پیشنهاد پرستش خدایان از طرف مشرکین

یکی از پیشنهادهای مشرکان این بود که آنها در صورتی حاضرند خدای محمد را بپرستند که پیامبر (ص) الهه ی آنان را بپرستد، خداوند در انتقاد این طرح سوره ی کافرون را فرو فرستاد: «قل یا ایها الکافرون* لا اعبد ما تعبدون* و لا انتم عابدون ما اعبد؛ بگو ای کافران! آنچه را که شما پرستش می کنید، من نمی پرستم و نه شما می پرستید خدایی را که من می پرستم.» (کافرون/ 1- 3)
همچنین آیات 73 تا 75 سوره اسراء که مفسران برای این آیات شأن نزول های زیادی نقل کرده اند که بسیاری از آنها با توجه به مکی بودن سوره صحیح نیست، روشن ترین شأن نزول همان است که ابی حفض از امام باقر (ع) نقل می کند: «قریش به رسول گرامی (ص) گفتند: خدای تو را یکسال می پرستیم، مشروط بر این که تو نیز خدایان ما را یک سال بپرستی!»
در این موقع وحی الهی فرود آمد: «و إن کادوا لیفتنونک عن الذى أوحینا إلیک لتفترى علینا غیره و إذا لاتخذوک خلیلا؛ نزدیک بود آنان (با پیشنهادهای خود) تو را از آنچه بر تو وحی کردیم بفریبند تا غیر آن را به ما نسبت دهی و در این هنگام تو را دوست خود برمی گزیدند.» (اسراء/ 73) «و لو لا أن ثبتناک لقد کدت ترکن إلیهم شیا قلیلا؛ اگر تو را استواری نمی بخشیدیم (و به تو عصمت مانع از لغزش نداده بودیم) نزدیک بود کمی به آنان متمایل شوی.» (اسراء/ 74) «إذا لأذقنک ضعف الحیوة و ضعف الممات ثم لا تجد لک علینا نصیرا؛ در این صورت دو برابر مجازات (مشرکان) در زندگی دنیا، و دو برابر مجازات آنان در بعد از مرگ را به تو می چشاندیم، آنگاه در برابر ما یاوری پیدا نمی کردی.» (اسراء/ 75) در مورد این آیات از تذکر دو مطلب ناگزیریم:
الف: چنین پیشنهادی سرچشمه ای جز نا آگاهی ازاهداف پیامبران ندارد. همه ی پیامبران برای تثبیت یک اصل و آن یکتا پرستی در میان بشر برانگیخته شده اند، و این اصل در تمام شرایع آسمانی ملحوظ بوده و هیچ گاه تغییر پذیر نخواهد بود. و اصل و اساس شریعت آنان را تشکیل می دهد چنانکه می فرماید: «و لقد بعثنا فی کل امه رسولا أن اعبدوا الله واجتنبوا الطاغوت؛ در میان هر گروهی رسولی برانگیختیم تا خدا را بپرستد و از عبادت طاغوت اجتناب ورزند.» (نحل/ 36) چنین اصلی که روح تمام شرایع سماوی را تشکیل می دهد نه قابل مصالحه است و نه قابل تبعیض؛ در این صورت چگونه می توان چنین پیشنهادی را پیشنهاد عاقلانه خواند؟ انحراف از جاده ی توحید آنچنان زشت و سنگین است که کمترین انحراف، مجازات در بر دارد، و قرآن از آن به «ضعف الحیاه» و «ضعف الممات» تعبیر می آورد.
ب: آیات وارده در سوره ی اسراء گواه بر تمایل پیامبر بر پذیرش پیشنهاد آنان نیست، تا چه رسد به این که گواه بر لغزش او باشد، بلکه آیه از یک جریان مشروط سخن می گوید، نه از جریان محقق و آن این که: اگر تثبیت خدا نبود، نزدیک بود (که تو ای پیامبر!) به نظریه ی آنان اندکی متمایل گردی «لولا أن ثبتناک لقد کدت ترکن إلیهم شیئا قلیلا» ولی چون تثبیت خدا صورت گرفت، نزدیکی به تمایل نیز محقق نشد، تا چه رسد به خود تمایل.
مقصود از تثبیت، همان نیروی عصمت یا روح القدس است که پیامبران را در تمام مراحل زندگی از لغزش صیانت می کند این آیه بسان این است که کسی به دوست خود بگوید اگر دست تو را نگرفته بودم، نزدیک بود بیفتی! یعنی دست تو را گرفتم، و این نزدیکی (تا چه برسد به اصل افتادن) محقق نشد. آیه نیز یادآور می شود که ای رسول گرامی اگر تو را از نظر فکری و عقلی، و یا عملی و رفتاری، تثبیت نکرده بودیم میل به مشرکان در نفس تو، نزدیک می شد ولی اصل تثبیت به نام «عصمت» و تسدید «روح القدس» هر نوع پیامد را نفی کرده و نزدیکی به میل تا چه رسد اصل میل در روح تو محقق نگردید. پیامبران الهی از آن نظر که بشر هستند گناه و خلاف و خطا و لغزش درباره ی آنان تصور می شود و در مورد آیه، وسوسه و فتنه انگیزی مشرکان (او خدایان آنها را بپرستد تا آنان خدای او را بپرستند) می توانست در نفوس آنان اثر بگذارد.
اما با توجه به عصمت و تسدید الهی، همه نوع گناه و لغزش درباره ی آنان منتفی بوده، نه تنها لغزش عمدی و سهوی از آنان منتفی می باشد، بلکه قرب و نزدیکی بر آن در صفحه ی حیات آنان محکوم نیز به عدم است و آیات یاد شده متذکر این دو نوع تصور درباره پیامبران می باشد و این که تو ای پیامبر از آن نظر که انسان و بشر هستی وسوسه ی آنان در این حد بود که در نفس تو چنین نزدیکی پدید آورد، و با یک رشته محاسبات که مهم ترین آن نزدیک شدن آنان به آیین خدا بود، در فضای ذهن آن صحه گذاری، اما با توجه به این که تو پیوسته در پوشش عصمت و تثبیت الهی و تسدید روح القدس قرار دادی، هیچ یک از این مسائل پیش نیامد؛ و سرفراز از میدان نبرد فکری بیرون آمدی.


منابع :

  1. جعفر سبحانی- منشور جاوید- جلد 6 صفحه 153

https://tahoor.com/fa/Article/PrintView/19974