عمرة القضاء

"عمرة القضاء" همان عمره اى است که پیامبر (ص) سال بعد از حدیبیه، یعنى در ذى القعده سال هفتم هجرت (درست یک سال بعد از آنکه مشرکان آنها را از ورود به مسجدالحرام بازداشتند) به اتفاق یارانش انجام داد، و نامگذارى آن به این نام به خاطر آن است که در حقیقت قضاى سال قبل محسوب مى شد. توضیح اینکه: طبق یکى از مواد قرارداد حدیبیه، برنامه این بود که مسلمانان در سال آینده مراسم عمره و زیارت خانه خدا را آزادانه انجام دهند، ولى بیش از سه روز در مکه توقف نکنند، و در این مدت سران قریش و مشرکان سرشناس مکه از شهر خارج شوند (تا هم از درگیرى احتمالى پرهیز شود، و هم آنها که به خاطر کینه توزى و تعصب یاراى دیدن منظره عبادت توحیدى مسلمانان را نداشتند آن را نبینند!)
در بعضى از تواریخ آمده است که پیامبر (ص) با یارانش محرم شدند، و با شترهاى قربانى حرکت کردند، و تا نزدیکى "ظهران" رسیدند، در این هنگام پیامبر یکى از یارانش را به نام "محمد بن مسلمه" با مقدار قابل ملاحظه اسبهاى سوارى، و اسلحه پیشاپیش خود فرستاد، هنگامى که مشرکان این برنامه را ملاحظه کردند شدیدا ترسیدند، و گمان کردند که حضرت (ص) مى خواهد با آنها نبرد کند و قرارداد ده ساله خود را نقض نماید، این خبر را به اهل مکه دادند، اما هنگامى که پیامبر (ص) نزدیک مکه رسید، دستور داد تیرها و نیزه و سلاحهاى دیگر را به سرزمینى که "یاجج" نام داشت منتقل سازند، و خود و یارانش تنها با شمشیر، آن هم غلاف کرده، وارد مکه شدند.
اهل مکه هنگامى که این عمل را دیدند خوشحال شدند که به وعده وفا شده (گویا اقدام پیغمبر هشدارى بود براى مشرکان که اگر بخواهند نقض عهد کنند و توطئه اى بر ضد مسلمانان بچینند آنها قدرت مقابله با آن را دارند). رؤساى مکه از مکه خارج شدند تا این مناظر را که براى آنها دلخراش بود نبینند، ولى بقیه اهل مکه از مردان و زنان و کودکان در مسیر راه، و در پشت بامها، و در اطراف خانه خدا جمع شده بودند تا مسلمانان و مراسم عمره آنها را ببینند. پیامبر (ص) با ابهت خاصى وارد مکه شد، و شتران قربانى فراوانى همراه داشت، با نهایت محبت و ادب با اهل مکه رفتار کرد، و دستور داد مسلمانان به هنگام طواف با سرعت حرکت کنند و احرامى را کمى کنار بزنند، تا شانه هاى نیرومند و سطبر آنها آشکار گردد، و این صحنه در روح و فکر مردم مکه به عنوان دلیل زنده اى از قدرت و قوت و رشادت مسلمانان اثر گذارد.
روی هم رفته "عمرة القضاء" هم عبادت بود، و هم نمایش قدرت، و باید گفت که بذر "فتح مکه" که در سال بعد روى داد در همان ایام پاشیده شد، و زمینه را کاملا براى تسلیم مکیان در برابر اسلام فراهم ساخت.
این وضع به قدرى براى سران قریش ناگوار بود که پس از گذشتن سه روز کسى را فرستادند خدمت پیامبر (ص) که طبق قرارداد باید هر چه زودتر "مکه" را ترک گوید.
جالب اینکه پیغمبر (ص) زن بیوه اى را از زنان مکه که با بعضى از سران معروف قریش خویشاوندى داشت به ازدواج خود در آورد تا طبق رسم عرب پیوند خود را با آنها مستحکم کرده و از عداوت و مخالفت آنها بکاهد. هنگامى که پیامبر (ص) پیشنهاد خروج از مکه را شنید فرمود: «من مایلم براى مراسم این ازدواج غذایى تهیه کنم، و از شما دعوت نمایم.» کارى که اگر انجام مى شد نقش مؤثرى در نفوذ بیشتر پیامبر (ص) در قلوب آنها داشت، ولى آنها نپذیرفتند و این دعوت را رسما رد کردند. 

 


منابع :

  1. ناصر مکارم شیرازی- تفسیر نمونه- جلد ‏22 صفحه 107

https://tahoor.com/fa/Article/PrintView/19921