عقل و قلب در قرآن

در هدایت قرآنی، دو چیز در انسان، مورد توجه است:
1- عقل.
2- قلب.
یعنی هدایت قرآنی، از بعد عاطفی انسان نیز غافل نیست. اگر تعقل به مرکز عواطف انسانی (قلب)، راه نیابد و پیوند نخورد، بهترین تعبیر این است که می گوییم: ابتر است و فاقد نتیجه در خور، یعنی نتیجه ای که همه وجود انسان را فرا گیرد و بسیج کند، ندارد. این است که قرآن کریم از قلب بسیار سخن گفته است و قلب شناسی قرآنی، مبحثی عظیم است و در صیرورت متعالی، بدل ناپذیر است. تا جایی که نجات را، در عرصات ابدی، ویژه انسانهایی دانسته است که دارای قلب سلیم هستند: «إِلَّا مَنْ أَتَى اللَّهَ بِقَلْبٍ سَلِيمٍ؛ مگر كسى كه دلى پاك به سوى خدا بياورد» (شعراء/ 89)، «إِذْ جَاء رَبَّهُ بِقَلْبٍ سَلِيمٍ؛ آنگاه كه با دلى پاك به (پيشگاه) پروردگارش آمد» (صافات/ 84) و باید به این امر حیاتی -در مرحله نجات- توجه داشت، که میان قلب سلیم و عقل اصطلاح شناس و متدرب، حتی عقل بزرگترین فیلسوف یا دانشمند، رابطه قطعی و تحققی نیست، ممکن است فیلسوفان و متفکران و دانشوران بسیاری در جهان صاحب عقل اصطلاح شناس باشند و دارای قلب سلیم نباشند.

دو آیه بزرگ
برای بحث، دو آیه معروف را می آوریم: «إِنَّ فِي ذَلِكَ لَذِكْرَى لِمَن كَانَ لَهُ قَلْبٌ أَوْ أَلْقَى السَّمْعَ وَهُوَ شَهِيدٌ؛ بحتم، در این گفتار (آیات پیشین) برای کسی که قلبی دارد (و صاحبدل است)، یا آن کس که با حضور (و تمام وجود) گوش فرا دهد، یادآوریی است (بیدارگر)» (ق/ 37). و روشن است که در این آیه، قلب را مرکز تلقی هدایت دانسته، و گوش دادن با حضور قلب را سبب پذیرش یادآوری انذارگران الهی شمرده است.
نیز: «أَفَلَمْ يَسِيرُوا فِي الْأَرْضِ فَتَكُونَ لَهُمْ قُلُوبٌ يَعْقِلُونَ بِهَا؛ آیا در زمین خدا سیر نکردند (و با تأمل آن را نپوییدند)، تا دلهایشان قدرت تعقل پیدا کند؟» (حج/ 46). در اینجا -بروشنی- نیروی عاطفه با نیروی خرد پیوند خورده است. این موضوع را، با وضوح بیشتری، در این آیه مبارکه ملاحظه کنید: «وَإِذَا سَمِعُواْ مَا أُنزِلَ إِلَى الرَّسُولِ تَرَى أَعْيُنَهُمْ تَفِيضُ مِنَ الدَّمْعِ مِمَّا عَرَفُواْ مِنَ الْحَقِّ؛ و چون آنچه را به سوى اين پيامبر نازل شده بشنوند می ‏بينى بر اثر آن حقيقتى كه شناخته‏ اند اشك از چشمهايشان سرازير می‏شود» (مائده/ 83). در این آیه، گریستن شدید شنونده وحی الهی را، نتیجه شناخت حق شمرده است. و معلوم است که اشک فشانی در اینجا، به دلیل شورپذیری عاطفه است.
پس هدایت قرآنی ترکیبی است از ایجاد موج در عقل و شور در عاطفه. و حقیقت هدایت همین است. و در فلسفه ها بیشترین کاری که می شود -در صورت موفقیت- اقتناع عقلی است، نه همراه با اشباع عاطفی، که هدایت را جزء و فعال و ثمربخش می کند و اینها همه برای آن است، که مخاطب وحی، فطرا است و زمینه هدایتی است که در اصل وجود انسانها عجین گشته است. و اگر آن را غرایز و امیال، و با افکار باطل نپوشاند، همواره متبلور و فعال است.


منابع :

  1. محمدرضا حکیمی- مقام عقل- صفحه 198-201

https://tahoor.com/fa/Article/PrintView/211011