خطبه توحیدی ابن سینا در کیفیت آفرینش

ابن سینا پیوستگی و یگانگی عالم کثرت و چگونگی صدور مراتب هستی را از مبدء در لفاف قیاس ارسطوئی و لسان منطقی پیچیده است به نحوی که برای آنانکه با زبان قیاسی مشائی آشنائی ندارند درک جنبه جهانشناسی او جدا از ادله منطقی چندان آسان نیست.
 

بیان مراتب عالم در خطبه توحید

لکن در خطبه غراء خود در توحید که عمر خیام در سال 472 به فارسی ترجمه کرد، شیخ الرئیس لحظه ای جنبه استدلالی افکار خود را کنار گذاشته و بدون حجاب قیاس و استدلال و با روشی که از طریق فلاسفه یونانی ممتاز است مراتب عالم و نظم و غایت آن را به طور خلاصه بیان کرده و حدود مراتب عالم را مجسم ساخته است. در این خطبه حکمی و عرفانی شیخ الرئیس پیوستگی و وحدت عالم و صدور و بازگشت همه چیز را از مبدء و به مبدء تأکید کرده و هر حرکت و پدیده طبیعی را نشانه ای از حکمت صانع دانسته است. در این خطبه ابن سینا می نویسد:
«پاکاپادشاها دادار ایزد کامگار خداوندی که آغاز همه چیز از اوست و بازگشت و انجام همه چیزها بدوست و ایزد جل جلاله جوهر نیست که به پذیرفتن اضداد متغیر گردد... و ایزد جل جلاله جوهر نیست که نشاید که وصفی وی را و دیگر چیزها را بود به اشتراک و وی زیر هر جنس نبود زیرا که در ذات او تکثر نیست نه به اعتبار عقلی که حد ذات او بدو متکثر شود چون حد بیاض به لونیت و کیفیت و نه به ترکیب اجزاء چون جسم به ماده و صورت. و این اسماء و معانی که بر ایزد اطلاق کنند و بر غیر او چون موجود و اجب اوصافی است لوازم اعتباری که تکثر بدو حاصل نشود چون اکثر اسماء اضافی و سلبی که اگر به سلب ذات متکثر شدی لازم آمدی که هر موجودی را اوصاف بسیار بودی نامتناهی و این محال باشد و عرض نیست که وجود جوهر پیش از وجود عرض باشد و به کمش وصف نکنند که تقدیر ناپذیر باشد و او را نه اجزائ باشد و نه به کیف تا مانند شود و نه به مضاف تا چیزی در وجود با او برابر تواند بود...».
 

آفرینش

انحاء آفرینش
بباید دانست که مذهب حق آن است که همه ایجادها از خدایست جل جلاله. اگر به ابداع باشد آن ایجادی یا به احداث و ابداع ایجاد کردنی باشد که ابتدای زمانی دارد ولیکن این بزرگ بدان فعل که آنجا گفته است ابداع خواسته است که فیضان او از ذات باری بود نه از واسطه حرکت و حرکت و زمان را بدو راه نیست تا که زمان از وی بوجود آمده است و از جسمانیات باشد از فلک الاعلی تا مرکز عالم و زمان مقدار حرکت (فلک) اعلی است و تقدیر کردن آن حرکت به تقدم و تأخر دولت و بردن اجسام سفلی در تغیر کردن و فساد از جهة حرکات سماوی است و دهر چون ظرفی است زمان را و دهر بر جمله زمان محیط است و به سبب دهر نسبت ملائکه کنند به زمان و اجرای زمان و زمانیان که ایشان سرمدی اند و متغیر نشوند، پس از زمان پدید آمده است که حدکننده او افلاک است و بیرون فلک هیچ موجود نیست نه خلأ و نه ملأ...

ماده و صورت در آفرینش
داداری است که قوت را به فعل آرد، ممکن را واجب گرداند... هم چنین ممکن نگردد که جسم بی واسطه از ذات واجب حاصل الوجود گردد زیرا که جسم مرکب است از ماده و صورت و در ذات ایزد جل و عز هیچ تکثر نیست و هیچ تکثر از واحد بوجود نیاید بی واسطه... وجود جواهر روحانی که در زمان و مکان درنیاید صورتهای محضند که با ماده علاقه و مخالطه ندارند و هیچ معنی به قوه دریشان نیست بلکه همه بسیطند و سرمدی و به مطالعه ایزد شریف گشته اند. ایزد مثال الوجود در ذات ایشان نهاد تا افعال او ظاهر گشت، پس هر یکی را بوجوب وجود که از ایزد یافته بود واسطه وجود ملکی گشت و با مکان وجود که از خود داشت واسطه وجود فلکی گشت و افلاک پدید آمد اجسامی خداپرست و نورانی که اشکال آن فاضل ترین اشکال است... و صورتشان بهترین صورست که نه نظر دارد و بباید دانستن که هر جسمی سماوی که او حرکت وضعی کنند نوعی دیگرست و از نوع او جز شخص او نتواند بود و کون و فساد نپذیرد، بالاترین افلاک فلک النهارست و فلک البروج که معدل کل استواست و تعویج.
و اگر همه فلک بودی و ستاره نبودی زیادی اوقات کون و فساد این عالم سفلی مختلف نشدی و اگر همه ستاره بودی و فلک نبودی زیادی روشنی علتهای کون و فساد تباه کردی و اگر فلک البروج از معدل النهار (میل) نداشتی احوال همه عالم یکسان بودی و ترتیب و نظام نبودی.

پدید آمدن چهار رکن عالم کون و فساد
پاکا، خدایا، هم چنانکه قوتت نامتناهی است وجودت در دادن وجود هیچ باقی نگذارد و ممتنع بود که نامتناهی به یک بار موجود گردد مگر پراکنده، پس هیولی را ابداع کردی که قوت او را پذیرفتن نامتناهی است همچون قوت تو در دادن و دانستی که کون و فساد تمام نگردد الا بگردد دارنده و پراکننده و خداوند انقیادی که بدان منقاد شود فاعل کون را و عاصی گردد فاعل فساد را، پس گرمئی پراکنده کننده آفریدی و سردئی گردآرنده و رطوبت انقیاد را و یبوست عصیان را، پس ازین چهار رکن چهار رکن نخستین بیافریدی چون آتش و هوا و آب و زمین و گرمترین برجای برترین فرود آوردی از بهر آنکه اگر سردترین آنجا بودی گرم گشتی به حرکت فلک و هیچ کاین نماندی که نه تباه شدی از جهت غلبه گرمی به دیگر عناصر به قوت و جایگاه و این سه عنصر بالائی را بی رنگ آفریدی و اگر نه شعاع را راه ندادی تا دریشان بگذشتی.

آفرینش جماد و نبات و حیوان
بباید دانستن که این سخن مجازی است از بهر آنکه شعاع را انتقال کردن و در چیزی گذشتن نبود ولکن چون جسم در برابر جسم روشن پذیر باشد که میان ایشان جسمی بی رنگ باشد تا جسم روشنی پذیر مستعد روشنی پذیرفتن شود و ایزد تعالی روشنی در وی بیافریند و لمیت این سخن عقل بشری نتواند دانستن، بلکه لمیت حقیقی هیچ چیز را نتواند دانستن. و زمین را رنگی دادن میان سپیدی و سیاهی تا روشنی پذیر باشد، چون روشنی گرم گردد گرمی غریزی که این گرمی سبب وجود صورتهای طبیعت است و ازین عناصر بسیار مرکبات بیافریدی از جماد و معادن و نبات و حیوان و مردم و هر یکی را در شرف حدی دادی محدود. و غرض در آفرینش این ارکان مردم بود و از فضاله او دیگر چیزها را بیافریدی تا هیچ چیز از هیچ چیز پزیرنده فایت نشود و همه موجودات به حق خویش برسند....

امکان اشرف در نظام آفرینش
در سلسله نظام مبدء هر چیز میان او و میان ایزد تعالی واسطه کمترست شریف ترست و در سلسله نظام معادی هر چه که میان او و هیولی واسطه بیشترست او شریف ترست. پس پدید آمد که همه موجودات در تمامی و نیکوئی در نوع خویش یکی اند و تفاوت در شرف افتاده است، نه آنکه یکی اولی تر بود به وجود از دیگر. و مردم را زبان گویا دادی که اگر پاکیزه گرداند به علم حق و عمل خیر مانند ملائکه گردد و ثواب عظیم یابد و چون مزاج نوع انسان معتدل بود و اضداد نداشت مانند اجرام سمای گشت در پذیرفتن نفس ناطقه و چون از ماده مفارقت یافت مانند ملائکه گشت در ادراک معقولات و در بساطت تا بقای جاویدی او را لازم آمد. خداوند ما و آفریدگار ما خداوند و آفریدگار مبادی، ما تو را جوئیم و تو را پرستیم و از تو خواهیم و توکل بر تو کنیم که آغاز همه چیزها از تست و بازگشتن همه چیزها به تست والحمدلله اولا و آخرا.
متن کامل و فارسی این خطبه را آقای سعید نفیسی در کتاب خود پورسینا، ص 366-260 چاپ کرده اند.


منابع :

  1. سید حسین نصر- نظر متفکران اسلامی درباره طبیعت- خوارزمی 1377- صفحه 320-316

https://tahoor.com/fa/Article/PrintView/19271