این چهارمین کتاب در اصول عقاید سهروردی و شاهکار اوست. این اثر که عناصر مختلف سنت اشراقی را ترکیب می کند در عرض چند ماه به سال 582/1182 تألیف شد. سهروردی معتقد است که محتوای این کتاب به توسط شبحی روحانی بر وی نازل شده است. "این حقایق و اسرار را روح القدس در روزی عجیب دفعتا بر نفس من القاء کرد... و کتابت آن فقط در چند ماه صورت گرفت."
تعالیم فلسفی و حکمی که در این کتاب بحث شده اساس پیشرفت های بعدی را در قلمرو "عرفان فلسفی" بنیان نهاد؛ از تأثیر عمیق آن در تبیین و تدوین جنبه باطنی تشیع ذکری نمی کنیم.
با وجود شرح های متعدد بر حکمة الاشراق، از قبیل شروح قطب الدین شیرازی و احمدبن هروی، مقدمه خود سهروردی بر گتابش شاید روشنگرترین همه باشد، در آنجا می گوید: این کتاب، از برای کسانی است که هم طالب حکمت ذوقی اند و هم جویای حکمت بحثی (نویسنده اصطلاح discursive (=استدلالی) و yunani را معادل "بحث" سهروردی قرار داده است. پس دانش یا فلسفه بحثی یعنی فلسفه ای که مبتنی بر روش های استدلالی است.) کسانی که تنها جویای حکمت بحثی اند و نه متألهند و نه خواستار تأله، نصیبی از این کتاب نمی برند. ما این کتاب و رموز آن را جز با کسانی که مجتهد متألهند یا طالب تأله بحث نخواهیم کرد.
فلسفه اشراق را می توان تقریبا به دو بخش تقسیم کرد؛ نخست شامل بحث فلسفه و منطق مشائی و دیگر موضوعات مربوط که به نظر بسیاری اهمیتش کمتر از بخش دوم است. قسمت دوم شامل مصنفات اشراقی اوست که به زبانی مخصوص نوشته و در تاریخ فلسفه اسلامی بی نظیر است. سهروردی در این کتاب تفسیری فلسفی از سفر روح به دست می دهد که آغازش تطهیر و تزکیه و پایانش اشراق است. این بخش از کتاب که به هر حال استدلالی است بسیاری از مسائل سال های سال فلسفه را به زبانی غیر از زبان مورد استفاده مشائین، بحث می کند.
سهروردی بخش دوم حکمة الاشراق را با وصفی از ماهیت بدیهی نور و طبقه بندی موجودات مختلف به اعتبار شفافیت آنها و تقسیم نور به انواع متعدد و مختلف، یعنی واجب و ممکن، آغاز می کند. همچنین، سهروردی در این بخش منشأ عقل را نوری می داند که همه عقول را منور ساخته و ایرانیان قدیم آن را بهمن می نامیدند. سهروردی (حکمة الاشراق 2/128) بهمن را نور اقرب و نور عظیم نیز می خواند و این نخستین نوری است که از نورالانوار آفریده شد. بهمن (نخستین امشاسپند) یا نور قاهر اقرب به نوبه خود باعث پدید آمدن نور قاهر دوم (اردیبهشت) می شود.
سهروردی پس از بحث درباره مراتب طولی و عرضی عالم فرشتگان، تحلیلی اشراقی از رؤیت و دیدن، نقش نور و رابطه اینها با اشراق عرضه می دارد.
سهروردی در حکمة الاشراق روال ثابتی ندارد زیرا غالبا از شاخی به شاخی دیگر می برد و موضوع واحدی را در چندین و چند جا مطرح می کند. مثلا انواع مختلف نور و روابط آنها با یکدیگر اغلب در بسیاری از جاهای کتاب به تفصیل بررسی شده است. او با استفاده از چارچوبه فلسفه اشراقی، به بحث کیهان شناسی، مخصوصا حرکات اجرام سماوی و نیز ادراک حسی و قوائی که روح انسانی را تشکیل می دهد، می پردازد.
در میان مهمترین موضوعات مورد بررسی در این بخش، معرفت شناسی اشراقی، معروف به علم حضوری، تصفیه نفس و زهد و ریاضت است. سهروردی، که موضوع علم حضوری را در بسیاری از جاهای نوشته اش بحث می کند، درباره اینکه چگونه نفس به ذات خود علم پیدا می کند و چگونه ما می توانیم کیفیت این علم مستقیم و بلا واسطه را تعلیل کنیم، تحلیلی به دست می دهد. در اواخر این کتاب، سهروردی خاطر نشان می کند که دریافت کننده این علم شدن زهد و تنسک می طلبد.