امکان اشرف و امکان اخس

قاعده

ملاصدرا (979- 1050 هـ ق) در اسفار این قاعده را به طور مبسوط مورد بحث قرار داده و اکثر اقوال و عقاید مربوط به آن را نقد و بررسی کرده است. وی این قاعده را میراثی از فیلسوف اول، ارسطو، می داند چنان که می گوید: «فی قاعدة امکان الاشرف الموروثة من الفیلسوف الاول مما یتشعب عن اصل امتناع صدور الکثرة عن الواحد الحق.» و این عبارت را نیز از کتاب السماء و العالم ارسطو نقل می کند: «یحب ان یعتقد فی العلویات ما هو اکرم.» سپس از ابوعلی سینا، شیخ اشرافی و محمد شهرزوری نام می برد که این بزرگان در بیشتر آثار خود قاعده امکان اشرف را جهت اثبات بسیاری از مسائل مهم فلسفی به کار برده اند.

بیان قاعده
قاعده امکان اشرف عبارت است از اینکه در تمام مراحل وجود لازم است ممکن اشرف، بر ممکن اخس مقدم باشد. به عبارت دیگر هرگاه ممکن اخس موجود شود، ناچار باید پیش از آن ممکن اشرفی موجود شده باشد. مثلا هنگامی که نفس و عقل را در نظر بگیریم و با یکدیگر مقایسه کنیم، مطمئن خواهیم شد که عقل برتر از نفس است؛ در این صورت اگر به صدور وجود نفس آگاه باشیم، به صدور وجود عقل پیش از آن نیز آگاه خواهیم بود.
ملاصدرا جهت اثبات عقل، که آن را «مفارق قدسی» نامیده و به دوازده طریق استدلال نموده است که طریق سوم آن، قاعده «امکان اشرف»، است.

برهان قاعده

برهانی که جهت اثبات این قاعده اقامه کرده اند، به چندین طریق تقریر شده است که در اینجا به طریق گوناگون آن اشاره می شود:

1- تقریر ازل و اشکالات آن
تقریر اول: هرگاه ممکن اخس از باری تعالی صادر شده باشد، حتما پیش از آن باید موجود اشرف صادر شده باشد؛ زیرا در غیر این صورت، یکی از سه اشکال زیر لازم می آید:
1- صدور کثیر از واحد
2- اشرف بودن معلول از علت خویش
3- وجود موجودی اعلی و اشرف از باری تعالی
و چون این اشکال های سه گانه، ممتنع و بر خلاف عقل است، نتیجه می گیریم که موجود اشرف باید پیش از موجود اخس صادر شده باشد. اما وجه لزوم یکی از سه اشکال مزبور، در صورت عدم صدور موجود اشرف پیش از موجود اخس، آن است که در این فرض یا باید موجود اشرف با موجود اخس توأم با یکدیگر از حق تعالی صادر شده باشد، که در این صورت اشکال اول، یعنی صدور کثیر از واحد لازم می آید؛ یا باید موجود اشرف بعد از موجود اخس صادر شده باشد که اشکال دوم، یعنی اشرف بودن معلول از علت خویش لازم می آید، و یا باید موجود اشرف، با اینکه ممکن است اصلا صادر نشده باشد، نه قبل از موجود اخس و نه توأم با آن و نه بعد از آن؛ در این صورت چنین موجودی که صدور آن ممکن است و از واجب الوجود صادر نشده است، باید عدم صدور آن مستند باشد به علتی که آن علت اشرف و اعلی از واجب الوجود باشد و این امر خود محال است. زیرا واجب الوجود، فوق مالایتناهی است و چیزی نمی تواند اشرف از او باشد.

2- تقریر دوم اشکالات آن
تقریر دوم: هر گاه ممکن اخس موجود شده باشد و پیش از آن ممکن اشرف موجود نشده باشد، یکی از چهار اشکال زیر پدید می آید:
1- خلاف فرض
2- صدور کثیر از واحد
3- صدور اشرف از اخس
4- وجود داشتن جهتی اشرف از آنچه در حق تعالی موجود است.
زیرا اگر موجود اخس به واسطه موجود اشرف صادر شده باشد، اشکال اول لازم می آید، و اگر بدون واسطه صادر شده باشد و در عین حال صدور موجود اشرف از حق تعالی نیز جایز باشد، اشکال دوم لازم می آید؛ و اگر صدور موجود اشرف از معلول خویش جایز باشد، اشکال سوم لازم می آید، و اگر صدور موجود اشرف نه از واجب تعالی جایز باشد و نه از معلول خویش، اشکال چهارم لازم می آید. و چون اشکال های چهارگانه در چهار فرض مزبور، خلاف عقل و ممتنع است؛ پس صدور ممکن اخس از حق تعالی بدون اینکه پیش از آن ممکن اشرف صادر شده باشد، ممتنع و خلاف عقل است. این برهان را به صورتی که ذکر شد، شارح کتاب حکمة الاشراق تقریر کرده است.

3- تقریر علامه طباطبائی
تقریر سوم: تقریری است که نگارنده از علامه شنیده و در تعلیقه ایشان بر اسفار نیز ذکر شده است. بیان این تقریر ذکر مقدمه ای را ایجاب می کند و آن عبارت است از اینکه وجود، یک حقیقت اصیل و مسکک است که از نظر شدت ضعف و قوه و فعل دارای مراتب متفاوت می باشد. وقوع مسئله علیت و معلولیت در ممکنات و تعلق جعل به وجود، تحقق مراتب بسیاری را در باب وجود ایجاب می نماید که ناچار مرتبه اعلای آن به واجب الوجود اختصاص می یابد و سایر مراتب به ممکنات تعلق می گیرد. بنابراین اگر جعل، به باب وجود متعلق باشد، مسئله علیت و معلولیت به مسئله وجود رابط و وجود نفسی برمی گردد؛ چنان که وجود رابط متقوم به وجود نفسی است و بدون وجود نفسی هیچ گونه استقلالی ندارد، وجود معلول، متقوم به وجود علت است و بدون علت، هیچ گونه استقلالی برای آن متصور نیست. در این صورت هر مرتبه از مراتب گوناگون وجود، به مرتبه مافوق خویش متقوم و عین ربط به اوست و مرتبه مافوق مقوم مرتبه مادون است.
اکنون اگر برای مراتب وجود سه مرتبه، که عبارت از مرتبه مافوق، مرتبه مادون و مرتبه متوسط است فرض کنیم، مرتبه مادون، فقط رابط و متقوم به مافوق خواهد بود و غیر از این چیزی نیست. مرتبه متوسط نسبت به مادون خویش مقوم و وجود نفسی است؛ چنانکه نسبت به مرتبه مافوق خود، رابط و متقوم است. مرتبه مافوق و عالی عبارت است از وجود نفسی که نسبت به مراتب مادون همواره مقوم است.
بعد از ذکر این مقدمه گفته می شود، هر گاه ممکن اخس متحقق گردد و پیش از آن ممکن اشرف تحقق نیافته باشد، این اشکال لازم می آید که آنچه بر حسب فرض بالذات متقوم و عین ربط است، بدون وجود مقوم تحقق پذیرد و این معقول نیست.

شرایط قاعده

بیشتر کسانی که قاعده امکان اشرف را معتبر می دانند و آن را به کار می برند، برای جریان آن دو شرط عمده قائلند که به ترتیب عبارتند از:
1- موجود اشرف و موجود اخس با یکدیگر در ماهیت متحد باشند.
2- مورد جریان قاعده فقط مبدعات و موجودات مافوق عالم کون و فساد باشند.
بنابراین، قاعده امکان اشرف در جهان عنصری و عالم حرکات و هم چنین مواردی که موجود اشرف و اخس اتحاد نوعی و ماهوی نداشته باشند، جاری نمی شود. ملاصدرا، اگر چه با معتبر بودن این دو شرط عمده مخالفت نکرده ولی چون در باب وجود، قائل به تشکیک است و وجود را یک حقیقت اصیل ذومراتب می داند که بین افراد آن تفاوت نیست مگر به کمال و نقص در نفس حقیقت مشترکه وجود، قاعده امکان اشرف را در مراتب تشکیکی وجود جاری می داند و منشأ پیدایش اختلافات ماهیات و تفاوت انواع را اختلاف در مراتب وجود، و سرچشمه این نوع تفاوت در مراتب وجود را نیز خود وجود می داند.

موارد جریان قاعده

با توجه به مطالب گذشته، می توان گفت مورد جریان قاعده امکان اشرف در مرحله نخست، «عقل اول و کلیه عقول طولیه» است، در مرحله دوم «عقول عرضیه و ارباب انواع»، و در مرحله سوم «اشباح مثالیه و صور برزخیه» است. ملاصدرا این قاعده را در غایات وجودیه اشیاء نیز جاری می داند. چنان که شریف را بر خسیس، بالفعل را بر بالقوه، صورت را بر ماده، صدق را بر کذب مقدم می داند و معتقد است که در عالم کون و فساد اگر چه موجود اخس به حسب زمان بر موجود اشرف مقدم است، مانند نطفه که بر حیوان مقدم است و بیضه که از نظر زمان قبل از مرغ است، ولی در واقع موجود اشرف به حسب وجود و ایجاد پیش از موجود اخس است. هرگاه ترتیب ذاتی و نظام آفرینش اشیاء مورد بررسی قرار گیرد، معلوم می شود که همواره وجوب بر امکان، فصل بر جنس، و حدت بر کثرت، اتصال بر انفصال، خیر بر شر و وجود بر عدم مقدم است. به این ترتیب می توان ادعا نمود که قاعده امکان اشرف در غایات وجودیه اشیا به معنای مزبور نیز جاری می شود و مورد جریان آن در انحصار عالم عقول نیست؛ بلکه مفاد آن، چنان که گذشت، این است که ممکن اشرف در تمام مراحل وجود بر ممکن اخس مقدم است و هرگاه ممکن اخس موجود باشد، بالضروره پیش از آن ممکن اشرف موجود خواهد بود.
با توجه به موارد جریان قاعده امکان اشرف معلوم می شود که نقش آن در اثبات بسیاری از مسائل فلسفی شایان اهمیت فراوان است و نمی توان آن را نادیده انگاشت.

قاعده امکان الاخس

بیشتر کسانی که از قاعده امکان اشرف بحث کرده اند، قاعده امکان اخس را نیز مورد بحث و گفتگو قرار داده و از آن غافل نبوده اند. همواره این دو قاعده مانند دو برادر مساعد و معاضد یکدیگر بوده اند. چنان که در باب قاعده امکان اشرف گذشت، بسیاری از موجودات، متوسط بین دو حاشیه وجود، به وسیله قاعده امکان اشرف اثبات می شوند، از این جهت می توان گفت بسیاری از موجودات دیگر بین دو حاشیه وجود، به وسیله قاعده امکان اخس قابل اثبات خواهند بود.

1-موارد جریان قاعده
حقیقت هستی، دارای دو ظرف است که آنها را دو حاشیه وجود می نامند. از یک طرف به فعلیت محض و کمال مطلق می رسد و از طرف دیگر به قوه محض و پذیرش صرف منتهی می گردد. آن طرف که به فعلیت محض و کمال مطلق می رسد، عبارت است از واجب الوجود که در شدت کمال و فضیلت غیر متناهی و از حیث فعل پایان پذیر است. و طرفی که به قوه محض و پذیرش صرف ختم می شود، عبارت است از هیولای اولی که در فقدان و قصور کمال، غیر متناهی و در پذیرش فعلیت ها بی پایان است. فاصله بین این دو ظرف را مراحل متوسط وجود تشکیل می دهد. نور وجود از مبدأ جود به مرحله هیولا، که انفصال محض است، نمی رسد مگر به طریق مرور و عبور از جمیع مراحل متوسط وجود که آن را قوس نزولی می خوانند. چنان که وجود در مراحل استکمال، از مقام هیولا به مقام قرب واجب الوجود نمی رسد مگر به طریق مرور و عبور از جمیع مراحل متوسطه وجود که آن را قوس صعودی می خوانند. پس از ذکر این مقدمه، گفته می شود چنان که بسیاری از موجودات متوسط در قوس نزول به وسیله قاعده امکان اشرف اثبات می شوند؛ بسیاری از موجودات متوسط در قوس صعود نیز به وسیله قاعده امکان اخس اثبات می شوند.

2- کاربرد قاعده توسط ملاصدرا
ملاصدرا در کتاب اسفار برای اثبات موجودات متوسط به وسیله قاعده امکان اخس سه مورد را از باب مثال ذکر می کند. در اینجا به ذکر مورد اول بسنده می کنیم و آن عبارت است از اینکه هرگاه برای زمین و هر کدام از عناصر بسیط در عالم مفارقات و عقول عرضیه، یک مدبر عقلی و صورت مثالی اثبات شود که آن را رب النوع آن عنصر بسیط می نامند، برای هر کدام از آنها در عالم نفوس و جهان بزرخی نفس نباتی اثبات می شود که دارای حیات نفسانی و قوه خیالیه است، زیرا وصول عنصر بسیط به مقام عقل مدبر و رب النوع، بدون مرور از مقام نفس نباتی، موجب طفره است و طفره محال است. پس با اثبات عقل مدبر، یعنی موجود اشرف در مراحل قوس صعود، نفس نباتی، یعنی موجود اخس، نیز اثبات می گردد. با توجه به مطالب گذشته معلوم می شود که دو قاعده امکان اخس و امکان اشرف با یکدیگر نسبت معلکوس دارند.
نقش قاعده امکان اشرف، در قوس نزول ظاهر می گردد و نقش قاعده امکان اخس در قوس صعود. یعنی در قوس نزول با اثبات و جود نفس، وجود عقل نیز به وسیله قاعده امکان اشرف اثبات می شود؛ ولی در قوس صعود با اثبات عقل مدبر برای عناصر بسیط، نفس نباتی نیز به وسیله امکان اخس ثابت می شود و به این ترتیب در قاعده امکان اشرف، با اثبات نفس ناطقه، «عقل» ثابت می شود و در قاعده امکان اخس، با اثبات عقل، «نفس ناطقه» ثابت می گردد.

3- کاربرد قاعده مذکور از سوی حاج ملاهادی سبزواری
حاج ملاهادی سبزواری، در تعلیقه بر اسفار، در مورد موجوداتی که به وسیله قاعده امکان اخس اثبات می شوند مثالهای زیر را ذکر کرده است: «هرگاه بدانیم که حیوانی دارای قوه باصره است، قطعا خواهیم دانست که این حیوان دارای مشاعر دیگری نیز هست؛ زیرا سایر مشاعر از نیروی باصره اخس و ادون می باشد. چنان که هرگاه دانسته باشیم حیوانی دارای نیروی مدرکه است، قهرا خواهیم دانست که پیش از این نیرو، دارای قوه محرکه نیز بوده است. همچنین است هرگاه بدانیم در موجودی نیروی شوقیه وجود دارد در آن صورت، به حکم قاعده امکان اخس، خواهیم دانست که پیش از آن دارای نیروی عاقله نیز بوده است. بر همین منوال می توانیم قاعده اخس را در کلیه نیروهای موجود در حیوان، نسبت به نیروهای مادون آن، به کار ببریم و آنها را اثبات نماییم.»


منابع :

  1. غلامحسین ابراهیمی دینانی- قواعد کلی فلسفی در فلسفه اسلامی- جلد 1 صفحه 33- 37 و 41- 43

https://tahoor.com/fa/Article/PrintView/19766