رسول اکرم (ص) همچون دیگران، دارای جسم و روح بوده و با این دو عروج کرده است: "...أسری بعبده...". خداوند نفرمود: "بروحه". عبد، همان مجموعه ی جسم و روح است.
ظاهر این است که عروج در بیداری صورت گرفته است نه در خواب. به تعبیر استاد علامه طباطبایی فخر این نیست که انسان عروج را خواب ببیند این خواب را دیگران نیز می بینند، تا صادق و کاذبش چه باشد. خدای سبحان از معراج با عظمت یاد می کند: «سبحان الذی أسری بعبده...» (اسراء/ 1) و این با وقوع معراج در خواب سازگار نیست.
قرآن کریم به مشاهداتی که در خواب بوده تصر یح می کند،مانند: «إذ یریکهم الله فی منامک قلیلا؛ ما دشمنان را در خواب به تو اندک نشان دادیم.» (انفال/ 43) یا می فرماید: ما در خواب به تو نشان دادیم که وارد مکه می شوی و فتح نهایی نصیبت خواهد شد: «لقد صدق الله رسوله الرءیا بالحق لتدخلن المسجد الحرام إن شاء الله امنین» (فتح/ 27) ولی آیه ی اسراء ظهور قوی دارد که معراج در بیداری صورت گرفته است.
بنابراین آنچه از عایشه، همسر پیامبر نقل شده که «در شب معراج، سر مبارک رسول خدا از بالین من جدا نشده بود» گذشته از اشکال تاریخی، اشکال تفسیری نیز دارد و معراج معروف رسول اکرم (ص) را نمی توان به کمک آن روایت، حمل بر خواب کرد.
اشکال تاریخی آن این است که او بعد از هجرت و در مدینه همسر پیغمبر شد و معراجی که آیات سوره ی "اسراء" و "نجم" در مورد آن نازل شده در مکه و قبل از هجرت بوده است؛ گرچه ممکن است در مدینه هم معراج هایی اتفاق افتاده باشد. اشکال تفسیری این روایت همان است که گذشت و آن این که اتفاق چنین سیر عظیمی در خواب، هم با ظاهر قرآن ناسازگار است و هم با روایات فراوان دیگر.
پس معراج، در بیداری بود نه در خواب، در مکه بود نه در مدینه، جسمانی و روحانی بود نه خصوص روحانی؛ گرچه ادراک و شهود غیب، از آن روح است نه جسم؛ چنان که کسی که مشغول بحث در معارف عقلی است، معارف عقلی را جان او می فهمد نه جسم او، گرچه او در حال مطالعه و تأمل جسم دارد ولی جسم او در فهم آن معارف نقشی ندارد؛ زیرا فهمیدن و کشف و شهود معارف غیبی، مربوط به جان است.
اگر همه ی معارف از علم حصولی به علم حضوری، از ادراک مفهوم به شهود مصداق، از علم به عین، از گوش به آغوش، از علم الیقین به عین القین و از آن به حق الیقین تبدیل شد، همه ی این مزایا مختص روح است گرچه انسان سالک در همه ی این مراحل دارای جسم نیز هست.