درباره این که که آیا جملة «منشأ دین چیست؟» به چه معنا است؟ دستکم سه احتمال وجود دارد و تا معلوم نشود که معنای مورد بحث کدام یک از این سه معنا است؟ هر گونه بحث در باب «منشأ دین» خالی از ابهام نخواهد بود:
1- علت پیدایش دین:
منشأ دین به این معنا مرادش اینست که علت پیدایش دین به عنوان یک امر خارجی که خود مشتمل بر یک سری قواعد و دستورهایی است، چه اموری است؟ «نظریه مارکسیستی که دین را ساخته دست قدرتمندان برای تحقیق و استثمار محرومان میدانند در حقیقت پاسخی به این پرسش در معنای یاد شده است».
2- علت پذیرش دین:
یعنی اینکه آیا انگیزه مردم از گرایش به دین چیست؟ چرا انسان ها با وجود اختلاف در فرهنگها، آداب، رسوم و دیگر وسایل زندگی شان در اینکه به نحوی به دین گرایش دارند یکسان هستند؟ منشأ دین به این معنا یک امر مربوط به حوزه روان شناختی است و طبق این معنا سؤال «منشأ دین چیست؟» مرادش این است که چه علل و انگیزه های روانی باعث شده که انسان ها به دین روی آورند؟ و به یک سلسله عقاید که عقاید دینی نامیده میشود اعتقاد پیدا کنند؟
3- بایستگی یا ضرورت دینداری:
منشأ دین به این معنا مرادش این است که چه لزومی دارد که انسان ها به دین روی آورند؟ همان بحثی که با تعبیراتی مثل: ضرورت دین، نیاز بشر به دین، انتظار بشر از دین و علل رویکرد به دین، از آن یاد میشود. طبق معنای سوم پرسش «منشأ دین چیست؟»، «در پی آن است که حکمی ارزشی را اثبات کند که بر اساس آن، انسان ملزم به دین شناسی و پذیرش آن باشد». تفاوت این سه معنا در این است که طبق معنای سوم منشأ دین نظر به بایستگی یا عدم بایستگی دارد و به تعبیر دیگر فواید و مضار دینداری یا بی دینی را بیان میکند که تا از طریق آن بتوان جامعه ای را به پذیرش دین تشویق نمود یا از آن بر حذر داشت. به تعبیر دیگر، منشأ دین طبق معنای سوم میخواهد اثبات کند که آیا دینداری کاری خوب و پسندیده ای است یا چنین ویژگی را ندارد. این بر خلاف دو معنای اول است که در این دو معنا به بایستگی یا عدم بایستگی دین توجهی نشده است. بلکه توجه به علت پیدایش دین است که طبق معنای اول پیدایش دین به عنوان یک امر خارجی مراد است و طبق معنای دوم پیدایش دین به عنوان یک امر روانی.