آثار و نتایج خداشناسی در زندگی انسان

اقوال و افعالی که حکایتگر تسبیح و تکبیر و تحمید است و ستایش ذات کامل علی الاطلاق و غنی علی الاطلاق است، در مورد غیرخدا شرک است. سبوح مطلق و منزه مطلق از هر نقص و کاستی اوست، بزرگ مطلق اوست، آن که همه ستایشها منحصرا به او برمی گردد اوست، آن که همه حولها و قوه ها قائم به اوست ذات اوست. این گونه توصیفها -چه به صورت قولی و چه به صورت عملی- برای غیرخدا شرک است. خداشناسی خود به خود بر روی تمام شخصیت و روحیه و اخلاق و اعمال بشر اثر می گذارد. اندازه این تاثیر به درجه ایمان بستگی دارد. هر اندازه ایمان انسان قوی تر و شدیدتر باشد، نفوذ خداشناسی در وجود انسان بیشتر می گردد و شخصیت آدمی را بیشتر تحت سیطره خود قرار می دهد. تاثیر و نفوذ خداشناسی در انسان مراتب و درجات دارد و تفاوت انسانها از نظر کمال انسانی و قرب به خداوند به این درجات بستگی دارد و همه اینها صدق و اخلاص نامیده می شود، یعنی همه این درجات، درجات صدق و اخلاص است.
توضیح اینکه: قبلا گفتیم آنگاه که به خدا رو می آوریم و او را عبادت می کنیم، چنین ابراز می داریم که تنها مستحق اطاعت، ذات احدیت است و من در مقابل او تسلیم محض هستم. این گونه ایستادن و ابراز داشتن، عبادت است و جز برای خدا جایز نیست، ولی این اظهار و ابراز ما تا چه اندازه دارای صدق است؟ یعنی ما در عمل تا چه اندازه قید تسلیم در برابر غیرخدا را رها کرده ایم و در مقابل ذات او تسلیم محض هستیم؟ این جهت به درجه ایمان ما بستگی دارد.
مسلما همه افراد از نظر صدق و اخلاص در یک درجه نیستند. برخی تا این حد پیش می روند که عملا جز امر خدا بر وجود آنها حاکم نیست، از درون و برون فرماندهی جز خدا ندارند، نه هوای نفس و تمایلات نفسانی می تواند آنها را از این سو به آن سو بکشاند و نه یک انسان دیگر می تواند آنان را مسخر فرمان خویش سازد، به تمایلات نفسانی آن اندازه اجازه فعالیت می دهند که موافق رضای خدا باشد -و البته رضای خدا همان راهی است که انسان را به کمال واقعی خود می رساند- و فرمان انسانهای دیگر را از قبیل پدر و مادر و معلم و غیره برای رضای خدا و در حدود اجازه خدا انجام می دهند. برخی از این پیشتر می روند و مطلوب و محبوبی جز خدا ندارند، خداوند محبوب و معشوق اصلی آنها قرار می گیرد و خلق خدا را به حکم اینکه هر کس چیزی را دوست بدارد آثار آن چیز و نشانه ها و یادگارهای آن چیز را نیز دوست می دارد از آن جهت دوست می دارند که آثار و مخلوقات الهی و آیات و نشانه ها و یادگارها و یادآورهای خدا می باشند. برخی پا را از این هم فراتر می گذارند و جز او و جلوه های او چیزی نمی بینند، یعنی او را در همه چیز می بینند، همه چیز در حکم آیینه و همه جهان یک آیینه خانه می شود که به هر سو بنگرند او را و جلوه او را می بینند، زبان حالشان این می شود که:
به صحرا بنگرم صحرا تو بینم *** به دریا بنگرم دریا تو بینم
به هر جا بنگرم کوه و در و دشت *** نشان از روی زیبای تو بینم
امام علی (ع) فرمود: هیچ چیزی را ندیدم مگر آنکه قبل از او و با او خدا را دیدم.


منابع :

  1. مرتضی مطهری- جهان بینی توحیدی- صفحه 107-104

https://tahoor.com/fa/Article/PrintView/21096