خودش آنها را لعن می ‏کند، چون‏ بر ضد قرآن عمل می‏ کنند.
این مطلب حرف درستی است ولی به معنی آن است‏ که قرآن را باید عمل کرد و باید هم تلاوت کرد. اصلا خود تلاوت قرآن‏ موضوعیت دارد، به خاطر اثری که در خصوص تلاوت قرآن موجود است و این‏ اثر هم باز مربوط به همان سبک و زیبایی قرآن است، چون این کلام با کلمات دیگر فرق می ‏کند یعنی همان معنی را اگر شما از زبان دیگر بشنوید آن‏ اندازه در شما اثر نمی‏ گذارد که از زبان قرآن بشنوید، باز نه چون قرآن‏ کلام خداست و به شکل مرموزی این اثر را می‏ گذارد، بلکه جنبه مرموزی و اعجاز آمیزی ‏اش همان جنبه زیبایی آن است، همان جنبه تناسب فوق‏ العاده و تحریک فوق‏ العاده ‏ای است که این کلام می ‏تواند در روح شنونده ایجاد کند.
لهذا قرآن را خیلی باید تلاوت کرد ولی قبل از تلاوت، خیلی خوب و لازم‏ است که هر مسلمانی و لا اقل هر مسلمانی که علاقه‏ مند به قرآن است با زبان‏ قرآن آشنا شود.


منابع :

  1. ناصر مكارم شیرازی- پیام قرآن- جلد 8 صفحه 120

  2. مرتضی مطهری- نبوت- صفحه 230-229 و 234

  3. ناصر مکارم شیرازی- تفسیر نمونه- جلد 8 صفحه 292

https://tahoor.com/fa/Article/PrintView/18180