برخی تاویلات ملاصدرا از روایات معصومین علیهم السلام

تأویل روش کشف معانی باطنی
در هستی شناسی ملاصدرا، تأویل بمثابه یک روش در حل بسیاری از امور بکار گرفته شده است؛ با این توضیح که در کارکرد تأویلی و امکان تحقق آن، همواره حقیقت امور بصورت درونی مورد مشاهده قرار گرفته و سپس تبیین استدلالی گردیده است. در نمونه‌هایی که از سخنان معصومین (ع) در اینجا بیان می گردد، بخوبی می‌ توان استنباط نمود که ملاصدرا، چگونه از تأویل بعنوان یک روش برای دریافت معانی باطنی آنها کمک گرفته است. ملاصدرا، دریافت کامل تأویل آیات قرآنی را غیرممکن تلقی نموده و بویژه عقل نظری و علم حصولی را به کلی از نیل به باطن آیات قرآن ناتوان معرفی می‌ کند، ولی این بدین معنا نیست که برای نزدیک شدن به تأویل آیات هیچگونه تلاش عقلی صورت نپذیرد. ما در اینجا به نمونه‌ هایی از تفسیرها و تأویلهای فلسفی و عرفانی او اشاره می‌کنیم، تا روشن گردد که چگونه او با توجه به مبانی وجود شناختی، به تأویل وجودی برخی آیات قرآنی و روایات دست یازیده است.

تأویل سخنان معصومین (ع)
در نظر ملاصدرا، سخنان معصومین (ع) نیز همانند آیات قرآنی دارای ظاهر و باطن و تفسیر و تأویل است. زیرا انسان معصوم (ع)، انسان کاملی است که تمام مراتب و درجات وجود را شهود نموده و نسخه بدل عالم هستی است و همانطور که وجود مقدسش دارای ظاهر و باطن است و ظاهر آن در بین مردم و بر روی زمین و باطن آن در عرش اعلی در نزد خداست، سخن او نیز دارای ظاهر و باطن و هر بطنی از آن نیز دارای بطن دیگر است. علاوه بر آن، سخن معصوم (ع)، سخن خداست، زیرا انسان معصوم (ع) فانی فی الله بوده و نه تنها سخن او سخن خداست، بلکه افعال و اعمال او نیز در واقع افعال و اعمال خداست. او خلیفه خداست و از جانب خود سخنی نمی‌ گوید. بنابرین قرآن و کلام معصوم، منشاء واحدی دارند و بر خلاف سخنان انسانهای عادی که صرفا یک پدیده زبانی هستند محدود و خطاپذیر نبوده، بلکه از افزونه معنایی بیکرانی برخوردار است، چه در غیر اینصورت هرگز متون دینی قادر نخواهد بود که برای بینهایت مخاطبان دینی خود تا روز قیامت پیام نو ارائه دهند و این با ادعای دین خاتم و دین کامل ناسازگار است. ملاصدرا با توجه به آنچه ذکر شد، اعتقاد راسخ دارد که سخنان معصومین (ع) دارای ظاهر و باطن است و نباید فقط بظاهر آنها بسنده کرد. وی بر همین اساس به شرح و تفسیر و تأویل سخنان معصومین (ع) در آثار خود بویژه در شرح اصول کافی پرداخته است، که ما در این قسمت برای تبیین بیشتر مطلب فقط به چند نمونه از آن اشاره می شود.

نمونه اول:
«من مات فقد قامت قیامته» ملاصدرا سخن مذکور را در مظهر دوم از کتاب المظاهر الالهیه از رسول اکرم (ص) نقل نموده و به تأویل آن پرداخته است. وی در اینجا به تطبیق کتاب تکوین (عالم اکبر) با کتاب نفس (عالم اصغر) پرداخته و نتیجه می‌گیرد که آفرینش جهان و برانگیخته شدن آن در روز قیامت، مانند آفرینش و دوباره زنده شدن انسان در آخرت است. وی در پژوهش خود اظهار می‌دارد همانطور که انسان در بدو پیدایش، وجودی ضعیف و بالقوه دارد و در اثر حرکت جوهری بتدریج از قوه به فعل درآمده و شدت و کمال می‌پذیرد تا اینکه جسم او دوباره رو به ضعف و پیری نهاده و روح، قوت و استقلال می‌گیرد؛ و در اینصورت دنیای او پایان یافته و آخرت او آغاز می‌گردد و در واقع به پروردگار خود باز می‌گردد؛ همینطور است در خصوص عالم اکبر که همواره در حال انتقال و دگرگونی بوده و از قوه به فعل درآمده و شدت و کمال می‌پذیرد، تا اینکه حقیقت آن در عالم آخرت نمایان می‌ گردد. بنابرین عالم دنیا مرحله قبل از مرگ و عالم آخرت، مرحله بعد از مرگ انسان است. ملاصدرا با توجه به آنچه گذشت به تأویل سخن پیامبر اکرم (ص) پرداخته و می‌گوید:

و بدان همچنانکه شخص آدمی می‌ میرد و روح از بدنش بیرون می‌ رود و بنابر سخن رسول اکرم (ص) که فرمود: «من مات فقد قامت قیامته» قیامت او بر پا می‌ گردد؛ در این هنگام آسمان او که همان پرده‌ های دماغی وی است شکافته می‌ شود و ستارگان او که همان قوای مدرکه وی است، پراکنده می‌ شود و اختران او که همان حواس وی است تیره می‌ شود و خورشید او که همان قلب و سرچشمه انوار قوا و حرارت غریزی وی است درهم نوردیده می‌ شود، و زمین او که همان بدن وی است لرزان می‌ شود و کوه او که همان استخوانهای وی است خرد می‌ شود و وحوش او که همان قوای محرکه وی است دوباره زنده می‌ شود. انسان کبیر یعنی همه عالم جسمانی که جانوری مطیع خدا و متحرک به اراده است، نیز به همین نحو می‌ میرد، چه عالم جسمانی بدنی واحد دارد که همان جرم کل است و طبعی واحد و ساری در جمیع دارد، که همان طبیعت کل است، و نفسی واحد و کلی، و روحی کل دارد که بر جمیع عقول مشتمل است، و از آن به عرش معنوی که خدای رحمان بر آن مستقر است تعبیر می‌ شود. پس بدن و طبیعت عالم جسمانی هلاک شونده و فنا پذیرند؛ ولیکن روح و نفس آن در جهان آخرت برانگیخته خواهند شد و بسوی پروردگار خود برخواهند گشت و نزد او باقی خواهند ماند: «کل من علیها فان و یبقی وجه ربک ذوالجلال و الاکرام». بنابرین ملاصدرا، قیامت و وقایع آن را در درون آدمی جستجو می‌ کند و این معنا مبتنی بر عوالم درونی انسان در هر دو نشئه است.

• نمونه دوم:
«القبر روضة من ریاض الجنة او حفرة من حفر النیران» ملاصدرا در موارد متعددی روایت مذکور را از رسول اکرم (ص) نقل نموده و به تأویل آن پرداخته است. وی بر اساس اصالتی که برای باطن امور قائل است، تصریح می‌ کند که قبر حقیقی انسان در درون خود او وجود دارد. اگر باطن و دل انسان آراسته به عشق و محبت و صفا و دیگر فضائل و کمالات باشد، در اینصورت بسبب صفای آن، هر روز هزاران فرشته و پیامبر و ولی در آن فرود می‌ آید و اینگونه باطن بمثابه باغی از باغهای بهشت است و اگر باطن و دل انسان مملو از بغض و حسد و کینه و شهوت و نظایر اینها باشد هر روز هزاران وسوسه و دروغ و ناسزا در آن می‌افتد و اینگونه باطن بمثابه مغاکی از مغاکهای دوزخ است.
ملاصدرا بر این اعتقاد است که هر کس چشم بصیرت داشته باشد و از ادراکات باطنی بهره مند باشد، می‌ تواند به باطن و درون خود و یا دیگران نگاه کند و قبل از مرگ، قبر واقعی خود را مشاهده نماید. البته همه انسانها بعد از مرگ بجهت انقطاع از علایق دنیوی قبر واقعی خود و آنچه در آن است را مشاهده خواهند نمود و عذاب و ثواب قبر نیز چیزی جز مشاهده باطن خود نیست. وی بر همین اساس، بهشت و جهنم را نیز در باطن انسان جستجو می‌ کند؛ کما اینکه عالم آخرت را نیز در باطن دنیا موجود می‌ داند. بتعبیر دیگر او معتقد است، چنین نیست که نفوس انسانها وارد بهشت یا جهنم شوند؛ بلکه این بهشت و جهنم است که در نفوس انسانهاست. در هستی شناسی ملاصدرا، هر چیزی دارای ظاهر و باطنی است که ظاهر آن محسوس و ملموس و باطن آن غیر محسوس و معقول است. ملاصدرا حقیقت هر چیزی را همان باطن آن می‌ داند که متناسب با مرتبه فهم و ادراک اکثریت انسانها که از ادراکات باطنی بی بهره‌ اند، تنزل پیدا کرده و در قالب الفاظ و کلمات و بطور کلی امور دنیوی نمود پیدا کرده است.


منابع :

  1. بنیاد حکمت اسلامی صدرا

  2. محمد بیدهندی- نامه مفید- شماره 41

https://tahoor.com/fa/Article/PrintView/19509