مشکل اساسی انسان

مشکل اساسی انسان، در جهان طبیعت و زندگی طبیعی، مشکل ظلمت است. جهان طبیعت جهان ظلمت است: ظلمت جهل و نادانی، ظلمت عادات و محیط، ظلمت غرایز و امیال، ظلمت آراء و افکار و اغراض و اهواء (بعلاوه ظلمت اصل ماده)... اینها همه انسان را در ظلمتی غریب و تاریک شگفت آور غرق می سازند، و فروغ فطرت او را -که امری است الهی و سنخ آن، سنخ نور است- می پوشانند و محجوب می گردانند، و او را از تشخیص حقیقت و گرایش به نور واقع باز می دارند. و چنانکه شناخت درست اشیا و تمیز هر چیز از اشیای مادی و اجزای عالم ماده و رویت صحیح آنها با نور (همین نور مادی این جهانی، که نور خالص و حقیقی نیز نیست) میسر است و بدون آن شدنی نیست، شناخت درست حقایق عالم و راه هدایت و عقل و سلوک و صیرورت نیز و رویت آنها و تمیز دادن هر یک از آنها جز با نور حقیقی (نور هدایت حقه، نور حاصل از تعالیم کتاب هادی و انسان هادی) میسر نیست. و انسان در این جهان، اگر بخواهد در مسیر صعود قرار گیرد نه هبوط، هر آن نیازمند به آن نور و آن هدایت است؛ وگرنه لحظه به لحظه او در ظلمت می گذرد (ظلمت وجود طبیعی خود، ظلمت نفس، ظلمت امیال و افکار و عادات طبیعی و محیطی)، و همه هستی او را ظلمت می گیرد، و آرام آرام با ظلمت سنخیت پیدا می کند، و از شناخت نور و کسب آن که سرمایه حیات ابدی است باز می ایستد. و بدینسان عمر او ابطال می گردد، و زندگی او در این جهان گذران از محتوای جاوید -که حاصل عمر این جهانی انسان است- تهی می ماند.
آری، مسئله اصلی انسان در این دوره از وجود و حیات خویش، مسئله تبدیل کردن ظلمت (هبوط) است به نور (صعود)، یعنی «رجوع الی الله»، بازگشت به سوی خدا و به جوار ابدیت: «یا أیتها النفس المطمئنه* ارجعی إلی ربک؛ اى نفس مطمئنه* به سوی پروردگارت بازگرد» (فجر/ 27-28) و این چگونگی -تنها و تنها- در پرتو هدایت حقه پدید می آید و بس. و هدایت حقه در تعالیم کتاب هادی است و انسان هادی. و از اینجاست که در قرآن کریم، درباره مرتبه عالی توحید که اتصال به ولایه الله است، همین معنی یاد گشته است: «الله ولی الذین آمنو ا، یخرجهم من الظلمات الی النور؛ خدا ولی مومنان است و اوست که آنان را از ظلمات و تاریکیها به هستی نور درمی آورد» (بقره/ 257) و در برابر این چگونگی، خاصیت طاغوت (همه عوامل گوناگون انحراف از حقیقت یا انصراف از آن)، افکندن انسان به هستی ظلمت خوانده شده است: «والذین کفروا أولیاوهم الطاغوت یخرجونهم من النور الی الظلمات؛ و كسانى كه كفر ورزيده ‏اند سرورانشان [همان عصيانگران] طاغوتند كه آنان را از روشنايى به سوى تاريكيها به در می‏برند» (بقره/ 257) در جهان آخرت نیز، مشخصه عمده مومنان و رستگاران همین ذکر شده است که با آنان نور هست: «نورهم یسعی بین أیدیهم وبایمانهم؛ نورشان از پيشاپيش آنان و سمت راستشان روان است» (تحریم/ 8)
همچنین، در برخی از دعاها، هر چیز دارای نور دانسته شده و نور آن چیز مسئلت گشته است، از جمله در دعای پس از زیارت آل یاسین: «اللهم إنی أ سأ لک أن تصلی علی محمد، نبی رحمتک و کلمه نورک، وأن تملأ قلبی نور الیقین، و صدری نور الإیمان، و فکری نور النیات، وعزمی نور العلم، وقوتی نور العمل، ولسانی نور الصدق، ودینی نور البصائر من عندک، وبصری نور الضیاء، وسمعی نور الحکمه، ومودتی نور الموالاه لمحمد وآله –علیهم السلام- حتی ألقاک و قدوفیت بعهدک؛ خدایا! از درگاه تو مسئلت می کنم که بر محمد که پیامبر رحمت و کلمه نور تو است. درود فرستی، و دل مرا از نور یقین، و سینه ام را از نور ایمان، و اندیشه ام را از نور اخلاص، و تصمیم را از نور دانایی، و توانم را از نور کردار (شایسته)، و زبانم را از نور راستگویی، و دینم را از نور آگاهی، و چشمم را از نور روشنایی، و گوشم را از نور حکمت (علم قرآنی)، و دوست داشتنم را از نور دوستداری و پیروی محمد و آل محمد (ع) مالامان سازی، تا چون به دیدارت امدم، به پیمانت وفاکرده باشم.»
پس پیمان الهی این است که انسان در این جهان ظلمت، طلب نور کند و خود را از ظلمت هبوط برهاند. و وفای به این پیمان این است که انسان همواره با مجاهدات از ظلمتها بگریزد و در طلب نورها باشد، در دامن کتاب هادی و انسان هادی -که مفسر راستین کتاب هادی است- درآویزد، و از آنها طلب نور هدایت کند، از راه معارف شناختی آنها شناخت آموزد، و از طریق تعالیم عملی و سلوکی و اقدامی آنها -در جهت فرد و جامعه و تربیت و سیاست- به ساختن خود و جامعه بپردازد و به اعمال صالح دست یازد.


منابع :

  1. محمدرضا حکیمی- کلام جاودانه- صفحه 100-103

https://tahoor.com/fa/Article/PrintView/211099