قلمرو علم و دانش انسان در حقوق

نخستین عنصری که در تدوین قانون و نظام حقوقی بشر دخیل است دارا بودن دانش کافی به همه ابعاد یک موضوع است. قطعا کسی که به موضوعی احاطه کامل نداشته باشد قادر نخواهد بود تا درباره آن قانون جامع و کامل وضع کند. مسلم است که نقص قانون ستم در حق کسانی است که قانون برای رعایت مصالح و منافع آنان وضع شده است. انسان به هر قله ای از دانش برسد، بهره اش از آن اندک است، چنان که تجربه روزانه نشان می دهد و اعتراف مستمر اندیش وران گواه است و خداوند نیز می فرماید: «و ما اوتیتم من العلم الا قلیلا» (اسرا/ 85) همچنین در آیه ای دیگر می فرماید: «فاعرض عمن تولی عن ذکرنا و لم یرد الا الحیاه الدنیا ذلک مبلغهم من العلم» (نجم/ 30-29)؛ «تردیدی نیست که علم انسان در بالاترین مرحله اش محدود است و علم نامحدود و مطلق مختص ذات اقدس اله است». انسان با توجه به این علم اندک معلومات محدودی که دارد با تامل در نظام هستی و قوانینی نشات گرفته از ذاتی که دارای علم لایتناهی است، سوالاتی برای او مطرح می شود که پیدا کردن پاسخ برای او دشوار است. یکی از صدها سوال قابل طرح برای او این است که اسلام در نظام حقوقی خود دایره حقوق مردان را به نسبت به زنان بسیار توسعه داده و حقوق زن را نادیده گرفته است؛ مثلا در تقسیم ارث میان برادر و خواهر یا پسر و دختر تفاوت قائل شده است.
قرآن منشا این گونه داوری ها و شبهات را کم اطلاعی آنان دانسته و در مقام پاسخ به این شبهه می فرماید: «یوصیکم الله فی أولادکم للذکر مثل حظ الأنثیین فإن کن نساء فوق اثنتین فلهن ثلثا ما ترک و إن کانت واحدة فلها النصف و لأبویه لکل واحد منهما السدس مما ترک إن کان له ولد فإن لم یکن له ولد و ورثه أبواه فلأمه الثلث فإن کان له إخوة فلأمه السدس من بعد وصیة یوصی بها أو دین آباؤکم و أبناؤکم لا تدرون أیهم أقرب لکم نفعا فریضة من الله إن الله کان علیما حکیما»؛ (نسا/ 11). «خداوند به شما درباره فرزندانتان سفارش می کند؛ سهم پسر چون سهم دو دختر است و اگر همه ورثه ها دختر و از دو تن بیشتر باشند سهم آنان دو سوم میراث است و اگر دختری که ارث می برد یکی باشد نیمی از میراث از آن اوست و هر یک از پدر و مادر شخص مرده یک ششم از ارث مقرر شده است. این در صورتی است که متوفا فرزندی داشته باشد؛ ولی اگر فرزندی نداشته باشد و تنها پدر و برادرش از او ارث برند، برای مادرش یک سوم است و بقیه را پدر می برد و اگر او برادرانی داشته باشد مادرش یک ششم می برد. البته همه اینها پس از انجام وصیتی است که او بدان سفارش کرده یا دینی است که باید استثنا شود؛ یعنی اول دین، آنگاه ثلث مورد وصیت و سپس ارث. شما نمی دانید پدران و فرزندانتان کدام یک برای شما سودمندترند. این فریضه ای است از جانب خداوند زیرا خدا دانای حکیم است».

البته مسئله ارث مرد و زن بحث مبسوطی دارد و از مجموع آن روشن می شود که اولا در برخی از موراد سهم الارث زن و مرد مساوی است و ثانیا در مواردی که سهم مرد بیش از سهم زن است حقوق فراوان دیگری برای زن ملحوظ شده که کاملا تامین کننده تعادل بین این دو است. بنابراین علم و دانش بشر بسیار محدود است و اگر با این علماندک بخواهد برای فرد و جامعه احکام و قوانینی وضع کند، معلوم می شود که افراد آن جامعه چه سرشتی خواهند داشت. پس انسان بر اثر کمی دانش قادر به وضع قانون جامع. کامل نیست و تدوین چنین قانونی از عهده انسان عادی و متعارف که دانشی بشری و کسبی دارد خارج است و باید کسی باشد که افزون بر علوم عادی مشمول عنایت الهی در تفضل علم لدنی نیز قرار گیرد. در حقیقت قانونگذار واقعی خدای سبحان است و انسان ملکوتی که دارای مقام نبوت و رسالت است آن را از خداوند تلقی و به جامعه بشری القا می کند، زیرا چنان قانونگذار علیم و قدیری است که بر همه هستی احاطه دارد و انسان الهام گرفته از او می تواند زوایای وجودی انسان و رابط میان او با نظام هستی را تشخیص دهد. اطلاع آسمانی چنین شخصی بیش از علم زمینی اوست و دانش او به مراتب افزون از علم افراد عادی است.
غرض آنکه تنها فردی که ملهم به الهام الهی است می تواند قوانینی وضع نماید که جامع مصالح و منافع شخصی و اجتماعی باشد. ائمه (ع) که جانشینان واقعی پیامبرند چنین ویژگی را دارا هستند؛ علی (ع) می فرماید: «ایها الناس سلونی قبل ان تفقدونی فلانا بطرق السماء اعلم منی بطرق الارض». این بیان علی (ع) تنها وصف حال خویش نیست، بلکه همه اهل بیت عصمت و طهارت در چنین جایگاه رفیعی قرار دارند چنان که در خطبه ای دیگر می فرماید: «شما مردم به واسطه ما اهل بیت از تاریکی های جهالت نجات یافته و هدایت شدید و به کمک ما به اوج ترقی رسیدید، صبح سعادت شما با نور ما درخشید و...».
البته همان طور که بیان شد برتر از همه انسانها خالق هستی و خداوند است که قوام و پایداری نظام موجودات مرهون لطف اوست؛ اوست که از ازل خبر دارد و از ابد آگاه هست و می داند هویت واقعی انسان محصور در حیات جمادی و نباتی و حیوانی نیست.


منابع :

  1. آیت الله جوادی آملی- حق و تکلیف در اسلام- صفحه 95-92

https://tahoor.com/fa/Article/PrintView/211287