خداوند در مورد رویگردانی اهل کتاب و منافقین از دعوت حضرت رسول (ص) که موجب غصه خوردن ایشان می گردید، می فرمایند: «یأیها الرسول لا یحزنک الذین یسرعون فى الکفر؛ اى پیامبر! کسانى که در کفر شتاب مى کنند تو را غمگین نسازند.» (مائده/ 41)
این آیه شریفه خاطر خطیر رسول خدا (ص) را از آنچه از نامبردگان در آیه مشاهده کرده است، تسلیت و دلخوشى مى دهد و نامبردگان (منافقین) کسانى بودند که به سوى کفر سرعت مى گرفتند یعنى به سرعت راه مى پیمودند و از افعال و اقوالشان موجبات کفر یکى پس از دیگرى مشاهده مى شود پس این منافقین کافر و شتابگر در کفرشان هستند و معلوم است که مسارعت "در کفر" معنایى دارد که غیر از آن معنایى است که در مسارعت "به سوى کفر" است.
«فإن تولوا فاعلم أنما یرید الله أن یصیبهم ببعض ذنوبهم؛ پس اگر پشت کردند، بدان که خدا مى خواهد سزاى پاره اى از گناهانشان را به آنها برساند.» (مائده/ 49) این جمله مسأله اضلال و گمراهى ایشان به دنبال فسقشان را بیان مى کند، این جمله نیز مثل آیه ی فوق، موجب تسلیت در آرامش رسول خدا (ص) است و مى خواهد آن جناب را دلخوش سازد و به او چیزى تعلیم دهد که با فرا گرفتن آن، دیگر غم و اندوه به دلش راه نیابد و خداى عز و جل در تمام موارد آن حضرت را از اندوه نهى کرده و از اینکه مردم از پذیرفتن دعوت حقه آن جناب اعراض مى کردند و از قبول چیزى که مایه رشدشان بود و به سوى سبیل رشاد و رستگارى رهنمونشان مى کرد استنکاف مى نمودند دلگیر مى شد، دلداریش داده و آن نکته را تعلیمش مى داد که: مردم نمى توانند خداى تعالى را در ملکش به ستوه آورده و عاجز سازند، بلکه خدا بر کار خود مسلط و غالب است و همو است آن کسى که این اعراض کنندگان از پذیرفتن حق را به جرم فسقشان گمراه کرده و اگر دلهایشان از راه مستقیم متمایل به بیراهه است او چنین کرده (زیرا زمام دلها به دست او است) و با سلب توفیق و استدراج رجس و پلیدى را هوا و هدف آنان قرار داده و در باره همین ها است که فرموده: «و لا یحسبن الذین کفروا سبقوا إنهم لا یعجزون؛ و کسانى که کفر ورزیدند، نپندارند که از خدا پیشى گرفته و از چنگ او گریختند و او را شکست دادند نه، آنها نمى توانند خدا را به تنگ بیاورند.» (انفال/ 59)
وقتى زمام امر همه به دست خداى سبحان است و او هر پلیدى و رجسى را از ساحت دین مقدسش دور مى سازد و هرگز چیزى از خواسته هایش فوت نمى شود دیگر هیچ وجهى براى غم و غصه پیامبرش باقى نمى ماند. و چه بسا که جمله: «فإن تولوا فاعلم أنما یرید الله» بخواهد به همین معنا اشاره کند یعنى با آوردن کلمه "فاعلم؛ پس بدان اى پیامبر" بخواهد آن جناب را تعلیم دهد وگرنه مى فرمود: "فان تولوا فانما یرید الله" و یا عبارت دیگرى که این معنا را برساند مى آورد پس برگشت معناى آیه به تعلیم این معنا است که اعراض کفار خود کیفرى است از ناحیه خداى تعالى و دست خدا در آن دخالت دارد، دیگر جا ندارد که رسول گرامیش غصه بخورد که چرا مردم از پذیرفتن دعوت به حق او روى گردانند؟ او یک فرستاده اى است که وظیفه اش تنها ابلاغ پیام هاى خداى تعالى به بندگان و دعوت آنان به راه خدا است، بله اگر فرضا چیزى او را اندوهگین کند، حتما باید چیزى باشد که بر اراده خداى تعالى در امر دعوت دینى (العیاذ بالله) غلبه کند و خدا را در اراده اش شکست دهد و چون هیچ چیزى نیست که خدا را شکست دهد و بلکه او است که همه خلایق را به این سو و آن سو به راه و بیراهه سوق مى دهد، یکى را با تسخیر الهیش سلب توفیق مى کند و آن دیگرى را توفیق مى دهد پس هیچ مجوز و موجبى براى غصه خوردن آن جناب نیست.
خداى تعالى در جاى دیگر این حقیقت را به بیانى دیگر متعرض شده و فرموده: «فلعلک باخع نفسک على آثارهم إن لم یؤمنوا بهذا الحدیث أسفا إنا جعلنا ما على الأرض زینة لها لنبلوهم أیهم أحسن عملا و إنا لجاعلون ما علیها صعیدا جرزا؛ و شاید تو بعد از اعراض آنان و به خاطر اینکه به این قرآن ایمان نیاوردند خود را از شدت اندوه هلاک کنى و نباید چنین کنى و باید بدانى که غرض از تشریع شریعت تو آزمایش آنان است هم چنان که مى بینى، آنچه در روى زمین است فریبنده کردیم تا آنان را بیازمائیم که کدامشان عمل بهترى دارند و همین ما آن فریبنده ها را به صورت خاکى خشک در مى آوریم.» (کهف/ 8) که بیان مى کند اگر رسولانى را به منظور انذار و تبشیر دینى گسیل داشته، براى این نبوده که تمامى مردم ایمان بیاورند آن چنان که همگى از امور مادى بهره مند مى شوند بلکه همه اینها امتحان و آزمایشى است که خداى تعالى به وسیله آن، مردم را مى آزماید تا مشخص کند که بهترین آنان از حیث عمل کیست؟ و اگر جز این بود نه پیغمبرانى گسیل مى داشت و نه دنیا را اینقدر فریبنده مى کرد، دنیایى که خودش و آنچه در آن است به زودى باطل و فانى خواهد شد و جز خاک خالى یعنى خاکى که تهى از افراد کفر پیشه و از دین حق برگشته و خالى از هر فریبنده اى که دل آن افراد را فریفته باقى نخواهد ماند پس جا ندارد که تو از کفر و اعراض آنان تاسف بخورى و خود را هلاک گردانى، براى اینکه کفر و اعراض آنان باعث بطلان و بى نتیجه شدن کار ما و کند شدن قدرت و اراده ما نمى شود.