رابطه علم و دین از دیدگاه سید جمال الدین اسد آبادی

نسبت میان علوم و دین، تعاون و یا تقابل آن دو، همواره برای عالمان و روشنفکران دینی مسأله ساز و تأمل برانگیز بوده است.

سید جمال و مشکل علم و دین

سید جمال، بدون تردید عالم زمان خویش بود. زندگیش نوین و منحصر به فرد بود. وی را باید از بزرگترین احیاگران اندیشه دینی برشمرد. در سلسله مصلحان و نواندیشان، کمتر می توان همانندی برایش یافت. شخصیتهای معاصر و متأخر از وی، چون عبده، رشید رضا و اقبال و دیگران، همگی در زدودن خرافات و پالایش ناخالصیهای دین و عرضه صحیح تعالیم دینی از او الهام و تأثیر پذیرفته اند. برخورد این بزرگان، به ویژه سید، در برابر فرآورده های دانش زمان خود و جایگاهی که این برخورد در مجموعه تفکر اصلاحی آنان دارد، می تواند برای راه آموزان این طریق راه گشا و مفید باشد. از آن جا که سید جمال الدین، به معارف اسلامی آشنایی عمیق داشت و علم و دانش را مایه سربلندی و عزت و شکوه هر ملتی می دانست و جهل را مایه انحطاط و عقب ماندگی، نمی توانست نسبت به سیاست ترغیب و تشویق جوامع دینی به سوی علم و دانش جدید بی تمایل و بی عقیده باشد.
اندیشه باز و اعتقاد صواب او به این که علم و دانش مرز جغرافیایی نمی شناسد و این گوهر گران، ملک طلق و منحصر به فرد هیچ صاحب فکر و اندیشه ای نیست، او را در این جهت مصمم تر می ساخت به اعتقاد سید علم است که هر جا عظمت و شوکت خود را ظاهر می سازد… پادشاه علم، هر وقتی پایتخت خود را تغییر داده است و گاهی از شرق به غرب و گاهی از غرب به شرق رفته است… علمای ما در این زمان، علم را به دو قسم کرده اند: یکی را می گویند علم مسلمانان، یکی را می گویند علم فرنگ. و از این جهت منع می کنند دیگران را از تعلیم بعضی از علوم نافعه و این را نفهمیده اند که علم آن چیز شریفی است که به هیچ طایفه ای نسبت داده نمی شود، بلکه هر چه شناخته می شود به علم شناخته می شود و هر طایفه ای که معروف می گردد به علم معروف می گردد. اما او در زمانی می زیست که علم زدگی، غربزدگی و تجدد گرایی افراطی سکه رایج زمانه بود و بسیاری از متفکرین اسلامی نیز از تراوشات این گونه مسائل در امان نبودند. سیر سید احمد خان هندی، شبلی شمیل، طنطاوی را می توان از این گروه شمرد.
سید، اگر چه به علم فرا می خواند و ریشه عقب ماندگی مسلمانان را در آن می دید، اما از اتکای مطلق بر اندیشه های تجربی غرب، به دلیل خطر انحراف و مادیگری، برحذر می داشت. رساله نیچریه، که از معروفترین نوشته های سید، به شمار می آید، حرکتی است علیه اندیشه های مادیگرایانه و آنان که به این سمت و سو دعوت می کردند، مانند سر سید احمد خان و … لبه تیز رساله نیچریه متوجه اندیشه ورانی است که به اعتراف خود، مادی مذهب بوده اند و یا به این ویژگی آوازه یافته اند. این که متفکرانی چون: اپیکور، مزدک، روسو، ولتر، داروین و… را وابسته به جهان بینی واحدی دانسته و اختلافات و گوناگونی تفکر آنان را نادیده انگاشته وی سه آیین: سوسیالیسم و نهلیسم و کمونیسم را، یکسان نقد کرده، از این دیدگاه ایشان نشأت می گیرد که همه اینها، به عوامل طبیعی و مادی اهمیت داده اند و گاه در برتری آنها بر عوامل معنوی و مابعدالطبیعه، همداستانند.
بله، علم در آن دوره از تفکر بشر، می رفت که ماهیتی زمینی بیابد و در جوهره خویش، از عنصر اثبات ماورای طبیعت، تهی گردد. حتی در تاریخچه، زندگانی داروین می خواینم که وی، رفته رفته به لاادری گری روی می آورد، گرچه با ماتریالیستهای قرن نوزدهم پیوند اخوت نمی بندد. سید، در رساله نیچریه، با استدلالات فلسفی، به رویاروی با احیاء گران تفکر مادی و لاادری گری می پردازد. وی، نیچرسیم را معادل طبیعت پرستی و دهر گرایی محض می داند. در پاسخ معلمی از اهالی هندوستان می نویسد: «ای دوست عزیز! نیچر عبارت است از طبیعت و طریقه نیچریه، همان طریقه دهریه است که در قرن رابع و ثالث قبل از میلاد مسیح در یونانستان، ظهور نموده بودند. و مقصود اصلی این طایفه نیچریه، رفع ادیان و تأسیس اباحت و اشتراک است در میانه همه مردم.»

سید جمال و تفسیر عملی

مهمترین جایگاهی که غله های مختلف کلامی مسیحیت، بر سر آن به معارضه پرداختند، تفسیر کتاب مقدس بود. تطبیق محتوای آن با فراورده های دانش تجربی بشر و یا دامن برکشیدن از تراوشات ذهنی انسانی موضوع جدی مباحث آنان را تشکیل می داد. در حوزه تفکر اسلامی، با وجود گسترش مراکز اندیشه و تحقیق، از آن جهت که اصطکاک کمتری با دستاوردهای دانش تجربی در غرب یافته است، معارضه و یا آشتی با روند این جریان کمتر نمود و جلوه گاهی یافته است. البته، در دوره حاضر، گفتگو درباره مباحث کلام جدید، به ویژه، مهمترین محوران، یعنی موضوع علم و دین، رونق بسیار دارد. لیکن برخورد پیشینیان با این گونه جریانات را باید از درون مباحث و اندیشه های پراکنده آنان جستجو نمود. و شاید مناسب ترین موقعیتی که بتوان جریان تفکر آن بزرگان در این مورد به خصوص را ریشه یابی نمود، مباحث و روش تفسیری آنان می باشد. بدین لحاظ، به دنبال مباحث پیشین، مبنی بر طرح مواضع سید جمال و معاصرین او در برابر روند علوم تجربی، مناسب می بینیم تاحدی به تجلی و تبلور دیدگاههای یاد شده در روش و رویه تفسیری آنان نیز نظری اجمالی بیفکنیم. سیدجمال، از خود تفسیری به جای نگذاشته است، تا بتوان مستقیما طرز تلقی او را در این رهگذر، از آن به دست آورد، لیکن بزرگترین شاگرد وی، یعنی، شیخ محمد عبده، پایه گذار سبک نوینی در تفسیر گشت که پس از او بسیاری از شاگردان و یا معاصرین وی، به پیروی از او و یا مستقلا، این روش را دنبال نمودند.
علاوه بر این، سر سید احمد خان هندی نیز، دارای تفسیر نوینی در قرآن به نام: «تفسیر القرآن و هو الهدی و الفرقان» است که سید جمال، در طی یک مقاله، انتقادات شدیدی بر آن نگاشته است. هر چه علوم تجربی پیشتر می رفت، عالمان و اندیشمندان دینی نیز بیشتر و جدی تر، ضرورت این مهم را در می یافتند که باید در تطبیق و یا تفکیک حوزه های علم و دین از یکدیگر بکوشند. اما اگر جهان و عالم هستی واحد است و معرفت انسانی و معرفت الهی، هر دو، درباره یک موضوع واحد (انسان ـ طبیعت ـ هستی ـ خدا…) سخنی می گویند. پس باید، در تطبیق گفته های قطعی آنها با یکدیگر کوشید. بدین ترتیب، سبک تفسیری نوینی متولد گشت که به تناسب، بر آن نام (تفسیر علمی) نهادند و در تعریف آن چنین گفتند: «تفسیر علمی، تفسیری است که مفسر می کوشد تا عبارات قرآن را در روشنایی فرآورده های علمی فهم کند و بدین طریق از اسرار اعجاز قرآن پرده برداری نماید.» تفسیر علمی بدین معنی، یعنی تبیین پاره ای از آیات قرآنی با تکیه بر شواهد علم و تجربی، البته پیش از آن زمان نیز، در میان متقدمین از مفسرین، طرفدارانی چند از جمله: ابوحامد غزالی، فخرالدین رازی، سیوطی و دیگران داشته است.
این، نشان از ارتکاز مشکله علم و دین در ذهن آنان به گونه ای مجمل و بسیط دارد. اما ظهور و گسترش تفسیر علمی از قرن نوزدهم میلادی (ق 13 هجری قمری ـ دوره سید جمال) بدین سو حکایت از گسترش بستر و زمینه های نیاز نسبت بدین روش دارد. در این میان علم زدگانی چون سرسید احمد خان که سخت معتقد به انطباق وحی با فرآورده ای دانش تجربی بودند، در انطباق این دو با یکدیگر، به طور معمول، علم را متبوع و وحی را تابع قرار می دادند و در رفع تعارض این دو، همواره، حکم به سود علم صادر می نمودند. سید احمد خان، در تفسیر قرآن، روش هیچ یک از مفسرین پیش از خود را نمی پسندد و بر آنان خرده های فراوانی می گیرد و در انتها،بر اساس روش و سبک نوین خویش، معتقد می گردد که قرآن و تعالیم آن، هیچ مغایرتی با تجارب علمی بشر ندارد:
«من در ایامی که برای بیداری مسلمانان مجاهدت می کردم و به بسط و نشر علوم جدیده می پرداختم، قهرا بدین خیال افتادم که ببینم آیا حقیقتا، این علوم همان طور که می گویند مخالف با دیانت اسلام و قرآن است؟ بالاخره (برای این که تحقیقا به این نکته راه یافته باشم)، مدتها صرف وقت کرده، کتب تفاسیر را تا آن جایی که مقدورم بود بررسی کرده و از مطالب آنها آگاه شدم و حقیقت این است که من در پایان امر به استثنای یک رشته مطالبی که مربوط به علم ادب است چیزی در این کتب نیافتم… من، در آخر به مطالعه و بررسی خود قرآن مجید پرداختم، مدتی در اطراف آن بنای غور و خوض را گذاشتم و گفتم که: "به مفاد آفتاب آمد دلیل آفتاب" باید از خود قرآن فهمید که نظامات آن روی چه اصولی قرار گرفته است، تا بعد از چندی به توفیقات الهی پی به این نکته برده و تحقیقا دانستم که اسلام مطابق اصول مستخرجه از قرآن هیچ نوع مخالفتی با هیچ یک از رشته های علوم جدید ندارد و اینکه به راستی می گویم که: من شاگرد دبستان قرآن عظیمم.»
اندیشه های گوناگون وی، درباره موضوعات مختلفی چون: مسأله (حقیقت وحی)، (نبوت)، (حقیقت ملائکه و فرشتگان)، (حقیقت جهنم و بهشت)، (نسخ قرآن)، (معجزات و کرامات اولیا و پیامبران) و غیره همگی حکایت از نوعی تمسک به عقلانیت مطلق و علم زدگی در تفسیر و تبیین حقایق دینی دارد.

نمونه ها

وحی
به اعتقاد وی، هیچ واسطه ای میان خدا و پیامبر نیست. پیامبر، وحی را مستقیما از خدا می گیرد. جبرئیل، در حقیقت، معرف نمادین قوه پیامبری است. دل او آینه ای است که اشراقات الهی را باز می تاباند. دل اوست که پیامش را به خدا می برد و سپس با پیام الهی باز می گردد. او، موجودی است که کلام الهی از او صادر می شود. گوشی است که سخن بی لفظ و بی آوای خدا را می شنود، چنانکه گویی، دیگری با او سخن می گوید. خود را با چشم جسمانی خود می بیند، چنانکه گویی دیگری در برابر او ایستاده است.

فرشته
او، معتقد است که کلمه (فرشته) نماینده قدرت نامتناهی خدا و امکانیات اشیاء است. جمود کوهها و میعان آب و قابلیت رشد گیاه و نیروی جذب و دفع الکتروسیته و خلاصه، همه، نیروهایی که در اشیاء مختلف جهان هستی، متجلی است، با کلمه فرشته، نمایش داده است.

معجزه
او، معجزه را چون تخطی از قوانین طبیعت است، نمی پذیرد: قانون طبیعت، وعده عملی خداست به این که فلان چیز، چنین واقع خواهد شد. و اگر ما بگوییم که آن چیز، ممکن است بر خلاف وعده الهی واقع شود، به منزله آن است که او را متهم کنیم که بر خلاف وعده خود عمل می کند. و این غیر قابل تصور است. می افزاید: «من، امکان پذیر بودن معجزه را به این دلیل انکار نمی کنم که بر خلاف عقل است، بلکه به این دلیل آن را انکار می کنم که قرآن وقوع حوادث و اتفاقاتی را که بر خلاف قوانین طبیعتند و جریان معهود امور را نقض می کنند، تأیید نمی کند.»

نبوت
قوه پیامبری در همه کس، بدون استثناء وجود دارد، منتهی درجات آن در اشخاص مختلف، فرق می کند. وحی خدا، به روی همه کس باز است. پنهانیهای عمیق دل آدمی، همواره پذیرای ندای روحانی است. در برابر اندیشه های مذکور و دیگر آرای سید احمد خان، بسیاری از بزرگان جهان اسلام، موضع گرفتند. سید جمال، که در بعد فرهنگی، مبارزه با عقلانیت و تجدد گرایی و تجربه گرایی افراطی را محور مساعی خویش قرار داده بود، با این گونه توجیهات و تفاسیر، به شدت به مبارزه برخاست. به اعتقاد او، این گونه تأویلات، ریشه در حس گرایی و تجربه گرایی غربی دارد که دامن برخی علم زدگان مسلمان، اما فریفته غرب را نیز آلوده ساخته است. سید جمال، در تفسیر مفسر، که دربردارنده نقد و بررسی آرای تفسیری سید احمد خان است، می نویسد: «در این عالم بحث و تفتیش از افکار مسلمانان شنیدم که شخصی از ایشان در حالت کبر سن و کثرت تجربیات سیاحت ممالک فرنگ را نموده و پس از کد وجهت به جهت اصلاح مسلمانان تفسیری بر قرآن نوشته است. به خود گفتم اینک همانکه می خواستی و چنانچه عادت سامعین امور جدیده است خیال خود را رد جولان آورده تصورات گونه گونه در حق آن مفسر و آن تفسیر نمودم و گمان کردم که این مفسر، بعد از همه این تفاسیر کثیره ای که محمد ثین و فقها و متکلمین و حکما و صوفیه و ادبا و نحویین و زنادقه چون این راوندی و امثال آن نوشته، البته داد سخنی را داده است و کشف حقیقت را نموده، به نکته مقصود رسیده باشد…
چون تفسیر به نظر گذشت، دیدم که به هیچ وجه، این مفسر از این امور کلمه ای سخن در نیاورده است… فقط در ابتدای تفسیر خود چند سخنان در معنی سوره و آیه و حروف مقطعه اوایل سور رانده است و پس از آن همت خود را بر این گماشته است که هر آیه ای که در آن ذکری از ملک و یا جن و یا روح الامین و یا وحی و یا خبت و یا نار و یا معجزه ای از معجزات انبیاء، (ع)، می رود آن آیه را از ظاهر خود برآورده به تأویلات بارده زندیقهای قرون سابقه مسلمانان تأویل نماید.»
باری، سید جمال و سرسید احمد خان، سمبل دو نوع تفکر و بینش کاملا متفاوت در محدوده مسائل پیچیده علم و دین به شمار می آیند که پس از خود هر یک پیروان و رهروان فراوانی یافته اند. سید احمد خان سمبل تجدد گرایی و عقلانیت گرایی افراطی و دیگری شاید بتوان گفت یک تجددگرای معتدل که از یک طرف بر عنصر پویا در بطن تعالیم دینی تأکید می ورزد و از طرف دیگر، در پاسداری از حریم سنت و خلوص دینی می کوشد و هیچ گاه حاضر نیست آنچه را که به عنوان مایه های سنتی و شالوده های اساسی مکتب می شناسد، در پای تجددگرایی و پویایی قربانی نماید.
جالب این است که پس از سیدجمال، بزرگترین شاگرد وی، یعنی، شیخ محمد عبده گام در راه تفسیر علمی می گذارد. اگر چه روش او، بسیار معتدل تر و متفاوت تر از روش سرسید احمد خان می باشد، لیک آثار پیروی از عقلانیت در افکار و اندیشه های عبده نیز بسیار هویداست. لذا عبده، اگر چه در الازهر یعنی کانون تفکر اهل سنت درس می گوید، اما به لحاظ تفکر کلامی، بیشتر اعتزالی و شیعه مسلک نمی نمود و به عقل و مبادی عقلیه ارجی تمام می نهاد. در گشودن درهای اجتهاد، اجتهادی بلیغ داشت و چند فتوای معروف وی پیرامون مسأله بهره بانکی، حلیت زباع اهل کتاب و پوشیدن لباسهای غیر سنتی و غیره همگی نشانگر بینش گسترده و تسامحی او در برخورد با مسائل فقهی و دینی محسوب می گردد.
البته او بر خلاف سید احمد خان که در تفسیر قرآن هرگز از احادیث استفاده نمی کرد، هم از دلایل قطعی و دستاوردهای عقلی و علمی استفاده می کرد و هم از احادیث صحیح و معتبر. و در همین حال، می کوشید میان مسایل دینی و علمی، طریق جمعی بجوید و به قول استاد احمد امین: «هو فی تفسیره یحاول التوفیق بین الاسلام ونظریات المدینه الحدیثة، و یتبع طرقا من التأمل للتوفیق بین الدین و نظریات العلم» در تفسیرش بین اسلام و نظریات اجتماعی جدید وفق می داد. و در کشف راههایی که به توفیق بین علم و دین بینجامد کوشا بود.

محمد رشیدرضا

پس از عبده شاگرد وی،محمد رشیدرضا، روش تفسیری استاد را گام به گام در تفسیر المنار دنبال کرد و در واقع بخش عظیمی از تفسیر المنار، تقریرات عبده می باشد که شاگرد وی، پس از تقریر، از نظر استاد گذرانده و سپس به چاپ رسانده است. پس از رشیدرضا نیز، شیخ طنطاوی جوهری در تفسیر معروف «الجواهر فی تفسیرالقرآن» دنبال کننده تفسیر علمی قرآن است و در این روش راه مبالغه را پیموده است، چنانکه به اعتقاد بسیاری، تفسیر مزبور از جمله افراطی ترین تفاسیری است که در جستجوی تطبیق معارف قرآن، با اطلاعات و فرآورده های دانش تجربی می باشد. حتی تفسیر عبده و رشید رضا در برابر آن، به عنوان تفاسیری معتدل به شمار می آیند. کثرت مطالب علمی در این تفسیر، به حدی است که محققین، تفسیر او را، بیشتر، دائرة المعارفی دانند تا تفسیر. به قول استاد محمد حین ذهبی، یکی از محققین نامی در علوم قرآنی: «فیه کل شی الا التفسیر» تفسیر علمی، البته، با نام این بزرگان خاتمه نمی یابد و بسیاری دیگر، چه در مصر و چه در کشورهای دیگر، چون: ایران و لبنان، بدین روش، به صورت افراطی و یا معتدل آن روی آورده و خود را ناگزیر از رویاروی گرداندن قرآن با مسائل علوم جدید می دیدند و این فرآیند عملی، حقیقت مسلمی را به خوبی نمایان می سازد.
یک اندیشمند و متفکر دینی، هرگز نمی تواند آنچه را که از دانش تجربی و بشری بر او وارد گردیده است، با آنچه از کانون تعالیم دینی، یعنی، وحی و دریافت داشته است در تنافی و تغایر ببیند و خواه و ناخواه به تلایم این دو خواهد پرداخت و در این مسیر یا از این خواهد کاست و یا از آن. آنان که در طریق علم و تجددگرایی دل باخته ترند، خواه ناخواه تأویل شریعت را در پیش خواهند نهاد و تعالیم وحی را یکسره به قلم موی علم و عقلانیت رنگ آمیزی خواهند نمود و آنان که به حریم ثبات و خلوص دینی سرسپرده ترند، حتی در مقابل مویدترین نظریه های علمی نیز سخت مقاومت خواهند نمود، شاید که کوس رسوایی آن نظریه روزی به صدا در آید.


منابع :

  1. مرتضي چهاردهي- سيد جمال الدين و انديشه هاي او- صفحه 343ـ 345

  2. مرتضی مطهری- مقالات فلسفي- جلد 1 صفحه 50

  3. مقاله علم و دين از ديدگاه سيد جمال الدين اسد آبادي

https://tahoor.com/fa/Article/PrintView/19803