فیضان انوار و فرشته شناسی
آراء هستی شناختی سهروردی که مبتنی بر نور و انواع آن و طرح اصدار (یا فیضان انوار) است، در نسج فرشته شناسی او بافته شده است؛ طبق این فرشته شناسی، هر مرتبه ملکوتی نقشی هستی شناختی ایفا می کند و با دادن نقشه روحانی عالم قدس و راه ها و خطرهای آن به سالک، تدریجاً او را کمک می کند تا منزلگه اصلی خود را پیدا کند. فرشته شناسی سهروردی دلالت دارد بر شبکه پیچیده ای از انوار، عناصر و نمادها که شمار زیادی از آنها برگرفته از میراث زرتشتی است. نظر او درباره نقش و وظیفه فرشتگان اساساً متفاوت با نظر ابن سیناست که حرکات دورانی و بسیاری نقشهای دیگر را به اجرام سماوی و پدیده های نجومی نسبت می داد. به نظر سهروردی، فرشتگان وسائطی هستند که از طریق آنها می تواند تعالیم نظری و نیز آراء رمزی خود را بیان دارد، و بنابراین زبان او در بیان مطالب فرشته شناختی، که بعضی اوقات فلسفی و بعضی اوقات نمادین است، زبانی است که به مقدار زیاد از دیگر سنت ها به عاریت گرفته است. سهروردی می گوید که از نورالانوار دو طبقه یا مرتبه ملکوتی صادر می شود، طولی و عرضی. مرتبه عرضی از نظر وی همان مثل افلاطون است که سهروردی از آن با عنوان ارباب الانواع یاد می کند و تعریف آن تا حدی شبیه تعریف افلاطون است. "پس به ناچار نوع انواع جسمانی باید در عالم نور، قائم به ذات خود و ثابت و لایتغیر باشد."
مراتب مختلف فرشتگان موجد مراتب ملکوتی
مراتب مختلف فرشتگان که خود موجد مراتب ملکوتی دیگر می شوند به شرح زیراند:
1- مرتبه طولی نماینده فرشتگان اعظم، و نخستین صادری است که سهروردی آن را با (امشاسپند) بهمن در سنت مزدیسنائی یکی می داند. این مرتبه نوراقرب خوانده می شود و نخستین آفریده اورمزد است.
2- مرتبه عرضی که از جنبه مذکر این سلسله مراتب عالی پیدا می شود، مطابق است با مثل افلاطونی. سهروردی از نامهای زرتشتی برای این انواع یا مثل استفاده می کند؛ مثلاً، اردیبهشت را مثال آتش، خرداد را مثال آب، مرداد را مثال گیاهان، شهریور را مثال معادن و اسپندارمذ را مثال محبت می خواند. افراد این مرتبه، آن گونه که در مورد مرتبه طولی دیدیم، موجب به وجود آمدن یکدیگر نمی شوند. چون همه چیزها در عالم تجلیات این مجردات عرضیه هستند، سهروردی از آنها با عنوان "طلسم" یا "صنم" یاد می کند. وی این مجردات را ارباب انواع می نامد زیرا هر یک از آنها قلمرو آسمانی خود را دارد که بر آن فرمان می راند و نفوذ خود را در مرتبه یا سلسله آفریده خود اعمال می کند.
3- از جنبه مؤنث مرتبه طولی، که مشخصه آن محبت و پذیرندگی است، تجسد یا تبلور ملکوت ناشی می شود؛ تجلی این تجسدیافتگی ثوابت و افلاک است. این اجرام مرئی، که در یک معنا جنبه عدمی یا فقدان نورند، از نورالانوار جدا افتاده اند.
4- سرانجام، سهروردی از مرتبه فرشتگان دیگری سخن می گوید که فیضان مرتبه عرضی است. این مرتبه ملکوتی میانجی که انوار اسفهبدیه یا انوار مدبره نامیده می شود، شامل فرشتگان شفقت و نگهبانان زمین و تمام ساکنان آن هستند. نور اسفهبدی که در مرکز هر نفس انسانی جای دارد همان جبرئیل، رب النوع انسان است که سهروردی او را با روح القدس و روح محمدی یکی می داند. علاوه بر این موجود ملکوتی، به گفته سهروردی هر انسانی فرشته محافظ خود را دارد که در جهان فرشتگان مقیم است و پیش از درآمدن به کالبد انسانی به دو نیمه تقسیم می شود. نیمی در عالم فرشتگان می ماند و نیم دیگر به زندان تن درمی آید؛ در این محبس پیوسته آرزوی رهائی می کند تا به نیمه دیگر بپیوندد.
اهمیت فرشته شناسی در وحدت ادیان
اهمیت نظام یا طرح مراتب فرشتگان در فلسفه سهروردی تنها بدین سبب نیست که هستی شناسی و فلسفه مابعدالطبیعه او را یکی می کند، بلکه به این لحاظ نیز هست که طرح او نشان می دهد اسلام، کیش زرتشتی و از نظر مطلب مورد بررسی تمام ادیان الهی دیگر وقتی از دیدگاه معرفت باطنی به آنها نگاه شود، به حقیقت واحدی اشاره دارند، سهروردی، طی بحثی به تأویل معنای قدس فرشتگان زرتشتی می پردازد تا توضیح دهد چگونه این موجودات همخوانی دارند با تعالیم مابعدطبیعی اسلام. وی می گوید آتش زرتشتی نور الهی و فروهر و صورت نوعی ارواح انسانی است که بعد از شکل گیری بدن، در آن فرود می آید.
کاربرد فرشته شناسی در معرفت شناسی
کاربرد دیگر فرشته شناسی سهروردی در نظریه معرفت شناختی او و مسأله علم است. پس از پرداختن به این بحث که فرشتگان موجودات مستقلی در این عالم اند، به تبعیت از طرح ابن سینا، می افزاید که فرشتگان تماثیلی از نیروی درونی هم هستند که تجسم بیرونی یافته اند. این تجسم بیرونی یا برونهشتگی کار نقشه روحانی راهنمایان درونی را می کند. کسی که یاد می گیرد چگونه از این راهنمایان به درستی پیروی کند به کنه تعالیم اشراقی هدایت خواهد شد و آن این است که: "برای شناخت هر چیز، نخست خود را بشناس". بنابراین علم النفس و خود شناسی شرایط لازم برای هر کسی است که در تکاپوی معنوی خویش طالب یقین است. به تعبیر هانری کربن، خود شناسی "برای همه کسانی که به ایجاد رابطه مستقیم و بی میانجی با عالم قدس دعوت می شوند" ضروری است. قدرت هدایت ما را کمک می کند تا بر احساس بیگانگی از خود که در مکتب اشراق غفلت از خویشتن خوانده می شود، چیره شویم. فرشته شناسی سهروردی، در بافت معرفت شناسی آن، وسیله ای در اختیار ما می گذارد که از طریق آن خداوند ما را به خودشناسی و، نهایتاً به شناخت خود خداوند هدایت می کند. مع ذلک، فرشتگان زرتشتی صرفاً جنبه هائی از خدای متعال نیستند، بلکه هفت نیرو (امشاسپند)، یا هفت "نامیرای پاک اوستائی" هستند. قداست آنها نیروی فعال و فعال کننده ای است که هستی را به تمام اشیاء منتقل کرده و به آنها ارزانی می دارد.
هماهنگ کردن فرشته شناسی زرتشتی با اصول فلسفه اسلامی
سهروردی فرشتگان زرتشتی را در خلال تشریح مباحث فلسفی خود عرضه می کند تا هماهنگی بنیادی میان جهان بینی عوالم دینی اسلام و زرتشتی را نشان دهد. مطالب زیر نشان دهنده استفاده سهروردی از فرشته شناسی زرتشتی حکمای فارس و سازگاری آنها با اصول فلسفی اسلامی است.
مینو = عالم تجرد
گیتی = عالم برزخ
هورقلیا = عالم مثال
سروش = جبرئیل
فرودین = عالم اسفال
گوهر = ماهیت محض
بهرام = پیروزی، که غالباً به صورت گاوی دیوانه، اسبی سفید یا، بعضی اوقات، یک مرغ نمودار می شود.
هورخش = خورشید
شهریار = رب النوع
اسفهبد = نور در کالبد
کیان خره = نور مجردی است که بر کسانی فرود می آید که به حکمت لدنی دست یافته اند. به نظر سهروردی، شاه کاهنان ایران باستان کیان خره را به دست آورده بودند، حکمتی که برای پادشاه خردمند بودن لازم است. سهروردی مورد آخر را این چنین وصف می کند: چون که نفس روشن و قوی گشت از شعاع انوار حق تعالی، به سلطنتی کیانی بر نوع خویش حکم کرد و مسلط به قدرت و نصرت و تأیید بر عدو ...