عده ای معتقدند، موسیقی هایی که موجب تأثرات و هیجانات روحانی می گردد، باید از آن نوع موسیقی هایی که موجب تهییج شهوات و خود خواهی و انتقام جویی و سلطه گری و یا پوچ گرایی و بدبینی می باشند، تفکیک نمود؛ زیرا نوع اول موجب تلطیف و تقویت و اشتیاق نفس به عالم ملکوت می گردد، و این امر مطلوب همه وارستگان و تکامل یافتگان می باشد. گفته می شود سماع عرفانی از این نوع است.
در این مورد می توان گفت: عمده جذابیت و لذت موسیقی و انبساط آوردن آن، معلول سلب هشیاری به واقعیت های درون ذات و برون ذات و همچنین سلب اختیار به معنای «سلطه و نظارت شخصیت به دو قطب مثبت ومنفی کار یا هر موقعیتی است که شخصیت آدمی در آن قرار می گیرد و باید با روشنایی واحساس بایستگی یا شایستگی» آن موقعیت را برگزار نماید، در حالی که موسیقی ها حتی روحانی ترین آنها با دو حقیقت مزبور ( هشیاری و اختیار) سازگار نیست و این اصل را همه ما می دانیم که هیچ حرکت ناهشیارانه و جبری نمی تواند تکاملی باشد، اگرچه با نظر به عوامل گوناگون دارای لذت و جذابیت بوده باشد.
جنبه تخدیری موسیقی را نیز می توان در نظر گرفت، لذا اگر در حال جذبه موسیقی ذکر الله اکبر را به زبان بیاوریم، هیجان و تأثر از موسیقی، مانع آن خواهد بود که ما معنای آن ذکر مقدس را بطور معین و مستقیم درک کنیم و با همه قوای مغزی و روانی متوجه آن باشیم.
مستملی بخاری به این قضیه اعتراف نموده می گوید:
«گروهی از این طایفه، سماع را بر آن وجه روا داشته اند که بی اختیار باشد. اما چون اختیار پدیدآید، آن سماع را معلول (مضر) داشته اند، یا دانسته اند».