غایت معنوی جهان و پیوستگی آن با انسان از نظر اخوان الصفا

اخوان الصفا در خصوص کیفیت ادراک آدمی و رابطه آن با آگاهی از مبدأ و بازگشت به سوی آن چنین نظر می دهند که: انسان به وسیله پنج حس خارجی خود از آثار عالم عینی آگاه می شود. این محسوسات اول به حس مشترک رسیده و سپس به پنج حس درونی که عبارت است از قوای متخیله و مفکره و حافظه و ناطقه و صانعه انتقال می یابد. قوه متخیله که در تجویف جلوی سر قرار گرفته است بوسیله شبکه اعصاب محسوسات را از حس مشترک اخذ می کند و سپس به قوه مفکره که در مرکز دماغ قرار دارد منتقل می سازد. محسوسات پس از انتقال به قوه مفکره در خزانه قوه حافظه نگاهداری شده و برای استفاده در مورد لزوم حاضر است. گرچه اخذ اطلاع و دانش از عالم خارجی از طریق محسوسات است، روح انسان نمی تواند از طریق محسوسات به یقین علمی رسد و همیشه برای کسب یقین و رفع شک در معرفت به حقایق محتاج به نیروی عقل است.

معرفت روحی و حقیقی
در واقع روح انسان، چنانکه افلاطون در رساله منون به وضوح بیان کرده است، در وضع فطری خود عالم بر جمیع حقایق است لکن این علم بالقوه است و باید به فعلیت رسد و طریق به فعلیت رسیدن این علم تذکر و یاد آوردن آن حقایقی است که فراموش شده است. محسوسات سهمی در کسب معرفت ندارد مگر کمک کردن به انسان در از میان برداشتن این فراموشی و به یاد آوردن آنچه روح انسان قبل از دخول در زندان بدن به آن واقف و عارف بوده است. در واقع هدف زندگانی انسان در این عالم به یاد آوردن مبدأ و منزلگاهی است که از آن سفر خود را به سوی این عالم آغاز کرده و آماده ساختن تجهیزات و تدارکات لازم است برای بازگشت به آن مبدأ و بازگشت به خداوند تعالی.

هدایت انسان به سوی عوالم بالا
اخوان مریدان خود را از آسمان به سوی زمین هدایت می کنند تا به آنها تذکر دهند که باید خود را برای بازگشت به عالم بالا آماده سازند، و وحدت و پیوستگی عظیم عالم طبیعت را نمودار می سازند تا به این وسیله سالک را به توحید نزدیکتر کنند و او را برای سیر در اطوار وجود و بالاخره فنا در نور ذات باری تعالی مجهز سازند. در بندی از رسائل که از شیواترین نوشته های اخوان درباره غایت معنوی جهان طبیعت و پیوستگی آن با عالم انسان است، حرکت افلاک را به مناسک حج که نشانه بازگشت عارف و وصال او به مبدأ هستی است تشبیه کرده اند و عالم را در احکام عبادی اسلام سهیم دانسته و آن را مانند انسان مسلمان یعنی تسلیم به اراده خداوند و شریک در نجات معنوی انسان شمرده اند.

تشبیه حرکت افلاک به مناسک حج
چنانکه می نگارند: بدانکه زمین که در وسط عالم قرار گرفته است مانند بیت الله الحرام در وسط حرم است و دوران فلک و محیط و سایر مراکز افلاک به گرد ارکان اربعه مانند دوران طواف کنندگان دور کعبه است.
آمد و رفت کواکب سیاره در مسیر خود که گاهی از اوج به سوی مرکز می آیند و گاهی از حضیض به سوی محیط می روند به منزله آمد و رفت حجاج است که یک بار از بلاد خود به سوی بیت الله می آیند و بار دگر خانه خدا را ترک گفته و به سوی بلاد خود مراجعت می کنند. و هنگامی که به طرف کعبه می آیند هر یک کالاها و ثروتها و تحفه ها و هدایا و جواهرات مملکت خود را به خانه خدا می آورد. هنگام مراسم حج در این مکان از هر بلاد طایفه ها با زبده متاع آن دیار جمع می شوند و مردم همه مذاهب گرد هم آمده با یکدیگر به مبادله و مشورت می پردازند و هنگامی که مناسک حج انجام پذیرد اهل هر دیار اشیا و اجناس ممالک دیگر را با خود باز می گرداند...
ای برادر سریان قوای این اشخاص عالیه از فلک محیط به سوی مرکز عالم نیز به همین نحو است و آن چنین است که اگر محل شعاعهای آن بر روی زمین جمع شود و در اجزاء ارکان وارد شود و قسمتهای آن را به هم بیامیزد و این نیرو در آن ساری شود، از امتزاج آن اقسام کائنات از حیوان و جماد و نبات که از اجنای مختلف و انواع گوناگون و اشخاص متغایراند بوجود می آید که کثرت اعداد آن و اختلاف احوال آن را کسی نداند مگر خداوند سبحانه. سپس هرگاه این نیرو به آخرین مقصد و هدف خود رسید، به سوی محیط مراجعت می کند و سبب رستاخیزی نفوس و نشر ارواح می شود که بعضی در ربح و غبطه اند و برخی در خسران و ندامت مانند تجاری که از حج مراجعت می کنند و عده ای در رنج و غفران اند و دیگران در ندامت و خسران.
پس بنگر ای برادر و فکر کن چگونه خواهد بود ترک تو این عالم کون و فساد را به سوی افلاک که نفس تو از آنجا آمده است، و عبرت گیر از وضع حجاج که پس از پایان مناسک حج چگونه با اشتیاق به خانه ها و وطنهای خود باز می گردند. و بدان ای برادر که جمیع مناسک حج و فرائض آن امثالی است که پروردگار عزوجل برای نفوس انسانی که از عالم افلاک وسعه آسمانها به عالم کون و فساد وارد شده زده است، تا شخص عاقل در آن تفکر کند و از آن عبرت گیرد و نفس خود را از خواب غفلت و جهالت بیدار کند و مبدأ و معاد خود را به خاطر آورد و اشتیاق به بازگشت، به منزلگاه آسمانی خود داشته باشد همانطور که از آنجا آمده است و در پاسخ ندای پروردگار «یا ایتها النفس المطمئنه* ارجعی الی ربک راضیة مرضیه؛ اى نفس مطمئنه* خشنود و خداپسند به سوى پروردگارت بازگرد» (فجر/ 27-28) بگوید: «لبیک اللهم لبیک».
به این نحو کثرت به وحدت باز می گردد و در سیر به سوی انجام یا معاد سراسر عالم طبیعت و شئون هستی به اصل و مبدأء خود رجعت داده می شود، مبدئی که در واقع جز او هیچ نیست و هرچه هست تجلیی است از پرتو وجه او.


منابع :

  1. سید حسین نصر- نظر متفکران اسلامی درباره طبیعت- خوارزمی 1377- صفحه 166-163

https://tahoor.com/fa/Article/PrintView/19256