رابطه انسان با نظام هستی

محیط زندگی انسان و کیفیت ارتباط او با آن یکی دیگر از شاخص هایی است که در تعیین حقوق انسان و جامعه بشری نقش اساسی دارد. انسان در خلأ زندگی نمی کند، بلکه در نظامی ادامه حیات می دهد که اجزایی محیط اطراف او را فرا گرفته و او همیشه با آن در ارتباط است؛ از این رو یکی از شئون بشر تعامل و برخورد او با نظام تکوین است. این تعامل می تواند سازنده و منطقی باشد یا سودجویانه و مخرب؛ چگونگی برخورد و رفتار انسان، تأثیر مستقیم بر هستی می گذارد، پدیده های نظام هستی و همه اجزای ریز و درشت آن ارتباط و پیوند تنگاتنگ و ناگسستنی با دیگر دارند و تمام حرکات بشر بر نظام هستی تأثیرگذار است.
بنابراین، حقوقی که برای انسان تدوین می گردد، باید به گونه ای باشد که نظام هستی آسیبی نبیند و انسان را از مقام و منزلتی که دارد تنزل ندهد و نباید محیط اطراف و جهان پیرامون او را مورد تعدی و ستم قرار دهد؛ یعنی حقوق انسان باید با توجه به نظام تکوین و ضوابط جهانی که او در آن زندگی می کند تعریف شود. در «لواتبع الحق اهوائهم لفسدت السموات و الارض ومن فیهن» اگر نظام حقوقی و قانون بشری بر اساس میل و هوای آنها تنظیم گردد، آسمان و زمین و هر که در آن است به تباهی کشیده می شود، و نتیجه همان خواهد شد که می فرماید: «ظهر الفساد فی البر و البحر بما کسبت ایدی الناس».
اگر مبنای مقررات تدوین شده در جامعه ای تفکر الحادی و اومانیستی باشد نوع تعامل انسان را در جامعه به گونه ای قرار می دهد که تمایلات و خواسته های نفسانی او هرچند به صورت غیر مشروع تأمین گردد و چنین قانونی به انسان حق می دهد هرگونه تصرفی در نظام هستی داشته باشد و به زورمداران و قدرتمندان اجازه هر گونه اعمالی را که به نفعشان باشد تجویز می کند. نتیجه و پیامد چنین قانونی همان است که خداوند می فرماید: «ان الملوک اذا دخلوا قریه افسدوها».
این در حالی است که انسان برای عمران و آبادانی نظام تکوین خلق شده است و مأموریت وی در زمین همین است: «و استعمرکم فیها». پس اگر نحوه برخورد انسان با نظام هستی نامعقول و هواپرستانه باشد، نه منطقی و خداپسنانه و چنین تعاملی هم بر مبنای نظام حقوقی مدونی صورت گیرد، قطعا چنین عملی نه تنها احقاق حق نخواهد بود، بلکه بالاترین ستم برای انسان است و اشاره دو آیه پیش گفته به فساد انسان ها و زمین و تباهی نظام هستی به همین نکته است؛ یعنی مصائب و بلایای طبیعی در زمین انعکاس اعمال انسان هاست.
نکته ظریفی را علامه طباطبایی (ره) در این باره بیان می کند که هماهنگ با عقل و نقل است، ایشان می فرماید:
«بلایایی که مردم را نابود می کند، چون زلزله و نیامدن باران و قحطی و مرض های واگیر و همه آنها که نظام صالح را در عالم بر هم می زند به سبب اعمال مردم و شرکی است که می ورزند یا گناهانی که مرتکب می شوند. پس بین اعمال مردم و حوادث عالم رابطه مستقیم است که هر یک از صلاح و فساد، اثری مستقیم در عالم می گذارد.
اگر حقوق انسان بر مبنای عقل و وحی تعریف و تدوین شود زمین رو به آبادانی و اهل آن رو به صلاح خواهند بود: «ولو ان اهل القری امنوا و اتقوا لفتحنا علیهم برکات من السماء و الارض و لکن کذبوا فاخذناهم بما کانوا یکسبون؛ چنانچه ملتی به سوی خدا روی آورد و اعمال صالح و رفتار پسندیده داشته باشد، خداوند بر اساس سنت خویش برکات و نعمات را نصیب آنان کرده و نظام هستی را برای آنها محل امن و آرامش قرار می دهد؛ ولی اگر کژ راهه رفته و به انحرافات خود ادامه بدهد و به اعمال زشت، عادت کند، خداوند حیات آنان را مضطرب می سازد، و با قهر و غلبه طبیعت، آنها را به زوال و نابودی می کشاند.» (اعراف/ 96) این سنت الهی است که خداوند بر عالم و آدم و روابط میان آنها مترتب ساخته است، هرچند بشر امروزی با پیشرفت صنعت و تکنولوژی توانسته است از بروز بسیاری از حوادث طبیعی جلوگیری کند؛ ولی هرگز نمی تواند بر سنت قطعی الهی تسلط یابد.
اشتباه اندیشه اومانیستی در این است که پنداشته اند با پی بردن به برخی علل پیدایش حوادث می توانند بر نوامیس طبیعت فائق آیند و هر گونه که اراده کردند عناصر محوری طبیعت را به نفع خود سوق داده و دستگاه آفرینش را مطیع خود سازند. آنان با خیالات و توهمات به این پندار باطل رسیده اند که با کشف برخی از علل حوادث از مبدأ هستی مستثنی و از تدبیر ربوبی بی نیازند. خطای دیگرشان این است که تصور کرده اند مسلمانان در مبانی اعتقادی خود علل مادی را در حوادث طبیعی دخیل نمی دانند و همه رخدادها را بدون واسطه به خدا اسناد می دهند در حالی که معارف دینی و مؤلفات کلامی و مبانی اعتقادی اسلام به ما چنین تفکری را نمی آموزد بلکه عقیده ما این است که وجود و هستی انسان همانند سایر موجودات مرتبط با سایر اجزای عالم است و همه حرکات و سکناتش با سایر اجزای هستی پیوند ناگسستنی دارد به گونه ای که اگر حرکاتش صالح و هماهنگ با اجزای عالم و سایر موجودات باشد نظام هستی و پدیده های موجود در آن برای رساندن او به کمال و سعادت وی را یاری خواهند کرد و اگر اعمالش طالح باشد آنها در تباه ساختن او هماهنگ خواهند شد.
پس نظام حقوقی باید تابع فطرت انسانی و سنت الهی باشد و گرنه اگر بر معیار هوی و هوس بنا شد آسمان و زمین تباه می شود و به تبع آن، انسان که جزئی از پدیده هاست به فساد و تباهی کشیده می شود و نه تنها حقوق انسان تأمین نمی گردد، بلکه نهایت ظلم و ستم در حق آدمی روا خواهد شد.


منابع :

  1. عبد الله جوادی آملی- حق و تکلیف در اسلام- صفحه 100-103

https://tahoor.com/fa/Article/PrintView/211286