وظیفه انسان در برابر نعمتهای خداوند در قرآن

یکی از مبانی حقوق بشر در تفکر اسلامی، پیوند خاص انسان با جهان و وظیفه او نسبت به نعمت های پروردگار در این جهان است. محور اصلی این تفکر آن است که کردار نیک یا زشت انسان در پیدایش یا کاهش نعمت های جهان سهمی بسزا دارد. انسان در هر اقلیم و قلمرو، با هر ویژگی جغرافیایی، می تواند با عمل خویش جهان را شکل دهد و گستره نعمت های هستی را رقم زند. البته نباید فراموش کرد که گاه خداوند مردمی بدکار را نیز مشمول نعمت های خویش قرار می دهد. این از باب آزمون و محک زدن انسان هاست: «ضرب الله مثلا قریه کانت آمنه مطمئنه یاتیها رزقها رغدا من کل مکان؛ خداوند سرزمینی را مثال زد که از دو نعمت امنیت و روزی سرشار برخوردار بود؛ روزی ای فراوان در هر جا» (نحل/ 112).
از این تمثیل قرآنی، پیداست که گاهی خداوند مردمی را از هر دو نعمت بنیادین و اصلی، یعنی اقتصاد سالم و امنیت، بهره مند می سازد تا آنان را بیازماید که آیا از این نعمت ها برای رسیدن به سعادت بهره می گیرند یا: «فکفرت بانعم الله فاذاقها الله لباس الجوع و الخوف بما کانوا یصنعون؛ آنگاه آن مردم به نعمت های خدا کفران ورزیدند. از اینرو خداوند آنان را گرفتار گرسنگی و ناامنی ساخت؛ و این، نتیجه کردار خودشان بود» (نحل/ 112). اکنون بسیاری از کشورهای جهان، مانند عمده کشورهای اروپایی، در همین حال به سر می برند و اگر بیدار نگردند و شکر نعمت پروردگار را به جا نیاورند، به چنان سرنوشتی دچار خواهند شد.
همنی تفکر در آیات دیگری نیز به چشم می خورد. مثلا قرآن درباره سرزمین حجاز چنین سخن می گوید که گرچه این منطقه از موقعیت مناسب جغرافیایی برخوردار نبوده و وضعیت اجتماعی آشفته ای نیز داشته، ولی به دلیل وجود کعبه در آن که پایگاه مهم دین الهی است از هر دو نعمت اقتصاد سالم و امنیت بهره مند گشته است: «لا یلاف قریش* ایلافهم رحله الشتاء و الصیف* فلیعبدوا رب هذا البیت* الذی الطعمهم من جوع و آمنهم من خوف؛ برای آن که مردم قریش با هم انس بگیرند* انسی پایدار در سفرهای زمستانی و تابستانی* پس به شکرانه این انس، پروردگار کعبه را بپرستند* همان که به هنگام گرسنگی غذاشان داد و به گاه هراس، امنیت شان بخشید» (قریش/ 1-4).
با عنایت به همین نکته، می توان دریافت که برای تبیین وظایف حقوقی انسان، باید رابطه انسان نسبت به جهان و تکلیف وی در برابر نعمت های هستی را شناخت. آشنایی با این رابطه و تکلیف از دو دیدگاه کاملا متمایز امکان پذیر است. در یک دیدگاه قرآن کریم آن را به ما آموخته است، جهان بدان دلیل برای انسان رام و مسخر گشته است که وی به صلاح و رستگاری دست یابد. و این صلاح و رستگاری عبارت است از تزکیه و پاکسازی نفس: «قد افلح من تزکی؛ آن کس که نفس خویش را پاک ساخت، رستگار گشت» (اعلی/ 14). در دیدگاه دیگر نیز گرچه جهان برای رسیدن انسان به رستگاری، رام او گشته است، اما این رستگاری عبارت است زورمداری و برتری جویی: «قد افلح الیوم من استعلی؛ امروز، آن کس که برتر جوید، رستگار می گردد» (طه/ 64).
روشن است که بر اساس هر یک از این دو دیگاه، چگونگی ارتباط انسان با نعمت های جهان، به گونه ای متناقض تعیین می شود. قرآن کریم بر پایه تعریف خود از صلاح و رستگاری، هدف را نشان می دهد و نیز اصول و مبانی و خط مشی را هم تبیین می سازد. در سراسر قرآن، از همین رهنمایی به عنوان ربوبیت یاد شده است. یکی از جامع ترین آیات در این باره، که در عین کوتاهی بسیار بلند است، چنین است: «فلله الحمد رب السموات و رب الارض رب العالمین؛ ستیاش از آن خداوند است: پروردگار آسمان و پروردگار زمین؛ پروردگار همه جهانیان» (جاثیه/ 36). چنین پروردگاری انسان را خلیفه خویش ساخت تا بتواند از هر نعمت هستی در مسیر صلاح خود بهره گیرد. به این دلیل، همه جهان را مسخر وی ساخت. از اینرو شایسته است که انسان به هنگام بهره برداری از همه نعمت ها، این حقیقت را به یاد آورد و ضمن اعتراف به ناتوانی خود، ستایش پروردگار را فراموش نکند. مثلا قرآن به ما تعلیم می دهد که به هنگام سوار شدن بر هر مرکبی بگوییم: «سبحان الذی سخر لنا هذا و ما کنا له مقرنین* و انا الی ربنا لمنقلبون؛ پاک است خدایی که این مرکب را برای ما رام ساخت؛ و گرنه هرگز خود نمی توانستیم آن را رام سازیم* و براستی، به سوی پروردگار خود باز می گردیم» (زخرف/ 13-14).
می بینید که در این سخن، هم اعتراف به ناتوانی و عجز مشهود است و هم یاد روزی که ما را بر مرکب (تابوت) به سوی دیار خاموشی می برند. این که قرآن به ما تعلیم می دهد رام سازی این مرکب به اراده و قدرت خدا بوده است، تنها شامل مرکب نیست. در اینجا عموم تعلیل نشان دهنده فراگیری همه مصادیق است. یک کشاورز نیز باید به یاد داشته باشد که باران و خاک و آفتاب، به فرمان خدا رام او شده اند. و نیز همه انسان ها باید بدین حقیقت آگاه و معترف باشند، زیرا همه این فرایندها برای آنند که انسان فراموش نکند به سوی پروردگار خود باز می گردد. حال که روزی باید به سوی او بازگشت، پس توشه راه را نیز باید فراهم ساخت. و توشه راه، تقواست: «تزودوا فان خیر الزاد التقوی؛ توشه برگیرید؛ پس بهترین توشه راه، تقواست» (بقره/ 197). اما بر پایه دیدگاه دیگر، سخنی از ربوبیت فراگیر خداوند در میان نیست. انسان می بیند که همه جهان در برابر او رام است، اما نمی داند چرا و چگونه! از اینرو، تسبیح خدا و اعتراف به عجز خود و یادآوری بازگشت به سوی پروردگار فراموش می شود. آنگاه چنین شد، جستجوی ره توشه و دستیابی به تقوا نیز فراموش می گردد.


منابع :

  1. آیت الله جوادی آملی- فلسفه حقوق بشر- صفحه 139-142

https://tahoor.com/fa/Article/PrintView/210599