حقوق زن در اسلام

نگرش اسلام به زن، با نگرش مکتب الحادی به وی بسی متفاوت است. مکاتب غیرالهی گاهی زن را به جامعه عرضه می کنند تا از این رهگذر، به خاک و زمین دست یابند. اما دین، زن را آزاد می گذارد تا با عاطفه خویش، به انسان ها درس مهر بیاموزد و آنها را رشد دهد. هنگامی که نگرش ها تا این اندازه متفاوتند، پیداست که حقوق زن نیز از نگاه این دو، شرح و تفسیری متمایز دارد. در اندیشه اسلامی، زن موعظه پذیرتر از مرد است و در راه دل، توفیق مندانه تر از مرد گام می گذارد و از این جهت زودتر به مقصد می رسد. زن در مناجات و اشک ریختن و آه برآوردن دلی آزموده تر و چشمی آماده تر دارد. و می دانید که راه دل زودتر از راه عقل به منزل منتهی می شود. مگر نه این است که سلاح انسان در «جهاد اکبر»، اشک و آه و سوز دل است، «سلاحه البکاء» [سلاح او گریه است]. به همین دلیل، چشم داشت اسلام از زن، این است که مادر شود و با بهره گیری از آن آزمودگی و آمادگی، انسان بسازد. بیان زیبای امیرالمومنین (ع) راهنمای همین حقیقت است: «المراه ریحانه و لیست بقهرمانه»، زن گلی خوشبوست و نه قهرمانی زورمند.
البته باید حیطه ها را از یکدیگر باز شناخت. در اموری که نیازمند نیرو و درشت اندامی اند، مرد پیروز تر است؛ ما برای در نوردیدن راه دل و عشق ورزیدن و تربیت کردن، زن شایسته تر و موفق تر است. از این رو گفته شد چشم داشت اسلام از زن این است که انسان بسازد. اگر چه اسلام هم از آزادی زن و حقوق ویژه او سخن گفته است، اما بسی تفاوت است میان واژه ها و مصطلحات مشترک که هر یک بار دار معنایی جداگانه اند. نهایت راه زن غربی این است که همسری خوب باشد؛ و پیداست که چه مایه تفاوت است میان یک همسر خوب و یک مادر شایسته. آزادی زن غربی، در بهترین شکل، به تساوی او با مرد در حقوق مادی می انجامد؛ اما زن مسلمان در طی راه تکامل، دست مایه هایی دارد که او را بر مرد هم برتری می بخشد. به همین سبب، زن شایسته در مکتب الهی الگوی همه انسان های صالح است و نه فقط زنان صالح. قرآن کریم در ستایش از هسمر «فرعون»، او را نمونه همه مومنان، خواه مرد و خواه زن، می شمارد: «ضرب الله مثلا للذین آمنوا امراه فرعون»؛ (تحریم/آیه 11) «خداوند همسر فرعون را نمونه همه مومنان بر شمرد».

آنچه در انسان اصالت دارد، جان اوست. از این رو مایه سنجش میان دو انسان، امکان رشد روحی است. با توضیحی که گذشت، اگر هم در تفکر اسلامی، تفاوتی میان زن و مرد باشد، در کشاکش این تفاوت، برتری از آن زن است. شاید پرسیده شود که اگر چنین است، چرا در برخی از امور اقتصادی برتری از آن مرد است؛ مثلا چرا در دریافت «دیه» و «قصاص»، زن بهره ای کم تر دارد؟ پاسخ آن است که این گونه امور در حیطه جسم و پیکره انسانند و نه روح و جان او. در ارزش گذاری، باید بهره های روح را در نظر گرفت. آیا در مثل، بزرگی اندام می تواند معیار برتری یک جاندار باشد؟ «دیه» و مانند آن، گاه برای حیوان نیز پرداخت می شوند. آیا این، نشانگر آن است که در تراز ارزشمندی، آن حیوان جایگاهی ویژه دارد؟ در فرهنگ اسلامی، این گونه تفاوت ها که به جسم مربوطند، هرگز سبب برتری یا فروتری انسان به شمار نمی آیند. لذاده مرد با تقوا و بی تقوا یکسان است و دیه مرد تقی و مرد اتقی همسان می باشد، با این که قرآن کریم صریحا مرد اتقی را گرامی تر معرفی کرده است.


منابع :

  1. جوادی آملی- فلسفه حقوق بشر- صفحه 235-236

https://tahoor.com/fa/Article/PrintView/210633