بررسی پیوستگی ها و هماهنگی در نظام آفرینش

بشر با تمام کوشش ها و فعالیت هایی که برای استنتاج و به دست آوردن اصول و قوانین علمی انجام می دهد، چه آگاه و چه ناخود آگاه درحقیقت نظام وهماهنگی رابرای جهان هستی اثبات می کند، زیرا درمعنای «اصل» و «قانون» و «قاعده» کلیتی نهفته است که خود، جریان پیوسته رابه طور روشن اثبات می کند. با استفاده از افکار همه طبیعی دانان به طور عموم می توان با این اصل روبه رو شد که شناخت بشری تا آن جا راه پیدا کرده که جهان را منظم و سیستماتیک بشناسد. از طرف دیگر؛ همه ما می دانیم که جهان مجموعه ای است تشکیل یافته از هزاران اجزای مختلف. هم چنین؛ مفروض این است که تمامی اجزاء آن به هم مربوط بوده و پیوسته می باشند. اگر ده جزء از آن اجزاء را بشناسیم که با هماهنگی دقیق در داخل مجموعه مشغول جریان می باشند، بدون تردید باید به هماهنگ بودن تمام آن مجموعه معتقد باشیم، زیرا فرص آن است که همه اجزاء با هم مربوط می باشند، زیرا اگر اجزای شناخته نشده، با یکدیگر ناهماهنگ می بودند، به جهت ارتباط با این اجزای هماهنگ، نظام سیستم این ها را نیز مختل نموده، مانند خود ناهماهنگ می ساختند.
با یک نظر دقیق تر، اگر چنین فرض کنیم که در مجموعه ای متشکل از اجزاء میلیون ها جزء وجود دارد و همه آن ها با هم پیوستگی دارند، و جریان یک جزء به طور دقیق منظم باشد، از نظر منطقی باید سایر اجزاء نیز سیستماتیک و مرتب باشند. به نظر می رسد، علت این که اغلب فلاسفه و دانشمندان، با این که مقدار محدود و معینی از جهان را می بینند و به هماهنگی تمام مجموعه جهان هستی عقیده دارند، بر مبنای همین اصل «پیوستگی» است.
فرانسیس هالبواکس (Francis Halbwax) چنین می گوید: وقتی ما یک چمدان را از زمین بر می داریم، این عمل ساده، سبب مداخله توده ستاره های بی نهایت زیاد می شود که در مسافت های بعید از دیگر واقع شده اند.
پروفسور سرگئی واویلوف (Sergi Vavilov ) نیز گفته است: لنین (Lenin) در تفسیر خود بر علم منطق هگل (Hegel) می گوید: «مقولات تفکر، تنها کمک کننده انسان نیست، بلکه بیانی است برای این که هم طبیعت و هم قانون نظم دارد».
پروفسور اپارین و فسنکوف معتقدند: از این نظریه چنین نتیجه می گیریم که سازمان یافتن و تشکیل سیارات، پدیده ای به غایت نظم و بسیار شایع در طبیعت بوده است و منشأ سیارات، از همان ماده ای است که خورشید مرکزی منظومه را به وجود می آورد. امروزه به طور یقین می دانیم پیدایش سیارات با تشکیل خورشید هایی که پیرامونش در گردنش هستند، ارتباط دارد و اصولا پیدایش هر نوع کره سماری از سیاره و ستاره و منظومه های شمسی پدیده های واحد است. اختران تابناک چون میخچه های طلایی نیستند که برحسب اتفاق برطاق سپهر کوبیده شده باشند، بلکه دستگاه ها و سیستم های وسیعی آن را در بر می گیرند. اما آن چه اساسا ماده زنده را از تمام دنیای غیرآلی (غیر ابزاری) ممتاز می سازد، چیزی جز خاصیت شرایط لازم برای زندگی نیست. هزاران و بلکه صدها هزار واکنش شیمیایی در ماده زنده، نه تنها با نظم و هماهنگی خاصی ایجاد می شود، بلکه چنان انجام می گیرد که تمام سیستم های حیاتی موجود زنده نسبت به شرایط محیطی محفوظ بمانند.
اگر به این عبارت، جملات زیرا را اضافه کنیم، نیتجه این که، قسمت عمده ستارگان آسمان، دوتایی یا چند تایی می باشند، ستاره تنها مثل خورشید کم یاب تر است و این امر، اهمیت شایانی در مسأله حیات دارد. و به وضوح می توان دریافت برای پیدا شدن حیات بر روی سیاره ای، ضروری است تنهایی به دور خورشید بگردد. این نتیجه منطقی حاصل می شود که: پیدایش کوچک ترین مقدار از حیات در عالم، به کرات دیگر بستکی دارد که خون آن کرات مستقیم یا غیر مستقیم باسایر کرات در ارتباط هستند، بنابراین اجزاء جهان با هم مرتبط و هماهنگ می باشند.
برای تصدیق این که جهان هستی منظم است، می توان به روش عموم دانشمندان استناد کرد، ازاین رو احتیاجی به نقل جملات متفکران دیگر نیست. در این رابطه تنها کافی است به کتاب خدا در عصر علم تجلی می کند، مراجعه شود. این کتاب توسط سی نفر از دانشمندان جهانی قرن ما نوشته شده است که اکثر آنان به هماهنگی اجزاء و روابط جهان معترفند. بنابراین مقدمات، نظام و هماهنگی جهان هستی تثبیت می شود.


منابع :

  1. محمدتقی جعفری- آفرینش و انسان- صفحه 81-97

https://tahoor.com/fa/Article/PrintView/210445