واقعه قیام دو تن از شیعیان در زمان امامت امام رضا علیه السلام

در زمان امام رضا سادات همراه برخی دیگر از عالمان شیعه یا دیگر مردم شیعی، در جناح دیگر اجتماع، با تکیه به شخصیت و موقعیت امام رضا (ع) مشغول درگیریها و اقدامات خویش بودند، از جمله: محمد بن ابراهیم طباطبا، که خروج ابوالسرایا سری بن منصور شیبانی، در سال 199، به آهنگ بیعت گرفتن برای او بود.
ابوالسرایا محمد بن ابراهیم (محمد بن ابراهیم بن اسماعیل طباطبا ابن ابراهیم بن حسن بن حسن علی بن ابیطالب (ع) را در حجاز ملاقات کرد و با او وعده گذاشت که مردم را به بیعت او فرا خواند، و او در روز 10 جمادی الاول سال 199، در کوفه خود را ظاهر کند. چون روز میعاد شد محمد بن ابراهیم در کوفه خروج کرد، و با او بود علی بن عبدالله (عبیدالله) بن حسین بن علی بن الحسین زین العابدین (ع) مردم کوفه گرد او جمع شدند و با او بیعت کردند.
از طرف دیگر ابوالسرایا با غلامان خویش، از خارج کوفه، مردم را به یاری خاندان پیامبر و خونخواهی شهیدان آل محمد (ص) دعوت و تخریض کرد، و روز موعود با جماعتی که گرد آمده بود وارد کوفه شد. در این هنگام محمد بن ابراهیم بر فراز منبر رفت و خطبه خواند و مردم رابه بیعت خویش طلبید، و عهد کرد که در میان مردم به قانون کتاب و سنت عمل کند، و جانب امر به معروف و نهی از منکر را فرو نگذارد...
در کتاب تتمه المنتهی آمده است: محمد بن ابراهیم که ابوالفرج، از جابر جعفی روایت کرده است که حضرت امام محمد باقر (ع) از خروج او خبر داد و فرمود: «در سال 199، مردی از ما اهل بیت، بر منبر کوفه خطبه می خواند، که خداوند به وجود او بر ملائکه مباهات می کند.»
از سخن امام باقر، در حق محمد بن ابراهیم طباطبا، دانسته می شود که قیام وی بر حق بوده است و برای حق. و اینکه با مردم پیمان کرده است که به کتاب و سنت عمل کند، می کرده است و طبق کتاب و سنت، امامت را (پس از پیروزی کامل) به دست امام حق زمان خویش، حضرت علی بن موسی الرضا، می سپرده است. پس او در حقیقت داعی امام رضا بوده است در این خروج در کوفه.
دیگر ازسادات بزرگ انقلابی در آن ایام فرزند امام جعفر صادق (ع) محمد دیباج بود،که در مدینه خروج کرد و مردم را به بیعت خویش فراخواند. اهل مدینه با او بیعت کردند. برخی گفته اند، محمد بن جعفر الصادق؛ نخست مردم را به بیعت با محمد بن ابراهیم طباطبا دعوت می کرد. و چون محمد بن ابراهیم درگذشت، مردم را به بیعت خود خواند. و این محمد بن جعفر الصادق را، محمد دیباج می گفتند، به جهت حسن و جمال و بها و کمال او. و او مردی سخی و شجاع و قوی القلب و عابد بود، پیوسته یک روز روزه می داشت و یک روز افطار می کرد. و هرگاه از منزل بیرون می شد. بازنمی گشت مگر اینکه جامه خویش را از تن کنده بود و برهنه ای را آن پوشانیده بود. محمد با جماعتی از سادات و علو یین نامی به جانب مکه روانه گشت و آماده جنگ با سپاه خلیفه شد....
از احوال وی و زهد و عبادت او، و اینکه ابتدا بیعت برای محمد بن ابراهیم طباطبا می گرفته است، روشن می شود که او نیز در صدد احیای حق و ابطال باطل دفع ستم بوده است.
بدینگونه می نگریم که مأمون، با همه تصفیه ای که در داخل امپراطوری اسلامی کرد، تا جایی که سپاه فرستاد تا برادرش محمد امین را کشتند و سر او را برای مأمون فرستادند (و او سر محمد امین را در صحن بارگاه خوش بر دار کرد و لشکریان خود را طلبید و شروع کرد به عطا دادن، و هر کدام را جایزه می داد امر می کرد تا نخست بر آن سر لعن کنند) با این همه نتوانست بر همه مراکز اسلامی، چنانکه باید، چیره شود.

 


منابع :

  1. محمدرضا حکیمی- امام در عینیت جامعه- صفحه 53- 55

https://tahoor.com/fa/Article/PrintView/210411