پیامبران الهی با دو گروه رو به رو بودند: دسته ای که بر فطرت پاک نخستین باقی و از صفای ضمیر برخوردار بودند و دعوت پیامبران را پذیرفتند و مشکلی ایجاد نکردند. و دسته دیگر کسانی که گرفتار استکبار و اسیر شهوت و غضب و جاه طلبی و عناد و سرکشی و طغیان شدند و با انبیا به ستیز و پیکار و پیمان شکنی برخاستند. انسان یا باید از درون، دارای صفای باطن و قلب پاک و چشم و گوش باز باشد تا نور وحی به آسانی به دل او بتابد یا باید با اندیشه و تعقل و خردورزی، از آیات و دست آوردهای وحیانی -که به وسیله پیامبران به جوامع بشری میرسد-ـ بهره جوید و شاگرد مکتب آنان باشد: «وإن تطیعوه تهتدوا؛ و اگر اطاعتش كنيد راه خواهيد يافت» (نور/ 54)؛ «کذلک یبین الله لکم ایاته لعلکم تهتدون؛ اين گونه خداوند نشانه هاى خود را براى شما روشن میكند باشد كه شما راه يابيد» (آلعمران/ 103). بدیهی است آنان که در پرتو جهاد با نفس و تقوای الهی گام برمیدارند سعادتمند هستند؛ چنانکه قرآن میفرماید: «والذین جاهدوا فینا لنهدینهم سبلنا؛ و كسانى كه در راه ما كوشيده اند به يقين راههاى خود را بر آنان مینماييم» (عنکبوت/ 69)؛ «إن تتقوا الله یجعل لکم فرقانا؛ اگر از خدا پروا داريد براى شما [نيروى] تشخيص [حق از باطل] قرار میدهد» (انفال/ 29). بنابراین، کسانی که نه جان پاک دارند که از راه تهذیب نفس، قلبی صاف و شفاف فراهم آورند و چونان چشمه خودجوش، معارف ناب از درونشان بجوشد، و نه دارای چشم و گوشی سالمند تا به گفتار سخن گویان وحی گوش فرا دهند و تعقل کنند، اینان از فهم و درک رهاورد انبیا محرومند: «لهم قلوب لایفقهون بها و لهم أعین لایبصرون بها و لهم اذان لایسمعون بها؛ [چرا كه] دلهايى دارند كه با آن [حقايق را] دريافت نمینند و چشمانى دارند كه با آنها نمی بينند و گوشهايى دارند كه با آنها نمیشنوند» (اعراف/ 179). از اینرو، نه به سخن انبیا گوش فرا میدهند و نه چشم به رفتار و کردار آموزنده آنان میگشایند و نه دلی دارند که از درون آنها حقانیت سخنان پیامبران تصدیق شود. اینان تشنگانی اند که هرگز به آب حیات دست نخواهند یافت و در بیابان جهل، جولان میدهند و دلهاشان در حجاب، و گوشهایشان کر است: «و قالوا قلوبنا فی أکنة مما تدعونا إلیه و فی اذاننا وقر و من بیننا حجاب فاعمل إننا عاملون؛ و گفتند دلهاى ما از آنچه ما را به سوى آن میخوانى سخت محجوب و مهجور است و در گوشهاى ما سنگينى و ميان ما و تو پرده اى است پس تو كار خود را بكن ما [هم] كار خود را میكنيم» (فصلت/ 5)؛ «و قالوا یاشعیب ما نفقه کثیرا مما تقول و إنا لنراک فینا ضعیفا و لولا رهطک لرجمناک و ما أنت علینا بعزیز؛ گفتند اى شعيب بسيارى از آنچه را كه میگويى نمیفهميم و واقعا تو را در ميان خود ضعيف مى بينيم و اگر عشيره تو نبود قطعا سنگسارت میکرديم و تو بر ما پيروز نيستى» (هود/ 91).
آری، حجاب گناه، آنان را از ادراک سخنان آسمانی بازداشته و تار و پود این پرده حجاب را خودبینی و غرور و خودسری رشته و بافته است: «جعلنا بینک و بین الذین لایؤمنون بالاخرة حجابا مستورا؛ ميان تو و كسانى كه به آخرت ايمان ندارند پرده اى پوشيده قرار میدهيم» (اسراء/ 45)؛ وگرنه بین خدا و خلق او از یک سو، و بین پیامبر و وحی و خلق خدا از سوی دیگر، هیچگونه پرده و حجاب و ساتری نیست؛ چنان که امام موسی بن جعفر (ع) فرموده اند: «لیس بینه وبین خلقه حجاب غیر خلقه، إحتجب بغیر حجاب محجوب و استتر بغیر ستر مستور؛ بین خداوند و خلق او حجابی غیر از خود خلق، نیست و خداوند بدون حجاب، محجوب است و بی پرده، مستور». منکران وحی، آگاهانه و عامدانه و بر اساس استکبار، به سخن پیامبران گوش فرا ندادند و از آن منحرف شدند. از اینرو، خداوند دلهایشان را به جانب انحرافشان استوار داشت: «فلما زاغوا أزاغ الله قلوبهم؛ پس چون [از حق] برگشتند خدا دلهايشان را برگردانيد» (صف/ 5). قرآن درباه منکران نبوت پیامبر (ص) میفرماید: «نحن أعلم بما یستمعون به إذ یستمعون إلیک و إذ هم نجوی إذ یقول الظالمون إن تتبعون إلا رجلا مسحورا؛ هنگامى كه به سوى تو گوش فرا میدارند ما بهتر میدانيم به چه [منظور] گوش میدهند و [نيز] آنگاه كه به نجوا میپردازند وقتى كه ستمگران گويند جز مردى افسون شده را پيروى نمیكنيد » (اسراء/ 47).