رابطه فطرت و حقوق بشر

فطرت به معنای عام شامل طبیعت می شود و هر موجود طبیعی، مفطور خداست؛ زیرا فاطر بودن خداوند اختصاصی به آفرینش موجود مجرد ندارد. ظاهر آیه اول سوره فاطر، جامع موجودهای مجرد و مادی است: «الحمد الله فاطر السموات والارض...» زیرا هر جا سماوات و ارض ذکر شد و آنچه در آنها به سر می برند ذکر نشد، آنها هم مشمول عنوان جامع «السموات والارض» اند. بنابراین، مقصود آیه مزبور، بیان فاطر بودن خداوند نسبت به آسمان ها و همه آسمانی ها و همچنین نسبت به زمین و همه زمینی ها خواهد بود.
فطرت به معنای خاص در قبال طبیعت است، یعنی انسان که مرکب از بدن مادی و روح مجرد است، جریان طبیعت به بدن مادی او بر می گردد و جریان فطرت به روح مجرد او، زیرا آنچه ادراک می کند و فرا طبیعی را می فهمد و موجودهای غیبی را با چشم ملکوتی خود مشاهده می نماید و با آن عهد می بندد و خود را غریم مورد معاهده غیبی می داند و به ربوبیت خداوند اعتراف می کند و به عبودتی خویش نسبت به ذات اقدس الهی اقرار دارد، همان روح مجرد انسانی است که آیه میثاق ذریه ناظر به آن است. گرچه انسان مولف از بدن طبیعی و روح فرا طبیعی است، لیکن اصالت این موجود مؤلف، از آن رو مجرد است که تدبیر بدن و اراده او نیز به عهده روح خواهد بود.
بنابراین تدوین حقوق بشر مسبوق به شناخت این حقیقت تألیفی است، اولا؛ و متأخر از معرفت آنچه در این موجود مؤلف، جنبه اصالت دارد که همانا روح مجرد اوست، ثانیا. لذا تمام حقوق انسان را باید در پرتو دو نگاه بررسی کرد: یکی جنبه طبیعی او که فرع است؛ دیگری جنبه فطری او که اصل است و اگر در این ارزیابی حقیقت انسان، او را منحصر در جدار طبیعت بدانیم، بخش مهم واقعیت وی را انکار کردیم و یا اگر واقعیت انسان را به طور متساوی بین طبیعت و فطرت ملاحظه نمودیم، فرع را همتای اصل قرار دادیم، چه اینکه اگر طبیعت تن را بر فطرت روح مقدم داشتیم، فرع را به جای اصل نشانده و اصل را از صدارت معزول کردیم و پوستین انسانیت را وارونه در بر انسان شناسی نمودیم و ذیل نشین را مصدر و صدر نشین را مذیل ساختیم و در این حال واقعیت انسان محق و محو و مسخ خواهد شد چه اینکه گروهی درباره اصل اسلام چنین کرده اند و حضرت امیرالمومنین (ع) درباره آنها فرمود: «و لبس الاسلام لبس الفرو مقلوبا».
با توجه به نکته مزبور، اگر کسی برابر اصطلاح خاص خویش، طبیعت را همان فطرت بداند و حقوق طبیعی و فطری را یکی تلقی کند، محذوری ندارد، چون تشاح و نزاع در جعل اصطلاح راه ندارد. ولی اگر کسی تمام حقیقت انسان را همان طبیعت او بداند و فطرت را چیزی غیر از جنبه طبیعی انسان نداند، بخش مهم و اصیل انسانیت را انکار کرد و در این حال حقوق آن به طور صحیح تدوین نخواهد شد، لذا تنظیم حقوق بشر مسبوق به تحقیق فلسفه حقوق اوست.


منابع :

  1. عبدالله جوادی آملی- فلسفه حقوق بشر- صفحه 7 -8

https://tahoor.com/fa/Article/PrintView/210555