مناسبات اخلاق و سایر حوزه‏ هاى معرفتى

آیا در سایر حوزه هاى معرفتى، نظیر پزشکى، مدیریت و... قواعد خاصى حاکم است یا تابعى از قواعد اخلاقى جارى در متن جامعه به حساب مى آیند؟ این سؤال را مى توان دو گونه فهمید. با نظر به اینکه مناسبات اخلاق و حوزه هاى معرفتى دیگر خواسته شده است، مى توان آن را به مسئله ارتباط دانش و ارزش مربوط دانست. اما با نظر به اینکه در قسمت دوم سؤال از حاکمیت قواعد خاص یا «تابعیت از قواعد جارى در متن جامعه» پرسش شده است، مى توان آن را سؤالى مربوط به اخلاق کاربستى دانست. به همین جهت سؤال این گونه طرح مى شود که: «کاربرد اخلاق در حوزه هایى (نه حوزه هاى معرفتى) نظیر پزشکى، مدیریت و... چگونه است. آیا قواعد خاصى بر آن حاکم است یا تابعى از قواعد اخلاقى جارى در متن جامعه به حساب مى آید؟». براى پاسخ به این سؤال به نظر مى رسد که باید میان دو نوع اخلاق ناظر به فضیلت و ناظر به تکلیف تفاوت گذارد.

در اخلاق ناظر به فضیلت، عمل فرد به این دلیل اخلاقى محسوب مى شود که حاکى از وجود فضیلتى در اوست. در اخلاق ناظر به تکلیف، عمل فرد به این دلیل اخلاقى محسوب مى شود که منطبق با تکلیف اخلاقى اوست و اصلا فضیلت به این دلیل فضیلت است که دارنده آن، عمل خود را منطبق بر تکالیفش انجام داده است. در هر دو نوع اخلاق درون داد عمل و نیت، اصل است و برون داد عمل، تابع آن. تحسین و تقبیح نیز بر اساس همان وجه درونى صورت مى پذیرد، با این تفاوت که در اخلاق ناظر به فضیلت، فرد داراى نیت اخلاقى را از آن جهت شایسته تحسین مى دانیم که نیت او حاکى از وجود فضیلتى در شخصیت اوست، اما در اخلاق ناظر به تکلیف، آن فرد را از آن جهت شایسته تحسین مى دانیم که نیت او معطوف به انجام تکالیفش بوده است.

فضایل انسانى بر اساس مشاغل مختلف، تفاوت ندارند، اما تکالیف او متفاوت مى شوند. حوزه هاى مختلف عمل، از پزشکى و مدیریت، تا تجارت و صنعت، از تعلیم و تربیت، تا قضا و سیاست، هریک تکالیف ویژه اى را اقتضا مى کنند، اما در همه آنها فضایل انسانى مشترک است. داشتن صفات و ملکاتى همچون خیرخواهى، حق مدارى، صداقت، عدالت، حق شناسى و... در همه جا مطلوب است و منشاء آثار نیک، رفتارهاى خوب مصادیق گوناگونى مى توانند داشت، اما همه برخاسته از فضایل مشترکى هستند. شکلهاى رفتارى تغییر مى کنند، وظایف رفتارى متفاوت مى شوند، اما فضایل انسانى در همه جا به نحوى یکسان حضور دارند. تقسیم کار اجتماعى، که موجب تفکیک حوزه هاى عمل مى شود، یکى از آثارش ایجاد تکالیف متفاوت است، اما نمى توان پذیرفت که بر اثر تقسیم کار فضایل نیز متفاوت مى شوند. بنابراین مى توان گفت که اخلاق مبتنى بر فضایل در حوزه هاى مختلف تابع همان ارزشهاى عام اخلاقى جارى در اجتماعند، ولى اخلاق مبتنى بر تکالیف چنین نیست. البته تکالیفى عام وجود دارند که در همه حوزه هاى عمل فردى و اجتماعى حضورى ثابت و دایمى پیدا مى کنند، اما پاره اى دیگر از تکالیف اخلاقى، متناسب با حوزه هاى عمل خاص ایجاد مى شوند.

اصول کلى اخلاق در همه حوزه ها باید رعایت شود آنچه که در حوزه هاى مختلف تغییر مى کند تغییرات مصداقى و موردى است و در واقع تغییر موضوع قانون است. به عنوان مثال دروغگویى از جهت اخلاقى مذموم و زشت است و نباید دروغ گفت، ولى در مواردى مثل نجات جان یک انسان بى گناه از روى اضطرار مى توان دروغ گفت. پس دروغ مصلحت آمیز که واقعا مصلحت داشته باشد، مذموم نیست. حال این مصلحت ممکن است در حوزه پزشکى موارد فراوانى داشته باشد و یا نگفتن سخن راست (نه دروغ گفتن) ممکن است براى جلوگیرى از ناامیدى بیمار ضرورت پیدا کند. در اینجا قاعده به هم نخورده است، بلکه موضوع قانون عوض شده است.

یکى از شاخه هاى نوین در فلسفه اخلاق که از آن به عنوان اخلاق کاربستى (Ethics Applied) نام برده مى شود، تا حدود زیادى عهده دار پاسخگویى به این پرسشهاست. این شاخه از فلسفه اخلاق گرچه در نیم قرن اخیر به صورت منظم و سامان یافته مورد توجه قرار گرفته است، اما پیشینه تاریخى این نوع مباحث از سقراط (حدود ۳۹۹-۴۷۰ ق م.) در باب فرار از زندان و مجازات و زیر پا گذاشتن قانون گرفته تا لاک (۱۶۳۲-۱۷۰۴) در باب تساهل دینى، هیوم (۱۷۱۱-۱۷۷۶) در باب خودکشى، جرمى بنتام (۱۷۴۸-۱۸۳۲) در باب اعلامیه حقوق بشر فرانسه، میل (۱۸۰۶-۱۸۷۳) در باب تساوى جنسى، نیچه (۱۸۴۴-۱۹۰۰) در باب مجازات، جان دیویى (۱۸۵۹-۱۹۵۲) در باب دمکراسى در امریکا و سارتر (۱۹۰۵-۱۹۸۰) در باب نسل کشى در ویتنام قابل ردیابى است.

در دوران معاصر کسانى مانند راولز، نوزیک و مک اینتایر در باب عدالت و حقوق، آلن جى ویرث و جائول فینبرگ در باب ارزش انسان و سقط جنین، بتى فریدن در باب حقوق و مسائل زنان، هر یک به نوعى سعى در تطبیق قواعد و اصول اخلاقى در حوزه هاى گوناگون نموده اند. عناوینى نظیر اخلاق جنسى، اخلاق پزشکى، اخلاق کشاورزى، اخلاق تجارت، اخلاق مدیریت، اخلاق محیط زیست، اخلاق مهندسى، اخلاق کامپیوتر، و... هر یک بر مجموعه اى خاص از مسائل اشاره دارند که درباره حکم یا نسبت آنها با اصول و قواعد اخلاق سنتى و اخلاق جارى بحث مى کند. در سنت اسلامى نیز احادیث و روایات و کتب ارزنده اى در برخى از زمینه هاى یاد شده، وجود دارد. احادیث اخلاقى مربوط به علم، تعلیم، تعلم و تربیت است، محیط زیست احادیثى مربوط به رفتار با حیوانات، درختان، آبها، هوا، زمین و... دارد، همچنین روایات اخلاقى مربوط به طب، تجارت، حکمرانى و مدیریت بسیارند.

آنچه مهم است توجه به این مطلب است که اخلاق، مربوط به فعل اختیارى و آگاهانه انسان است. از این رو هر نوع فعل و کارى که از انسان سر زند و داراى این ویژگى باشد در قلمرو اخلاق و حکم آن وارد مى شود. وجود ارزشها و اصول و قواعد مطلق در اخلاق سبب مى شود که معیار داورى و حکم اخلاقى همواره در دسترس باشد. تفاوت شرایط و اوضاع و احوال یا مصادیق. صرفا مربوط به امور ظاهرى و جزئى است و نمى تواند باعث دگرگونى بنیادین در اخلاق و اصول و ارزشهاى آن شود. به عنوان مثال اصل عدالت در هر زمینه اى، پزشکى یا مدیریت، یا... نافذ و راهگشاست و با گذشت زمان یا تغییر حوزه معرفتى وثاقت خود را از دست نمى دهند. آنچه تغییر مى کند نوع حکم ظاهرى و مصادیق است. بنابراین به شرط آنکه قواعد، اصول و ارزشهاى جارى در جامعه، قواعد، اصول و ارزشهاى اصیل، منطقى و منطبق با سعادت حقیقى او باشند، مى توانند در هر حوزه معرفتى به کار گرفته شوند و با تطبیق آن اصول، احکام اخلاقى موارد خاص و جدید را کشف کرد. بدیهى است در صورتى که این اخلاق و اصول، کافى یا صحیح نباشند مورد تجدیدنظر، اصلاح و تکمیل قرار خواهند گرفت.


منابع :

  1. هادی صالحی و حسن معلمی و محمود فتحعلی- مجله قبسات شماره ۱۳- مقاله اقتراح دين و اخلاق

https://tahoor.com/fa/Article/PrintView/19750