نقش صفی الدین حلی در ساختن بدیعیات

انتخاب بحر بسیط و روی میم (که موجب پیشبرد بسیار کار بدیعیات شد) از صفی الدین است، زیرا که او قصیده خویش را چنین ساخت و سپس بدیعیه سرایان از وی پیروی کردند.
پس صفی الدین اگر هم راه با این کار، به الهام از "برده" برده، این ابتکار را کرده است که آن را در دایره بدیع آورده و قصیده سلیس و بلند و جاوید خویش را چنان ساخته است. آن گاه قصیده او نیز در میان شاعران انتشار یافته است و اندک اندک دیگران شروع کرده اند به منوال او ساختن و به تتبع و استقبال از او پرداختن.
بنابراین، سخن ابن حجت: «فهذه البدیعیه التی نسجتها بمدحه محمد (ص) علی منوال طراز البرده» درصورتی درست است که مقصود وی تنها مشارکت با برده در مضمون و وزن و روی باشد، ولی اگر مقصودش این باشد که او نخستین کس بوده است که قصیده بدیعیه را بر وزن و روی برده ساخته است، البته درست نیست. و چه بسا اگر قدرت طبع و ذوق سرشار و امکانات ادبی صفی الدین نمی بود تا او را به ساختن بدیعیه بر منوال برده راهبر شود، ابن حجت و امثال او به این راه نمی افتادند.
ابن حجت خود (چنان که در شرح بدیعیه اش خزانه الادب می گوید) بیش از همه متاثر از شیخ صفی الدین بوده است و حتی ابیاتش را با ابیات صفی الدین به همراه مولوی محمد بن البارزی الجهنمی الشافعی (کسی که پس ازدیدن بدیعییه شیخ عزالدین موصلی در دمشق، ابن حجت رابه ساختن بدیعیه تحریض و تشجیع کرده است) مقابله می نموده است. و مولوی محمد بن البارزی، به نقل خود ابن حجت همواره به او می گفته است: این بیت خوب نشده است، به پایه بیت صفی الدین نرسیده است، بیت صفی در این صنعت زلالتر است و... تا اینکه ابن حجت بیت را دستکاری می کرده است، یا در همان صنعت باز بیتی می ساخته است.
با این شواهد ابن حجت که حدود 80 سال پس از صفی الدین به ساختن بدیعیه خویش (بر وزن و روی قصیده صفی الدین) پرداخته است، بی گمان تحت تاثیر او بوده است و حتی پیرو او و مقتفی اثر او. چنانکه خود تصریح کرده است در توریه به نام نوع بدیعی نیز ابن حجت پیرو است، زیرا حدود 50 سال پیش از او، عزالدین موصلی توریه به نام کرده و بدیعیه ای ملتزم ساخته است (و ظاهرا، چنانکه در گذشته از قول ابن حجت نیز نقل شد، همین شیخ عزالدین موصلی، مبتکر توریه به نام نوع بدیعی است در بدیعات). و مولوی مذکور، پس از دیدن قصیده موصلی، ابن حجت را به ساختن چنان بدیعیه ای ترغیب کرده است که ذکر شد. پس باید صفی الدین را مبتکر این موضوع دانست که بدیعیات را از نظر مضمون که مدیح نبوی است و وزن و روی در مسیر قصیده معروف «برده» انداخته است. و همین مضمون و وزن و روی، موجب رونق و کثرت این قصاید شده است که اشاره کردیم.
در اینجا باید یاد کرد چون ابن جابر اندلسی (م.780) تقریبا معاصر صفی الدین است و او نیز صاحب بدیعیه ای در بحر بسیط روی میم، صاحب انوار الربیع در یقین کردن به تقدم یکی از دو ادیب بر دیگری، در انتخاب این بحر و روی تردید کرده است که بدان نیز اشاره کردیم. اما ظاهرا باید صفی الدین را مقدم دانست، چه او حدود 30 سال پیش از ابن جابر درگذشته است و شاعری بس مشهور و معتبر و مبتکر بوده است و دارای اطلاعاتی سرشار و قدرت طبعی شگفت. از اینجا می توان استظهار، بلکه یقین کرد (مخصوصا با توجه به تقدم زمانی صفی الدین در عین معاصرت) که نخست او بدیعیه را در این مضمون و بحر و روی ساخته است و سپس معاصر متاخر وی (ابن جابر) بدین اندیشه افتاده است.


منابع :

  1. محمدرضا حکیمی- ادبیات و تعهد در اسلام- صفحه 145-147

https://tahoor.com/fa/Article/PrintView/210873