برتری نظام حقوقی اسلامی

در جنبه زیرساز داخلی نظام حقوق بشر نظام اسلامی برتر است. زیرساز داخلی نظام حقوق بشر در اسلام، عبارت است از قواعد تنظیم گر روابط فردی و اجتماعی انسان ها. در این نظام، چنان که بیشتر گفته شد، بسیاری از تکالیف و وظایف فردی در حوزه مسائل حقوقی اند. اما نظام غیر الهی بسیاری از تکالیف و وظایف فردی را از حیطه مسائل حقوقی بیرون می شمارد و آنها را تنها اموری اخلاقی می داند که تصمیم گیری درباره آنها بر عهده خود فرد یا جامعه ای است که در حوزه نیازه و روابط فردی تصمیم می گیرد.
و اما در باب هدف و زیرساز غایی نظام حقوق بشر، هدف نظام حقوقی اسلام، نورانی ساختن جامعه انسانی است. البته سالک این راه، در میانه مسیر، از منزلگاه عدل و قسط هم می گذرد و -به تعبیر پیشین- عدل هدف متوسط این نظام است. لکن زیر ساز غایی نظام حقوق بشر در غرب -اگر خوبیانه بدان بنگریم- این است که اسنان ها از «استاندارد» ها و «نرم» های مطلوب یک زندگی متمدنانه بهره گیرند و تعیین کننده این «میزان» ها و «هنجار» ها چیزی جز آرزوها، خواست ها، بلند پروازی ها، رغبت ها و -در یک واژه- «هوس» ها نیست.
برای نمونه، می توان برتری های نظام حقوق بشر اسلامی را در مسئله تکالیف و احکام خانوادگی نگریست. اموری همچون میراث بری، نفقه پردازی، همدلی با همسر و رعایت حقوق او، همه، از مسائل فردی اند، لکن کاملا حقوقی به شمار می آیند و تصمیم گیری پیرامون آنها در زمره اختیارات دادگاه اسلامی، بر اساس مواد حقوقی الهی است. یعنی «خانواده» در نظام حقوق بشر اسلامی یک بنیاد اصیل است و همه آن احکام در خدمت این بنیادند. مثلا میراث بری حکمی است در خدمت پایداری خانواده که به عنوان یک حق متقابل میان طبقات گوناگون آن برنهاده شده است. از این رو، اگر -در مثال- کسی در گذرد و فرزندی نداشته باشد، این حق به طبقه ای دیگر از خانواده انتقال می یابد و نه به دولت. همین یک مثال ساده را قیاس کنید با چگونگی ارث بری در نظام حقوقی غرب تا دریابید که اصالت خانواده به عنوان یک مبنا، چگونه در نظام اسلامی جلوه گری می کند.
این مثال و نمونه های فراوان دیگر نشانگر این امرند که زیرساز داخلی حقوق غیر دینی تا چه اندازه سست است و چگونه بسیاری از امور انسانی از حیطه حقوق بیرون می روند. این، خود، برخاسته از همان برتری نظام حقوقی اسلام در زیرسازهای فاعلی و غایی است. هنگامی که تعالیم الهی مبنای حقوق باشد و نورانی ساختن جامعه هدف آن، آنگاه خود به خود زیرساز داخلی آن نظام نیز کاملا برتر جلوه می کند. در کدام نظام حقوقی، می توان روابط دو شریک را چنین به هنجار و با شکوه -که از آن، به حق «شفعه» تعبیر می شود- یافت؟ در کدام نظام، روابط همسایگان، میزبانان و مهمانان، حاضران در صحنه های مختلف اجتماعی، و... تا این اندازه متین، بایسته و شایسته، آن هم در قالب تعالیم حقوقی تنظیم شده است؟


منابع :

  1. عبد الله جوادی آملی- فلسفه حقوق بشر- صفحه 242-243

https://tahoor.com/fa/Article/PrintView/210636