1- تربیت و سیاست در اسلام
تربیت و سیاست، دو پدیده اند در ارتباط با یکدیگر و تکمیل کننده یکدیگر. تربیت، زمینه ساز سیاست است، و سیاست، گسترنده تربیت. تربیت و سیاست، اگر در یک خط باشند، هماهنگ باشند، و از زمینه برخاسته باشند، هر دو موفقند و پیروز، و اگر جز این باشد، هر دو شکست خورده اند و ناکام.
در دین عمیق اسلام، این دو، نه تنها در ارتباطند، بلکه به گونه ای، متحدند و یگانه. همان اصولی که شالوده تربیت فردی است، شالوده سیاست اجتماعی است. و همان اصولی که شالوده سیاست اجتماعی است، شالوده تربیت فردی است. این است که اگر تربیت اسلامی باشد، فرد چنان ساخته می شود که گویی تجسم حاکمیت سیاسی اسلام است. و اگر سیاست، سیاست اسلامی باشد، جامعه چنان هماهنگ و کوشا حرکت می کند که گویی همه پیکره اجتماع یک تن است و یک عینیت.
2- هدایت، تربیت است و سیاست
واقع است که دین، تربیت است و سیاست. به سخن دیگر، دین عامل هدایت است و هدایت دو رکن دارد:
1- تربیت
2- سیاست
تربیت، دادن خط است به انسان. سیاست، نظارت بر حرکت انسان است در خط. و زندگی فرصتی است که به انسان داده اند برای حرکت و این فرصت (یعنی فرصت حیات و زندگی) مرکب از دو جریان است، دو جریان تفکیک ناپذیر.
1- جریان حیات فردی
2- جریان حیات اجتماعی
چون چنین است، اسلام به این هر دو جریان، توجه عمیق کرده است، تا هیچ کدام دچار تباهی و فساد انحطاط نگردد. زیرا که هر یک از این دو جریان، دچار تباهی و فساد انحطاط گردد، آن دیگری را نیز به تباهی و فساد و انحطاط خواهند کشانید. اگر جریان حیات فردی فاسد باشد، جریان حیات اجتماعی فاسد خواهد شد. و اگر جریان اجتماعی فاسد باشد، جریان حیات فردی فاسد خواهد گشت.
این است که اسلام، به منظور تصحیح حیات فردی، به امر تربیت می پردازد، و به منظور تصحیح حیات اجتماعی، به امر سیاست. و در این زمینه، هم فرد را، و هم اجتماع را، هر دو را، زیر دو پوشش حفظ کننده قرار می دهد: فرد را، به عنوان فرد، زیر پوش تربیت اسلامی قرار می دهد، و به عنوان عضوی از اجتماع، زیر پوشش سیاست اسلامی. و جامعه را، به عنوان جامعه، زیر پوشش سیاست اسلامی قرار می دهد، و به عنوان افراد، زیر پوشش تربیت اسلامی.
بنابراین در نظام اسلامی، تربیت (رهبری و اداره فرد) و سیاست (رهبری و اداره اجتماع)، دوشادوش حرکت می کنند، برای ادای «رسالت بزرگ». بدین گونه، تربیت اسلامی فرد مددگار سیاست اسلامی اجتماع است، و سیاست اسلامی اجتماع، مددگار تربیت اسلامی فرد. و اینها همه، مقدمه ارائه «تفسیر بزرگ» است، یعنی: «تفسیر حیات» و «تفسیر زندگی».
اسلام، زندگی را، در رابطه با انسان و سعادت، تفسیر می کند: «انسان در مسیر زندگی ناپایدار حرکت می کند برای به دست آوردن سعادت پایدار و جاوید» این است تفسیر بزرگ. و آنچه برای انسان می ماند، حاصل همین حرکت: «وان لیس للا نسان الا ما سعی؛ هر کس آن درود عاقبت کار، که کشت»