مکتب تفکیک

جریان مراجعه به متون، که ما آن را نهضت متن گرایی اصطلاح کرده ایم، در روزگاران فعلی اهمیت بیشتری می یابد، زیرا در این روزگاران، روزگاری دراز از صدر اسلام و هنگام نزول و صدور این متون گذشته است و به طبع افکار و برداشتها و تلقیها از اسلام با اصطلاحات و اندیشه ها مخلوط گشته است. این است که رجوع به اسلام اصل، و نشان دادن آن حقایق متبلور آسمانی، کاری بس عظیم است، و روشن کردن راه بشر با آن تعالیم ناب و سره، خدمتی بس بزرگ. نباید متون فراموش گردد، و نقل مستند متروک ماند. گاه ممکن است تصور شود که متون اصلی فراموش نشده است، و این علوم و اصطلاحات، عصاره همانها و مبتنی بر آنهاست، در صورتی که در غالب موارد و مسائل چنین نیست، و منحصر شدن تحصیلات دینی به علوم و اصطلاحات، به معنای فراموش کردن متون اسلامی است، یا غفلت از آن متون و نپرداختن به آنها به صورتی که شایسته بلکه لازم است.
کوشش عظیم عالمان مکتب تفکیک، در همین راه انجام یافته است. مکتب تفکیک که میان عقلی و فلسفی و عرفانی، و معارف اصیل وحی تفکیک قائل می شود، و این احتیاط علمی و عقلی را هیچگاه از دست نمی نهد، در صدد احیاء تعقل قرآنی و تفقه الاهی است، تا جهانشناسیی را پی ریزد و عرضه کند، فارغ از هر اندیشه غیرقرآنی، و خالص از هر التقاط فکری و نظری، که از سوی متفکران و اصحاب ریاضیات عرضه شده است. در نظر اصحاب این مکتب، هیچ معرفتی سره تر و ناب تر، از معرفت قرآنی و حدیثی خالص و اجتهادی و مستقل نیست.
تفکیک در لغت به معنای جداسازی است (چیزی را از چیزی دیگر جدا کردن)، و نابسازی چیزی و خالص کردن آن از مزج و خلط و التقاط. و مکتب تفکیک، مکتب جداسازی سه راه روش معرفت، و سه مکتب شناختی است در تاریخ شناختها و تأملات بشری و تفکرات انسانی، یعنی:
- راه و روش قرآن،
- راه و روش فلسفه،
- و راه و روش عرفان.
و هدف این مکتب، نابسازی و خالص مانی شناختهای قرآنی و سره فهمی این شناختها و معارف است، به دور از هرگونه تأویل و مزج با افکار و نحله ها، بر کنار از تفسیر به رأی و تطبیقهای تحمیلی، تا حقایق وحی و اصول علم صحیح مصون ماند، و با داده های فکر انسانی و ذوق بشری در نیامیزد و مشوب نگردد، و التقاطی صورت نپذیرد، و استقلال معارف قرآن کریم و استغنای تعالیم مقدس فطرت پروران بزرگ و حقایق گستران سترک، یعنی أئمه معصومین (ع)، هماره پاس داشته شود.
بدینسان که اشاره شد، اقدام به تفکیک و نشر و تأیید این مکتب، یک حرکت علمی و یک تکلیف قرآنی و اسلامی است. این است که باید پیوسته عالمانی دانا و توانا، و قرآن شناسانی موید، و صاحبنظرانی حر و شجاع، در برابر سیل امتزاجها و التقاطها و تأویلها و تطبیقها بایستند، و به سره سازی معارف قرآنی و حقایق آسمانی و علوم و حیانی و معالم محمدی و تعالیم شیعی اهتمام ورزند، و به عنوان یک دقت ضروری علمی و یک تکلیف عقلانی شرعی و یک خدمت شناختی صحیح به تاریخ انسان، و یک ادای حق در برابر آستان شکوهند قرآن، و یک فریاد پر طنین برای رفع مظلومیت از مرجعیت علمی امامان، مرزها را پاس دارند، و حقایق مبدئی و معادی را از هرگونه هضم گشتن و تأویل شدن، و هویت دیگر یافتن، و هر سایش و فرسایشی مصونیت دهند، و حکمت آسمانی قرآنی را با فلسفه بشری یونانی و عرفان ریاضتی پدید آمده به وسیله شماری از عارفان هندی و فلسفه گویان اسکندرانی و امثال آنان در نیامیزند، و توحید ایجادی را که توحید الهی آسمانی و انبیایی است با توحید وجودی که ساخته تصورات خود بشر است (بدون هدایت انسان هادی)، یکی نکنند، و عظمت آن توحید را محو نسازند! تا موجودیت علم قرآنی و جوهر معارف قرآن کریم و حقایق تعالیم أئمه طاهرین (ع) دست نخورده و سره بماند، و با افکار و اظهارات این و آن آمیخته نگردد، و سطح تعالیم وحی و معصوم تا این اندازه پایین آورده نشود، و استقلال و استغنای مکتب شناختی قرآن پاس داشته شود، تا هرگاه کسانی بخواهند نظر قرآن کریم را (خالص و بدور از تحولها و تطورها، تطبیقها و تأویلها، و التقاطها و امتزاطها) به دست آورند بتوانند به دست آورد و بتوانند شناخت.
مثلا اگر کسی بپرسد (حتی کسانی از خارج دین اسلام)، که اصل نظر خالص خود قرآن کریم درباره معاد چیست، و آنچه از حاق خود قرآن درباره معاد و شئون آن استفاده می شود کدام است؟ پاسخ حاضر باشد و گفته شود، معاد قرآن این است. و به ویژه در برابر متفکران بیگانه نشان داده شود که قرآن کریم در معارف خود و مبانی حقیقت شناختی و جهانشناسی و انسان شناسی خویش در همه شعبه های آنها استقلال و تمامیت و غنای کامل دارد، و نیازی نداشته است که پس از 100 تا 200 و بلکه 300 سال بعد از نزول وحی قرآنی، مطالب و اصطلاحاتی وارد اسلام شوند و تدوین یابند (بلکه به عمد و با تلاش بسیار وارد اسلام کنند و اسلام را مورد تهاجم فرهنگی قرار دهند) و بر مبنای آن مطالب و اصطلاحات از یونانی گرفته تا هندی و گنوسی نظام معارفی اسلامی را بسازند، و قرآن کتاب مبین آسمانی را به اینهمه وادیهای اختلاف و کشمش و تأویل
و تفسیر به رأی بکشند؛ و از امامان معصوم (ع) که به نص حدیث متواتر ثقلین، همتا و عدل و جفت قرآنند، و عالم به علوم قرآن و گنجور علم آورنده قرآنند، در این باره (درباره این امر مهم) کمترین نظرخواهی نکنند، و بلکه به عکس، آنان را از جنبه علمی نیز مانند جنبه سیاسی منزوی سازند، و از حضور فعال در میان امت و پروردن افکار و نفوس مسلمانان با تعالیم علمی و عملی قرآنی بازدارند، و امت را در سراسر آبادیهای اسلام در مساجد و مدارس و کتابخانه ها و دارالعلمها به آن بحثها و مطالب کهنه و مغشوش و وارداتی و التقاطی سرگرم دارند، تا توده ها خود را نیازمند به رجوع به منابع علم و معارف ندانند، و قیم القرآن را فراموش کنند، و از تزکیه و تعلیم به وسیله معصوم (ع) (که ادامه دهنده حرکت یزکیهم و یعلمهم الکتاب و الحکمه است) محروم مانند، و در برابر آنهمه ظلم و جور و جهل و سقوط تسلیم باشند، و کسانی از رده ولیدبن یزید مروانی و هارون الرشید و متوکل عباسی را، خلیفه پیامبر اکرم (ص) و امیرالمومنین بدانند!
آری، تاریخ اسلام در بعد علمی و معارفی نیز به دست سیاستمداران و با کمکها و تلاشهای مرموز بیگانگان شکل گرفت، و مطالب وارداتی را در خدمت فرهنگ سیاسی خلافت قرار دادند، و با وجود کسانی چون امام محمد باقر (ع) و امام جعفر صادق (ع) در میان امت، معتزله و صوفیه و امثال آنان، سردمداران و مربیان فکری و اعتقادی و اخلاقی امت قرآن گشتند، و در روزگاری که ولی خدا و تجسم حقایق قرآنی و معالم محمدی، حضرت امام موسی بن جعفر (ع)، در سیاهچالهای زندان هارونی به سر می برد، واعظ بزرگ صوفیه (محمد بن سماک) به حضور امیرالمومنین هارون! می رسید، و او را تکریم می کرد، و هارون از ابن سماک می خواست تا او را موعظه کند.
پس در حوزه های علوم دینی، در عین اینکه افراد مستعد و واجد شرایط (از جمله داشتن اطلاعات لازم از محکمات اسلامی و معارف خالص قرآنی پیش از شروع به خواندن فلسفه و ذهنیت یافتن)، به خواندن فلسفه و تحقیق در آن می پردازند و استادان محترم فن (با رعایت شرایط لازم و ترک القائات تقلیدی و پرهیز از تقلیدگرایی در عقلیات) صنعت فلسفه را تدریس می کنند، باید در مرز پاسداری از استقلال و استغنای حقایق وحیانی همواره حضور داشته باشند، و بدانند و بگویند و بر آن تأکید ورزند که قرآن کریم در هیچ بعدی از ابعاد و در هیچ مقوله ای از مقولات، نیازمند به هیچ کسی و مطلبی و اصطلاحی و روشی و تکمله ای و توجیهی و فلسفه ای و عرفانی و نحله ای (از پیش از اسلام و پس از اسلام) نبوده است و نیست، و بلکه سنخ مطالب قرآن کریم غیر از مطالب و اصطلاحات مواضعه ای دیگران است، آن هم با آن همه تضاد و تفاوت سطح. و اگر ما به تطبیق و تأویل دست یازیم، ماهیت معارف قرآنی و تعالیم معصومان (ع) را از اصالت خود انداخته ایم.
و از اینجا ضرورت و اهمیت علمی مکتب تفکیک بر خردمندان منصف، و حمیت ورزان غیور، و معارف شناسان استقلال گرا، و صاحبنظران بیطرف، و فاضلان معتدل الفکر، و قرآن پژوهان قرآنی اندیش، و اهل بیت گرایان تعالیم شناس، و نویسندگان حرمت گزار بخوبی و روشنی پدیدار می گردد، و هم دانسته می شود که اصحاب مکتب تفکیک، خدمتی بس بزرگ کرده اند، و با آزادگی و شجاعتی ویژه، مرزهای وحی الهی را، و معالم افراشته تعالیم معصومان (ع) را پاس داشته اند. پس بر محققان و عالمان و پژوهندگان و معالم جویان و معارف پویان راستین (در صورتی که دارای اخلاق علمی باشند و این قید مهم است)، لازم است که این مکتب را بدون پیشداوری، و به دور از مرعوبیت در برابر کسانی از متفکران و فیلسوفان و عارفان گذشته و اصطلاحات آنان، مورد تأمل قرار دهند، و به سخنان و نوشته های آنان به خوبی توجه کنند، و در همه محتوی و ابعاد آنها به ژرفی بنگرند، و 900 مسئله علمی و عقلی و تاریخی و قرآنی و شناختی و تبیینی و تربیتی و اجتماعی و سیاسی مهمی را که مکتب تفکیک مطرح کرده است، ساده نینگارند، و در پی یافتن پاسخ برای آنها باشند، و برای مکتب را از مکاتب علمی معارفی و شناختی بس مهم درجهان اسلام به شمار آورند. و تأثیر تربیتی آن را در خودی (که فهم خالص قرآنی و پرورش سره وحیانی فطرت است)، و افتخار آفرینی آن را، با اعلام استقلال و استغنای معارف قرآنی، در برابر متفکران بیگانه به دست فراموشی نسپارند.


منابع :

  1. محمدرضا حکیمی- شرف الدین- صفحه 154-160

https://tahoor.com/fa/Article/PrintView/211178