متکلمان از دیرباز در تبیین علت ضرورت یا پیدایش و نزول دین و نیز گرایش به آن، رویکردی را مطرح کرده اند که در عین حال که به دیدگاه جامعه شناسانه شباهت هایی دارد، از دقت بیشتری برخوردار است و آن مدنی بودن انسان است. این رویکرد بدین قرار است:
الف- انسان موجودی مدنی است (این که آیا طبیعت انسان مدنی است یا فطرت او، مسئلهای است که چندان تأثیری در موضوع بحث ندارد) و زیستن او در جامعه امری گریزناپذیر است. هم نیازهای مادی او در جامعه بهتر و آسان تر بر آورده میشود و هم نیازهای روحی و معنوی او. به عنوان نمونه، انسان نیاز به محبت دارد؛ هم نیازمند است که کسی را دوست داشته باشد و هم نیازمند است کسانی او را دوست داشته باشند. این نیاز روحی، تنها در جامعه تأمین میشود و یا دست کم تأمین آن به آسانی و تمامیت در جامعه انجام می پذیرد. هم چنین نیازهای دیگری که در بحث نبوت، از همین مجموعه بدان خواهیم پرداخت.
ب- نیازها و خواسته ها و دست کم نیازهای غیر اساسی انسان، حد و اندازه ندارد. این امر نشانی از حقیقت جویی، تمامیت خواهی و مطلق طلبی اوست. به تعبیر دیگر، انسان موجودی سیری ناپذیر است؛ هرچه که داشته باشد، بیشتر از آن را می طلبد. نه جویندگان مال و ثروت با رسیدن به چیزی سیر میشوند و نه جویندگان علم و معرفت. جستجوی پیوسته، نشان سیری ناپذیری انسان است. در واقع انسان، مطلق را طلب میکند.
ج- امکانات بالفعل جهان طبیعت محدود است. اگرچه ممکن است جهان طبیعت دارای امکانات بالقوه بیحد و اندازه ای باشد که با خواسته های بی حد و مرز انسان تناسب داشته باشد، ولی همیشه امکانات بالفعل طبیعت محدود است. در طبیعت کمیت ها و کیفیت ها همیشه محدود بوده و هست. پس از سویی انسان، مطلق و بی نهایت را طلب میکند و از دیگر سو میدان رقابت او (امکانات بالفعل طبیعی) محدود و مقید است.
د- در چنین شرایطی (خواسته های نا محدود و امکانات محدود) تزاحم منافع پدید می آید؛ زیرا هر که بر اساس کشش ها و خواسته های خود، در پی اختصاص دادن این امکانات محدود به خود است که سبب درگیری میشود. نگاهی به تاریخ جنگ ها، رقابت ها و درگیری ها و مانند آن، گواهی بر این امر است. ریشه همه درگیری های نظامی، سیاسی، اقتصادی و مانند آن، تزاحم منافع است. امکانات محدودی را افراد مختلف میخواهند و به ناچار برای دست یابی به آن، از سر و جان خود می گذرند. در طول تاریخ انسان، درگیری و جنگی نیست مگر آن که به خاطر تزاحم منافع (خواه منافع مشروع و خواه غیر مشروع) روی داده است.
ه- در صورت تزاحم منافع و درگیری، کم ترین نتیجه آن از میان رفتن بسیاری از منافع انسان هاست. تاریخ جنگ های خونین بشری نشان می دهد که همیشه صاحبان حق به پیروزی نرسیدهاند؛ بلکه هم ستم کاران زیان دیده اند و هم ستمدیدگان. ستمکاران که به ظاهر پیروز شده اند و منافع مورد نزاع را تصاحب کرده اند، بسیاری از کمالات و ارزش های خود را از دست داده اند و در ردیف جانواران درنده قرار گرفته اند. وضعیت ستمدیدگان نیز کم و بیش، همین گونه بوده است. پس در صورت تزاحم منافع، انسان ها به منافع خود به ویژه منافع حقیقی خود، دست نمییابند.
و- بهترین راه رفع تزاحم بلکه دفع آن، وجود قانونی است که روابط اجتماعی بر اساس آن شکل گیرد. قانون اگرچه خواسته های بیحد و مرز انسان را بر آورده نمی سازد و اگرچه به منافع بی شمار نمی انجامد، ولی دست کم از هدر رفتن منافع بسیاری جلوگیری میکند. پس زندگی اجتماعی باید قانون مدار باشد.
زـ به خاطر محدودیت های همه جانبه انسان و تأثیر غرایز و کشش های رام نشده او در تدوین قانون، به طور کلی قوانین بشری نمی تواند برای رفع تزاحم یاد شده بهترین پیشنهاد باشد. به تعبیر دیگر، هر قانونی به افکار، ایدهها و خواسته های قانون گذاران وابسته است و چون انسان محدودیت های بسیاری دارد، این محدودیت ها در قانون ساخته و پرداخته او آشکار میشود. از این گذشته، در تاریخ قانون گذاری بشری به اثبات رسیده است که هرگاه قانونگذار در وضع قانون منفعتی داشته باشد، از نادیده گرفتن منافع خود ناتوان است یا به سختی می تواند آن را نادیده بگیرد. بنابراین، انسان به قانونی برای رفع تزاحم نیازمند است که بیطرف باشد و تنها به منافع جمعی انسان نظر داشته باشد.
ح- این قانون جز دین، چیزی نیست. بدین خاطر که بی طرفی قانون گذار، بینیازی او و دیگر شرایطی که در تدوین قانون لازم است، در دین وجود دارد. انسان ها با توجه به این امر به دین گرایش پیدا کرده اند، نه آن که دین را پدید آورده باشند.
این دلیل بر ضرورت بعثت که دنباله آن را میتوان در منابع کلامی یافت، وجه دیگری از نظریه جامعه شناسانه درباره علل گرایش به دین است، با این تفاوت که در آرای جامعه شناسان تحت عنوان علل گرایش به دین، علل پیدایش دین به وسیله بشر مطرح شده است.