انواع نظاره بر زیبایی ها

زیبایی شناسان و متفکران زیبایی، انواع نگریستن بر زیبایی ها را چنین مطرح کرده اند:
ا- نظاره ابتدایی و سطحی: مقصود از کلمه ابتدایی، آن نیست که تماشا کننده برای اولین بار یک زیبایی را مورد نظاره قرار داده است، بلکه مقصود ارتباط قطب درون ذاتی (ذوق، شهود، احساس)، با نمود برون ذاتی است، بدون توجه به چگونگی فعالیت آن قطب ذاتی و چگونگی ابعاد و سطوح نمود زیبایی و حقایق پشت پرده آن. زیبایی با این نظاره نه با نظر به قطب ذاتی که عبارت است از «ذوق، شهود، احساس، تاثر خوشایند و انبساط روانی» قضیه ای است که قابل تحلیل به موضوع و محمول رابطه و امور متعلق به آن ها باشد، و نه با نظر به قطب برون ذاتی که شبیه به این است که در جایی نشسته است که نسیم لطیف بر او می ورزد و او از آن نسیم احساس خوشی می کند، یا در برابر جنازه ای قرار گرفته است که جنایتکاری آن را با وضع فجیعی کشته است. در این گونه ارتباط، ذات در برابر برون ذات تقریبا مانند آیینه در برابر یک نمود قرار گرفته است. اگر ما بخواهیم این نظاره بر زیبایی را تعریف کنیم، باید فقط یک بعد از ذات را که مانند آیینه نمودی از برون ذاتی را نشان می دهد و تاثری را که در نتیجه انعکاس نمود زیبا دارد، تعریف کنیم، لذا چون و چرا در توصیف این ارتباط هیچ موردی ندارد.

2- نظاره ابتدایی: با قدرت بر طرح چون و چرا و تفسیر و تحلیل دو قطب ذاتی و برون ذاتی زیبایی. در این نظاره، قطب ذاتی نظاره کننده می تواند یک به یک واحدهای زیبایی و مسائل مربوط به کیفیت هایی که آن را با زیبا نموده است و هم چنین درباره مسائل مربوط به ذوق، شهود، احساس که دریافت کننده زیبایی است، تحلیل و بررسی نماید، ولی از این تحلیل و بررسی خود داری می نماید و مانند مردم کاملا عامی با زیبایی ارتباط برقرار می کند. البته این نکته را در نظر داریم که این گونه نظاره کنندگان معمولا به نظاره بسیط و ابتدایی در زیبایی قناعت نمی کنند، یعنی نمی توانند از فعالیت اندیشه درباره عوامل قطب ذاتی و قطب برون ذاتی در موقع ارتباط با زیبایی ها مقاومت کامل نموده و از تفسیر و تحلیل و بررسی خودداری نمایند، ولی تجزیه نظاره از اندیشه تقریبا امکان پذیر می باشد. مخصوصا اگر ارتباط قطب درون ذاتی با برون ذاتی ازحیث زمان به طول بینجامد، زیبایی برای این دو نوع نظاره جنبه پرده ای ندارد.

این دو نوع نظاره در برقرار کردن ارتباط با خود محسوسات نیز وجود دارد:
نوع یکم: نظاره بسیط بر اشکال و سطوح ابتدایی محسوسات است که عموم مردم به جهت باز بودن و فعالیت حواس طبیعی شان می نگرند و می شنوند و لمس می کنند و می چشند و می بویند و هیچ گونه توجهی به آن ندارند که چه مسائل گوناگون و فراوانی در آن اشکال و سطوح وجود دارد. این یک ارتباط بسیط و محض در تماس طبیعی با محسوسات است.

نوع دوم: نظاره بسیط بر اشکال و سطوح ابتدایی محسوسات است با قدرت ناظر بر طرح چون و چرا و تفسیر و تحلیل درباره آن چه که ارتباط حسی با آن ها برقرار نموده است، ولی از طرح چون و چرا و تفسیر و تحلیل خودداری می نماید و مانند مردمانی که با هیچ سابقه معلوماتی و شرایط ذهنی با محسوسات ارتباط برقرار می نمایند، عمل می کنند. این دو نوع ارتباط درباره عوامل لذت هم وجود دارد:

ارتباط یکم: دریافت لذت شخصی از اثر طبیعی یک موضوع و یا رویدادی است که به آن نایل شده اند، مانند دریافت لذت کسانی که یک رفتار عادلانه به سود آنان تمام شده است و هیچ توجهی به آن ندارند که لذتی ما فوق سود شخصی در بروز آن رفتار وجود دارد که عامل آن عبارت است از به وجود آمدن عدالت در فرد یا گروهی از آن جامعه که مستند بر فرهنگ و سیاست و اخلاق و مذهب آن جامعه می باشد.

ارتباط دوم: دریافت لذت محسوس و طبیعی است با قدرت به دریافت عوامل عالی و با ارزش آن لذت که در مثال مذکور، عدالت فرض شده است، ولی توجهی به آن عوامل عالی نمی شود. با این حال، چنان که در دو نوع نظاره بر زیبایی متذکر شدیم، تجرید ارتباط با موضوع عینی از همه محتویات قطب درون ذاتی تقریبا امکان پذیر می باشد، مخصوصا اگر ارتباط دو قطب ذاتی و برون ذاتی بینجامد.

3- نظاره داوری: در آن هنگام که یک زیبا شناس به داوری درباره واحدهای یک مجموعه زیبا با واحدهای مجموعه دیگر یا دربار مجموعه ای با مجموعه ای دیگر از زیبایی می پردازد، درست است که سروکارش با زیبایی و با واحدها یا مجموعه های زیبا در حال ارتباط است، ولی این نظاره بسیط که فقط ذوق و شهود و یا احساس را به وجود آورده باشد، نیست، بلکه همزمان با آن ارتباط بسیط، رشته های متنوعی از اندیشه های منطقی برای مقایسه و تطبیق و ترجیح در ذهن او به کار می افتد که حتی گاهی به طور مستقیم از قضایای ریاضی نیز برخوردار می شود، مانند این که در یک اثر هنری، شکل و نمود زیبا از نظم هندسی دقیق هم برخوردار باشد. مثلا در آن یک دایره حقیقی به کار رفته است، در صورتی که در اثر هنری دیگری که یکی از واحدهایش به شکل دایره است،آن دقت برای ترسیم دایره حقیقی به کار نرفته است.

4-نظاره با احساس ثانوی: کسانی که در زندگی از نوع تأثرات ثابت، عنصری فعال در شخصیت خود به وجود آورده اند، آن عنصر در ارتباط آنان با زیبایی ها دخالت می کند. مثلا کسانی که درباره پدیده حیات و جهان هستی که درآن زندگی می کنند، برداشت کاملا عالی و باشکوه داشته باشند، مسلم است که آنان زیبایی ها را بیش تر با احساس ناشی از این برداشت نظاره خواهند کرد، در صورتی که کسانی که درباره پدیده حیات و جهان هستی برداشت ابهام انگیز و تاریک داشته باشند، درک آنان درباره زیبایی ها نیز که به وسیله بعدی از ابعاد حیات در جزئی از جهان هستی دیافت می شود، ابهام انگیز و تاریک خواهد بود. این گونه احساس های ثانوی، در مسائل فلسفی نیز به وجود می آید. کسی که جهان را یک واقعیت شایسته هستی تلقی می کند، بدون تردید در هر چه بنگرد، به عنوان جزئی از واقعیت شایسته خواهد بود، و بالعکس نیز ممکن است.

5- نظاره گذران اززیبایی به کمال: «زیبایی عبارت است از پرده ای نگارین و شفاف که بر روی کمال کشیده شده است و کمال عبارت است از قرار گرفتن در مجرای بایستگی ها و شایستگی های خود» مسلما این گونه نظاره بر زیبایی ها از عهده قطب ذاتی مردم عامی برنمی آید و شما هرگز در تاریخ ندیده اید و پس از این هم نخواهید دید که یک ماهیگیر ساده در کنار نهر زیبا بنشیند و با این دریافت که: تنها انسانهای ژرف نگر هستند که هر موضوعی را به قصد کمال و حقیقت آن می بینند.


منابع :

  1. محمدتقی جعفری- زیبایی و هنر از دیدگاه اسلام- صفحه 279-276

https://tahoor.com/fa/Article/PrintView/210944