وحدت طبیعی میان انسانها

وحدت طبیعی، نوعی از هماهنگی و وحدت میان انسان هاست که به دو درجه تقسیم می شود:
درجه یکم- عبارت است از ماهیت و مختصات طبیعی آن. همه انسان ها دارای ماهیتی مرکب از حیوان و تفکر و نطق و قدرت اکتشاف و تعقل و تجسیم و تجرید و مختصاتی مانند خنده و گریه هستند که این مختصات بالغ بر 900 مورد می باشد. بنابراین، مقصود از واحدی که منشأ انتزاع وحدت طبیعی است، در حقیقت تمائل و تشابه انسان ها در ماهیت و مختصات آن می باشد که همه را در یک نوع معین، مشترک ساخته است. اگرچه همه انسان ها در واحد طبیعی مزبور مشترکند، ولی این واحد وحدتی که از آن تجرید می شود با این که مورد آگاهی همه انسان هاست نمی تواند در نزدیک کردن انسان به انسان دیگر چنان تاثیری داشته باشد که انسان ها بتوانند انتظار گذشت از یکدیگر را داشته باشند. به عبارت دیگر، افراد آدمی همین که به آغاز رشد فکری می رسند، اطلاع از همنوع بودن و اشتراک همه آنان را در ماهیت و مختصات طبیعی روانی به دست می آورند، با این حال صد هزارم آن همه خون هایی که انسان آشنای انسان از همنوع خود بر زمین ریخته است، هیچ درنده ای از همنوع و غیر همنوع خود بر زمین نریخته است، و آن همه لاشه ها و جنازه های متلاشی شده که با اسلحه این گونه انسان شناسان (خود شناسان)، نقش زمین شده است، به وسیله زلزله ها و سیل ها و طاغون ها و کوه های آتشفشانی و دیگر عوامل طبیعی که با ضربه های مرگبار خود، انسان ها را هلاکت رسانیده اند، نبوده است. تاکنون هیچ متفکری، بلکه هیچ آدم معمولی را سراغ نداریم که به وحدت طبیعی که همان تشابه و تمایل انسان ها در ماهیت و مختصات باشد، استناد نموده و توقع هماهنگی و وحدت معقول را در آرمان و ارواح داشته باشد.

درجه دوم- عبارت است از یک: وحدت نژادی دو: وحدت محیط طبیعی سه: وحدت زندگی اجتماعی چهار: وحدت فرهنگی ایستا (راکد) مبتنی بر عناصر خواسته های طبیعی محض پنج: وحدت سرگذشت تاریخی.

این واحدها اگر چه در استحکام و اصالت طبیعی (همنوع بودن) قابل مقایسه با واحد طبیعی درجه یکم، نمی باشند، ولی از نظر تاثیر در جذب انسان به سوی انسان دیگر بسیار موثرتر از واحد طبیعی درجه یکم هستند. به عنوان مثال: وحدت در نژاد حتی متمدن ترین جوامع انسانی به اصطلاح مردم آن نژاد را به همدیگر جذب نموده و آنان را تا سر حد مرگ رویاروی انسان های دیگر قرار داده است. هم چنین، انس و الفتی که در میان انسان های یک محیط طبیعی به وجود می آید، هماهنگی و وحدتی در میان آنان ایجاد می کند. همه این محیط طبیعی به وجود می آید، هماهنگی و وحدتی در میان آنان ایجاد می کند. همه این عوامل جلب، در موقع تعارض با سود یا ایجاب زیان شخصی از کار می افتند و انسان ها رویاروی هم قرار می گیرند. البته در میان واحدهای مذکور، واحد نژادی بیش از همه قابلیت جذب افراد به سوی یکدیگر را دارد. حتی امروزه بعدها از آن همه تبلیغات و اجرای رسالت پیامبران و اندیشه های سازنده متفکران بزرگ، موضوع نژاد در کشش افراد هم نژاد به یکدیگر و دفع غیر هم نژاد، به قدرت خود باقی است. خلاصه، اگر چه این واحدهای درجه دوم می توانند به عنوان عوامل جلب افراد به یکدیگر عمل کنند، ولی مشروط به این که سود و زیان فردی در کار نباشد.
با یک دقت لازم می توان گفت همه این واحدها و اتحادها و اشتراک ها و وحدت ها در معرض بهره برداری برای اشباع حس خود خواهی آدمیان بوده است، یعنی همه آن ها درمعرض استفاده در راه خود خواهی قرار می گیرند. لذا، می توان گفت: فداکاری در راه نژاد، یا هر موضوع دیگری مانند افراد هم محیط طبیعی و افراد اجتماع، فداکاری در راه خویشتن است، به طوری که می توان این دو کلمه «نژاد من» را به کلمه «من» تبدیل کرد. بعضی از واحدهای دو نوع واحدهای طبیعی درجه یکم و دوم می توانند به دو نوع اجباری و اختیاری تقسیم شوند، مانند انتخاب اختیاری اجتماع مخصوص و محیط طبیعی و مکان مخصوص برای زندگی در واحدهای طبیعی درجه دوم و مانند انتخاب اختیاری مواد برای تعقل و تجسیم و به فعلیت رسانیدن نبوغ در مسیر خاص.


منابع :

  1. محمدتقی جعفری- زیبایی و هنر از دیدگاه اسلام- صفحه 130-128

https://tahoor.com/fa/Article/PrintView/210919